تختجمشید بر فراز صخرهای؛ که از سمت خاور (:شرق) پشت به کوه رحمت (شاید این نام برگرفته از کوه مهر(میترا) بوده باشد؛ شواهد تاریخی نشان میدهد که این کوه از دید سپندینگی (:تقدس) و اهمیت ریشهای کهن داشته است) و از شمال، جنوب و مغرب، درون جلگه مرودشت در استان فارس با مساحت ۱۴۰۰۰مترمربع، به شكل چهارضلعی قرار دارد وبیگمان این سازه از دلانگیزترین ویرانههای جهان کهن است.
تختجمشید بر فراز صخرهای؛ که از سمت خاور (:شرق) پشت به کوه رحمت (شاید این نام برگرفته از کوه مهر(میترا) بوده باشد؛ شواهد تاریخی نشان میدهد که این کوه از دید سپندینگی (:تقدس) و اهمیت ریشهای کهن داشته است) و از شمال، جنوب و مغرب، درون جلگه مرودشت در استان فارس با مساحت ۱۴۰۰۰مترمربع، به شكل چهارضلعی قرار دارد وبیگمان این سازه از دلانگیزترین ویرانههای جهان کهن است.
نام اصلی این مکان پارسه (نادرســتترین نامی که تاکنون بر روی تختجمشید گذاشته شده، واژ هی یونانی پرسپولیس است که به معنی شهر پارسی است. این واژه نمایان میکند که یونانیان کوچکترین آگاهی و یا دیداری از این پایگاه نداشتهاند و تنها یاد و شكوه آن را دورادور از زبان گردشگران و جهانگردان هممیهن خود میشنیدهاند و به همین انگیزه این کاخ مجلل و بزرگ هخامنشی را شهر میپنداشتند) بوده که در کنار شهر پارسه ساخته شده است.این نام به همین صورت در سنگنبشته خشایارشا بر دیوار درگاههای دروازه ملل مکتوب است و در گلنبشتههای (:لوحههای) ایلامی بهدستآمده از خزانه و باروی تختجمشید هم آمده است. افزونبر این در درازای تاریخ نامهای دیگری نیز برای این مکان بهکار برده شده که میتوان از آن میان به نامهای صدستون و چهلمنار اشاره کرد.
پیرامون نام تختجمشید بایدگفت: نامی است که تاریخنگاران پس اسلام به کاخ شاهان هخامنشی نسبت دادهاند و شوند (:علت) هم آن بوده که آنان آنگونه که باید و شاید به تاریخ باستانی و راستین ایران به دلیل از میان رفتن اسناد کتبی در تازشهای (:حملههای) گوناگون آگاهی نداشتند و از روی داستانها و گویا آگاهیهای سینهبهسینه ؛ این سازهی شکوهمند را همان دژ و تختی که جمشید ساخت دانستهاند و چون بنا بر روی صفه از سنگهای گران وزن و پرحجم ساخته شده و بهکار بردن این سنگها را از توانایی بشر خارج دانستهاند ، ساخت آن را کار دیوان که دربند و حکم جمشید بودهاند تصور کردهاند، از اینرو این مکان به نام تخت و بارگاه جمشید نامور شده و تا زمان ما این اصطلاح همچنان مانده است.
ساخت این شاهکار هنری و معماری دورهی باستان از ۵۱۲ پیش از میلاد آغاز و تا سال ۴۵۰ پیش از میلاد ادامه مییابد. داریوش بزرگ و پسرش خشایار شا و نوادهاش اردشیر یكم هر کدام در ساخت بناهای باشكوه تختجمشید سهم بهسزایی داشتند. آرمان داریوش که بنیانگذار تختجمشید است، ساخت یک پایتخت اداری و سیاسی نبوده؛ تختجمشید در حقیقت زیارتگاه ملی سپندی (:مقدسی) بود که وقف آرمان ویژهای شده بود: ساخت پایگاه استواری برای برقراری جشنهای بهاران یا نوروز که در آن با بهرهگیری از همهی منابع تظاهرات نمایشی، از قدرتهای آسمانی، اعطای فراوانی و حاصلخیزی درخواست میشد.
مری بویس پیرامون این موضوع مینویسد: مشخصات گوناگون بناها و تندیسها، پارهای از پژوهشگران را بر آن داشته است که تصور کنند تختجمشید شهری مقدس بوده است.
سراسر تختجمشید دعایی مفصل و بلندبالا است که از زبان سنگ ادا شده و گونهای رویای هخامنشی است، از روز نو و زندگی نو که در سنگ به یادگار گذاشته شده است. جان هینلز در کتاب «شناخت اساطیر ایران» مینویسد؛ از کاخ تختجمشید به ندرت استفاده میشده است و در میان آثار بازمانده از آن چیزی که دلالت بر آن داشته باشد که این مكان مرکزی برای مقاصد اداری بوده باشد، اندک است یا اصلا وجود ندارد. به نظر میرسد تختجمشید مرکز اجرای آیینها، یعنی صحنه اجرای جشن سالانهای است که ملتهای امپراتوری هخامنشی در آن گرد میآمدند تا وام (:دِین) خود را بپردازند و وفاداری خود را به شاه شاهان نشان دهند. هیاتهای نمایندگي دستهجمعی از پلكانی که بهگونهای ساخته شده بود که میشد با اسب از آن بالا رفت و از میان درواز ههای کاخ و کنار دیوارهای کنگرهدار که گفتهاند نمادی از کوه مقدس بودهاند، میگذشتند و به کاخ صد ستون وارد میشدند. در واقع بنای تختجمشــید، پیوندی ویژه با جشــن ملی نوروز دارد، اگرچه انگیزهی آن تنها بازگفتهای (:روایات) اســاتیری نیست، که برابر با نگاه باستانشناسان، یكی از دلایل ساخت این سازه برگزاری جشــن نوروز در دوران امپراتوری هخامنشی و در کنار همهی اقوامی اســت که زیر درفش امپراتوری به این جشن آسیایی مهر میورزیدند و گروهگروه هدایای نوروزی و پیشکشهای نمادین تمدن و سرزمین خود را به نمادینترین سازهی جهان باستان که ساختارش حكایت از ویژگی جشن نوروز داشت، میسپردند.
پروفسور آرتور آپهام پوپ پیرامون کاربرد راستین سازهی تختجمشید مینویسد: «در تختجمشید که متاسفانه تاکنون نام واقعی آن پنهان مانده است، مراسم مذهبی بهویژه نوروز برگزار میشد… در اینجا تشریفات و مراسم مفصلی که به مناسبت سال نو بر پا میشد، با نمایش دادن آشكار وفور نعمت و فراوانی و باروری نیازمندیهای بشــری به پیشگاه خداوندی عرضه میشد و به نیروی سحر و جادوی موافق میان آرزوهای این جهانی و برآورده شدن آنها از سوی نیروهای ابدی هماهنگی ایجاد میشد . . . آماج اصلی از ساختن تختجمشــید آن بوده که یک نمونهی عالی از آسمان، در زمین باشد و با شــكوه شگفتآور و زیبایی آسمانی خود نیروی مقاومتناپذیری به خواهشها و نیایشهای مردم بخشــد و ایزدان را تشویق نماید تا فراوانی نعمت را که در مراســم جشن نشان داده میشود، در سراسر زمین برقرار کنند».
شادروان یحیی ذکاء نیز در پژوهشی ارزشمند به اثبات رســاند که در جایگاهی ویژه در تختجمشید اعتدال بهاری و آغاز سال نو رصد میشده که در روند آن برگزاری جشن نوروز در برابر اقوام و ملل گوناگون در تختجمشید میسر میشده است.
پیرامون ساخت تختجمشید باید افزود؛ برپایهی هزاران لوح گلی بهدست آمده به زبان ایلامی ؛ همهی کارگرانی که در تختجمشید کار میکردند، گذشته از جنسیت ( زنان نیز در ساخت آن مشغول کار بودهاند ؛ هر زنی که کودکی به دنیا میآورد ، افزونبر دریافت حقوق و مرخصی، مبلغی به عنوان پاداش دریافت میکرد) و ملیت ؛ افزونبر دریافت دستمزد و برخورداری از حقوق عادلانه ، زیر پوشش نوعی سازوکار بیمهای بودند.
این مجموعهی باشکوه ۲۰۰ سال مورد استفاده و آباد بود تا اینکه اسکندر مقدونی در سال ۳۳۰ ق.م آن را تسخیر و به آتش کشید؛ (به گفتهای: به انتقام آتشزدن آتن توسط خشایارشا؛ گویی به تحریک معشوقهاش) گویی این آتشسوزی از کاخ صدستون آغاز شد؛ عکاسی از سنگنگارهها و سازههای تختجمشید نخستینبار در زمان ناصرالدین شاه انجام شد(نخستین کسی که از بناهای تاریخی عکسبرداری کرد، لوئیجی پشه بود)
تختجمشید دارای بخشهای گوناگونی است که عبارتند از:
۱) دروازه ملل
۲) کاخ آپادانا
۳) کاخ تچر
۴) کاخ هدیش
۵) کاخ سه دروازه
۶) کاخ صدستون
۷) حرمسرا و موزه
۸) خزانه
۹) دروازه نیمه تمام
۱۰) جایگاه سربازان
۱۱) آرامگاهها
دروازه ملل:
به منظور دسترسی به صفه و ورود به کاخها ؛ پلکان بزرگ دو طرفهای با ۱۱۱ پله با بلندای اندک (که دلیل بلندای اندکش آن بوده که میهمانهای خاص و مقامات برجسته بتوانند مسیر را تا رسیدن به صفه با اسب طی کنند ) ساخته شده که به سطح صفه میرسد.
این پلکان بزرگ و شگفت در زمان خشایارشا بنیانگذاری شده و راه ورود به نخستین سازهی مجموعه است ؛ بنایی با شکوه و عظمت که دروازههایی آن را محصور کرده که به دروازهی ملل مشهور (نمایندگان ملل شاهنشاهی ایران ابتدا به آنجا وارد شده و سپس به سوی کاخهای دیگر میرفتند) است؛ این دروازهی باشکوه به تقلید از دروازهی ارگ سارگن دوم در خرساباد (دورشاروکین) است.
سه درگاه در شرق ، غرب و جنوب محل ورود و خروج این کاخ است. درگاههای شرقی و غربی را به نقشهای زیبا و پرهیبتی آراستهاند. در دو جانب غربی دو گاو نر تنومند (:عظیمالجثه) نگهبانان این درگاهند. در بخش شرقی این کاخ وضعیتی همانند درگاه غربی است با این تفاوت که بهجای گاوهای نگهبان و دروازهبان، موجودات تنومندی باسر انسان، تنهی گاو و بال عقاب کندهکاری (:حجاری) شده است که دیوارهای این درگاه را بر پشت خود نگاه داشتهاند. جانوران اساتیری بالدار بهکار رفته در دروازهی ملل لاماسو (انسان گاو بالدار)گفته میشوند، که متاثر از هنر آشور بوده است.
هنر کندهکاری هخامنشی آمیزهای از قدرت، وقار و ظرافت است؛ نقشهای تختجمشید مانند اثار آشوری از نقشهای برجسته کم ژرفا تشکیل شدهاند ولی دارای ماهیت کاملا متفاوت هستند، یعنی آثار تختجمشید جنبهی سمبولیک و آثار آشوری جنبهی روایتگری دارند. لاماسوهای دروازهی خشایارشا از روی نمونههای آشوری برگرفته (:اقتباس) شدهاند، با این تفاوت که لاماسوهای آشوری پنج پا دارند که این پای اضافی باعث القای حرکت از دید جانبی شده است؛ اما لاماسوهای تختجمشید از تناسب بیشتری برخوردارند.
بر دو طرف دیوارهای سنگی دو درگاه شرقی و غربی سنگنوشتهای (:کتیبهای) به خط میخی و به سه زبان عیلامی، پارسی باستان و بابلی نوشته شده است. درونمایهی(:مضمون) این سنگنوشتهها نشان میدهد که این تالار در زمان خشایارشا ساخته شده است.
خشایارشا در این کتیبه می گوید: «خدای بزرگ اهورامزدا است، که این زمین را آفرید، آسمان را آفرید، انسان را آفرید و خوشبختی را برای انسان… که خشایارشاه را شاه کرد. یکی را شاه بسیاری، یکی را سرور بسیاری. من (هستم) خشایارشا، شاه بزرگ، شاه شاهان، شاه کشورهایی که مردم گوناگون دارند. شاه این جهان فراخ و دور، پسر داریوش شاه، از هخامنش. گوید خشایارشا: به اراده اهورامزدا؛ این بارگاه همه ملل را من ساختم. بسا ساختمانهای خوب دیگر در این پارسه (تختجمشید) گرد آمد، که من برآوردم و پدرم بر پا کرد. هر آن بنایی که زیبا مینماید، همه را به تایید اهورامزدا، ما ساختیم.
گوید خشایارشا : اهورامزدا مرا بپاید! و کشورم را و هر چه بر دست من ساخته آمده و هر چه بر دست پدرم بر پا گشته، اینها را نیز اهورامزدا بپاید! »
کاخ آپادانا:
بزرگترین و باشکوهترین کاخ تختجمشید آپادانا است.واژهی آپادانا به معنای بارعام است. بهترین و سالمترین نقشبرجستههای تختجمشید متعلق به تالار آپادانا است.
جزییات آن نشان میدهد که نمایندگان ملل تابعه پس از عبور از دروازهی ملل در کاخ آپادانا بار مییافتند. این کاخ از لحاظ موقعیت، وسعت ، ستونها، سرستونهای گوناگون و دیگر تزیینات مهمترین بنای تختجمشید است که بر نقطهی بلندی از صفه ساخته شده است.
بنای آپادانا در سال ۵۱۵پ.م به فرمان داریوش بزرگ آغاز شد و پس از گذشت ۳۰ سال در دوران حکومت خشایارشا پایان یافت. این کاخ شامل یک تالار مرکزی و سه ایوان در طرف شمال ،غرب و مشرق است که جمعا ۷۲ ستون داشته است. (البته هماکنون تنها ۱۳ستون برجای مانده است)
ویژگی شاخص معماری هخامنشی در سنجش با دیگر تمدنها و سرزمینهای همجوار، کاربرد ستون است؛ که نمونهی نقوش این ستونها را در نقوش جامهای زیویه نیز میتوان دید.
ستونهای کاخ آپادانا بلندترین ستونهای تختجمشید بوده با بلندایی بیشتر از ۱۹ متر با سرستونهای گاو دو سر، اما زیباترین و با اهمیتترین بخش آپادانا را باید ایوان شرقی آن دانست که نقشهای زیبا و کندهکاریهای کممانندش شکوه و عظمت امپراتوری هخامنشی را با زبانی گویا بیان میکند. این ایوان نیز مانند دو ایوان باختری و شمالی ۱۵۰۰ مترمربع مساحت دارد و دوازده ستون سنگی داشته است اما سرستونهای این کاخ به شکل شیر دو سر ساخته شده است. مهمترین بخش این ایوان پلکانهای آن است که به دلیل باقیماندن در زیر خاک و آوار برآمده (:حاصل) از فروریختن سقف ایوان خاوری از آسیب حوادث مصون مانده بود. این پلکان را میتوان به سه بخش شمالی، جنوبی و مرکزی تقسیم کرد. در بخش شمالی از پلکان خاوری که با توجه به متن سنگنوشتهی آن باید در زمان خشایارشا ساخته شده باشد سه ردیف نقشبرجسته دیده میشود که در ابتدای هر سه ردیف گروهی از نیزهداران هستند که همگی همانند یکدیگرند و پس از نیزهداران به ترتیب از بالا به پایین در ردیف نخست: میرآخوران و خدمهی مخصوص هستند که وسایل و اسباب شاه را حمل میکنند. در انتهای این ردیف نیز دو گردونه شاهی (سلطنتی)در حال حرکت کندهکاری شدهاند.
در ردیف دوم یعنی ردیف پایینتر از میرآخوران دو ردیف از بزرگان ایرانشهر نقش شدهاند که یک در میان لباس پارسی و مادی پوشیدهاند وبه گونهای دوستانه و صمیمی ودر حال گفتوگو به سوی کاخ آپادانا در حرکت هستند.
هدیهآوران:
بخش جنوبی پلکان شرقی آپادانا را شاید بتوان به عنوان سند گویای چگونگی و وسعت امپراتوری هخامنشی دانست. ۲۳ گروه از نمایندگان ملل تابعه دولت هخامنشی را در این قسمت نقش کردهاند (به نشان ۲۳ ساتراپی امپراتوری هخامنشیان).که در حال آوردن هدایا و پیشکشهایی به حضور شاه هستند. پیشاپیش هر گروه یک پردهدار در جامهی پارسی یا جامهی مادی دست رهبر گروه را گرفته و به پیشگاه شاهنشاه میبرند.
در واقع این سند باشکوه از برترین و بحثبرانگیزترین نقشــینههای تختجمشید است؛ نگارههای که همهی گروهها و رد ههای نمایندگان تمامی سرزمینهایی؛ که هر یک به زیر پرچم امپراتوری هخامنشیان اداره میشدند و در تختجمشید یک به یک با آرامش و خشنودی شگفتانگیزی به آیین بارعام وارد میشدند. دراینباره جان هینلز بر این باور است که: حرکت این دستهها تنها نمایشهای خود نمایانهی ثروت نبود، بلكه نمایشهایی بود در برابر خداي باروری این سرزمین.
نوروز ارتباط دیگری نیز با فصلها دارد، زیرا که این جشــن با جشن « َرپیثویــن» منطبق میشــد؛ بر این اســاس بر این باوریم که نگارههای هیاتهای گوناگون جهان باســتان در تختجمشید اشــاره به این دارد که تمامی نمایندگان ســرزمینهای امپراتوری در نوروز ، جشن بزرگ و بینالمللی شرکت داده شــدهاند و ویژگی این جشــن ملی و شــرقی چنــان بوده که شاهنشــاه نیز خود در آن به دیدار همگانی با نمایندگان کشــورها میپرداخت و آنان نیز بهگونهی خود چند پیشــكش را به انگیزهی این جشــن به شــاه میدادند که بیش از آنكه ارزش مادی داشته باشد؛ دارای بــار معنوی بــود، زیرا هر یک از این پیشکشهــا تنها نماد هنر و محصــول ســرزمینی بود که نمایندهی آن به وســیلهی آن به معرفی و شناخت تمدن خود به دیگر نمایندگان و شاهنشاه میپرداخت و در همین آیین بود که شاهنشاه از خداوند میخواست تا این سرزمین را از دشمن، خشكسالی و دروغ بپاید.
باید افزود که در این نگار هها کوشش شده است تا همهی نمایندگان با پوشش و سلاح بومی خود و همچنین با پیشکشهایی که همراه آوردهاند، نگاشــته شوند.
شرح این نمایندگان عبارتند از:
نخســت مادها کوزهای با چند جام، دشنه، بازوبند و لباس همراه آوردهاند. ایلامیان با کمان، شمشیر، یک شیر ماده با دو نوزاد، ارمنیان با اسب و ظرف، پارتیان با چند جام، اسب و پوست، بابلیان با ظرفهايی از سیم و زر و پارچه و گاوورزان، لیدیاییها با ظرف، بازوبند و گردونهی دو اسبه، رخجیان یا درنگیان با ظرف، شتر و پوست، سوریان با ظرف، پوست، پارچه و قوچ، باکتریان با لباس و شتر، گنداریان باگاوورزان و نیزه و سپر، هراتیان با ظرف و شتر، آسگاردیان با پوشاک و اسب، سغدیان با دشنه، بازوبند، تبرزین و اسب، هندیان با پودر طلا، الاغ و تبرزین، اسكودریان یا تراکیهایها با نیزه، سپر و گاو، لیبیاییها با گاو گردونه دواسبه و حبشیان با ظرف، عاج و زرافه. اگر این استنباط عمومی درست باشد که نمایندگان کشورها برای حضور و شرکت در جشن نوروز به پایتخت آمدهاند، انتخاب چنین زمانی برای پذیرفتن زیردســتان نیز درخور توجه است. به قول خانم کخ، در اینجا هیاتهاي نمایندگی با شادی و آزادی پیش میروند و نشانی از مغلوبیت و اجبار بهچشم نمیخورد. با جستوجو در نشانهشناسی نمادهای هنری تختجمشید، درمییابیم که این بنای باستانی نه تنها یک شهر نیست، که کاربرد آن نیز، بیش از آنكه برابر با نگاه رایج غربی، برای بهرهوری نظامي و یا نمایش قدرت باشد، با انگیزهای مذهبی و نمادین برای برگزاری دو جشن نوروز و مهرگان ساخته شده و در این دو جشن، بهویژه در نوروز، شاه در این جایگاه، پذیرای تمامی سرزمینهای تابعه و شهرهای زیر فرمانروایی هخامنشیان میشده است.
نبرد شیر و گاو در پلــكان آپادانــا و در بســیاری از ســنگنگارههایــی که از روزگاران کهن بهدست آمده، گاه شیری را در پیكار و پیروزی بر گاوی میبینیم. بســیاری از کارشناســان این نماد را یک نشانهی برجسته از هنر مهــری دانســته و این نبــرد را در حقیقت نمادی از ســتیز فصل جهانبیني میترایي ميدانند. آشكارترین انگیزه در اینباره نیز خود نشان مـشهور مهری، یعنی چلیپا (صلیب) یا نماد خورشید است که بر روی ران شیر نقشبسته است. شــیر نماد خورشید و ایزد خورشید و همچنین نمایندهی گرماست و گاو نماد ماه و نمایندهی زمستان و سرما. این بیان نمادین همچنین به بیننده این آگاهی را میرساند، جایی که در آن ایستاده خود نماد بزرگداشت بهار و پایگاه برگزاری جشن پایان سرما است. در واقع اشاره به سپری شدن سرما و پیروزی گرما است که فرایند آن برآمدن بهار و رویش دوبارهی طبیعت است که نتیجهی نبرد میان گرما و سرما و تجلی نوروز و بهار بهشمار میرود.
فردوسي انوشهروان میفرماید:
چو خورشید زد پنجه بر پشتِ گاو
ز هامون برآمد خروش چكاو
نگار ههای درختان کاج:
نگارههای گوناگون گلوگیاه و از جمله درختان کاج در تمامی نمای تختجمشــید (آپادانا) اشــاره بارز به سرســبزی و زایش طبیعت و رویش بهاری دارد. چنانكه پروفسور «پوپ» نیز در اینباره معتقد بود: «معابد و باغها سرمشــق نهایی این شــهر مقدس هخامنشــی اســت» و زندهیــاد مهرداد بهار «آن را» باغی مقدس با درختان ســنگی خوانده اســت. و در میانهی این دیدگاهها، شایســتهی یادآوری اســت، نگرش زیباي دکتر بدرالزمان قریب که در حقیقت در آن اشارهاي به نیایش مشهور داریوش در تختجمشید شده است: «تختجمشید دعایی است تجسمیافته به زبان سنگ، سرودی است در نیایش به خدای بزرگ که زمین، آسمان، مردم و شادی را آفرید تا به این ســرزمین زیبا و دارندهی مردم خوب برکت و افزونی بخشــد، آن را در صلح و آرامش بپاید و از پلیدی و آشــوب که زادهی دروغاند، نگه دارد».
بهراستی نیز بسیاری از ساختارهای معماری تختجمشید یادآور باغها و طبیعت ایرانی است: ستو نها نماد درخت است. سرستونهای دروازه و ایوان سر در این سازه به گونهای آشكار نماد نخل مقدس است و طوق سرستونها نمایش برگهای پژمرده آن است. «سرو، نماد اهورامزدا و نخل نماد میترا و نیلوفر نماد آناهیتا است که در مكانهای مخصوص در تختجمشید کنده شده و بازگوکنندهی باورها و احترام آنها به این هدیهی اهورایی است. هنوز در مكانهای مقدس و مذهبی ایران درخت ســرو کهنسال را میتوان دید. درخت، بهویژه سرو و هزاران گل و بته که نشان خورشید باشد، به صورت تزیین در هنر و معماری ایران بسیار دیده میشود. به سبب احترام به درخت و درختكاری بود که ایرانیان توانسته بودند سرزمینشان را پردیس کنند.
کاخ تچر
کاخهای ساخته شده در تختجمشید بیشتر بر دوگونه بوده و هر کدام کاربردی خاص خود را داشتهاند: کاخهای عمومی و کاخهای اختصاصی. یکی از کاخ های اختصاصی تختجمشید تچر است که در جنوب آپادانا ساخته شده، تچر را میتوان از نخستین کاخهایی دانست که بر روی صفه ساخته شده است. این کاخ را باید کاخ اختصاصی داریوش نامید. در سنگنوشتههای تچر خوانده شده و در اصطلاح مردم تالار آینه نامیده میشود. (به دلیل استفاده از سنگهای صیقلی و صاف و خوشتراش) تچر و تزر در زبان پارسی باستان کاخ زمستانی معنی شده است. شاید از اینرو گروهی این کاخ را زمستانی دانستهاند که ساختمان آن وارون (:برعکس) کاخ صدستون نیمدرهایی روبه آفتاب دارد اما هیچ دلیل خاصی برای اثبات آن وجود ندارد.
طرح این کاخ به صورت مستطیلی است که طول و عرض آن ۴۰متر * ۳۰ متر است و دارای یک تالار مرکزی ۱۲ ستونی با اتاقهای کوچک جانبی و دو اتاق مربع شکل در شمال که هر یک چهار ستون داشتهاند و توسط اتاقهای باریک و بلند جانبی محدود میشدهاند است، همچنین یک ایوان ۸ ستونی نیز در جنوب آن است که به دو اتاق کناری متصل میشده است. ستونهای این کاخ همانند سایر کاخهای اختصاصی از چوب برافراشته شده بود که در آتشسوزی اسکندر سراسر سوخته و تنها ستونهای سنگی آن برجای مانده است. (نیاز به یادآوری است که ستونهای کاخهای عمومی تمامسنگی بوده اما در کاخهای خصوصی از ستونهای چوبی استفاده شده است.) بر دیوارهای پلکان و کاخ نیز نقشهایی کندهکاری شدهاند که نشاندهنده خدمتگزارانی است که خوراک و ظرفها آشپزخانه در دست دارند و به طرف داخل کاخ در حرکت هستند .این خدمتگزاران را نیز یک در میان با پوشش و جامهی مادی و پارسی به دوگونه نقش کردهاند؛ شماری دارای ریش و سبیل میباشند و شماری دیگر بدون ریش و سبیل نقش شدهاند که گمان میرود گروه دوم خواجگان درباری بودهاند. افزونبر آن سربازانی را نیز میبینم که در حال پاسبانی از سنگنبشتهای هستند که ازسوی خشایارشا به خط میخی نقش شده و درونمایهی آن این گونه است: «به خواست اهورامزدا ، این (تچر) را داریوش شاه-پدر من بود-برآورد، بادا که اهورامزدا و دیگر ایزدان، مرا و آنچه را که کردم و پدرم -داریوش شاه کرده است بپاید.»
این سنگنوشته ثابت میکند که بخش جنوبی تچر در زمان خشایارشا به پایان رسیده است. درگاههای کاخ نیز به نقشهای گوناگونی از داریوش و خدمه و نیز نقشهایی از نبرد شاه و شیر یا حیوانی اهریمنی نقش شده است. تزیینات نقشهای داریوش (مثل گوشواره، طوق، تاج) را با طلا و جواهرات درست کرده و در سنگ نشانده بودند. بر بالای درگاه جنوبی که شاه را در حال خارج شدن از کاخ نشان میدهد کتیبهای به خط میخی دیده میشود که میگوید: «داریوش ،شاه بزرگ، شاه شاهان،پسر ویشتاسب، از تخمهی هخامنشی که این تچر را ساخت.»
بر دیوارههای کاخ نوشتههایی از دورههای تاریخی پس از آن میبینم که کهنترین آن متعلق به زمان شاپور دوم ساسانی و به خط پهلوی ساسانی است.
کاخ هدیش:
کاخ اختصاصی خشایارشا در جنوب باختری تختجمشید بر روی تپهای مرتفع بنا شده است. این بنا به موجب کتیبهای که بر بالای جرز سنگی ایوان شمالیش کنده شده بهنام هدیش یاد شده است.
متن سنگنوشته چنین است: «گوید خشایارشا، شاه بزرگ، به خواست اهورامزدا این هدیش را من ساختم، باشد که اهورا مزدا با دیگر ایزدان مرا و کشور مرا و آنچه را من کردهام بپایند.»
این کاخ از کاخ اختصاصی داریوش یعنی تچر بزرگتر بوده و یک تالار مرکزی با ۳۶ ستون که گمان میرود از چوب بوده و یک ایوان ۱۲ ستونی در شمال و یک ایوان کمعرض در جنوب و نیز عدهای اتاقهای کوچک در خاور و باختر دارد، مساحت کل کاخ نزدیکبه ۲۵۵۰ مترمربع است، این کاخ آسیب فراوان دیده و سنگهای آن شاید به دلیل آنکه زیاد استوار نبوده در آتشسوزی اسکندر آسیبهای زیادی دیده است و شیرازهی سنگها و پنجرهها و درگاهها از هم گسیخته است.
در دو درگاه جنوبی و شمالی، خشایارشا با خدمتکارانی که چتر شاهی و حوله و مگسپران در دست دارند و بر درگاههای اتاقهای خاوری و باختری نیز خدمهی مخصوص درباری کندهکاری شده که آتشدان و عطردان و حوله در دست دارند.
از نکتههای درخور نگرش در این کاخ وجود نقشهایی در درون پنجرهها و نیمدرهاست که در هیچ کاخ دیگری دیده نشده است. این نقشها دربردارندهی خدمهای است که چیزی بر روی دوش یا دست حمل میکنند و در برخی پنجرهها نیز بز کوهی و شکار در دست دارند.
اما در باختر کاخ هدیش و کمی پایینتر (جنوب حیاط تچرا) آثار چند ردیف زیرستون مربوط به بنایی نمودار است. بدنهی شمالی این بنا را همان سنگهای حجاری دیوار جنوبی حیاط تچر تشکیل میداده و گویا بنا از وجود یک تالار ستوندار صدمتری و چند اتاق و ایوان در پیرامون حکایت میکند.
برخی کاوشکران پیشین این بنا را از روی سنگنوشتهای که میان نقشهای دیوار موجود است به اردشیر نسبت دادهاند اما برخیها با توجه به نوع ساختمانسازی و زیرساختهای کاخ که گاه همانندیای به نوع استوارسازی هخامنشیان ندارد این نظریه را رد میکنند.
از آنجا که باد همیشه از جنوب به شمال میوزد و جنوب کاخ هدیش باز است و از کاخهای جنوبیتر بالاتر است بادی که از حفرهی میانی تالار بیرون میآمده باد خنک بوده و این سیستم نقش یک کولر طبیعی را انجام میداده است. مانند بیشتر کاخهای دیگر تختجمشید نقشها و کتیبههای بسیاری در درگاههای این کاخ وجود دارد و آنها به خشایارشا تعلق دارند.
کاخ مرکزی (تالار شورا)
در مرکز کوشک شاهی کاخ کوچک چهارگوشی را میبینیم که چون در میان دیگر کاخهای تختجمشید قرار گرفته و وسیلهی ارتباط این کاخها است کاخ مرکزی خوانده میشود. این سازه توسط سه درگاه (دروازه) چند راهرو به دیگر کاخها راه پیدا میکند و به همین دلیل آن را کاخ سه دروازه نیز نامیدهاند .
بر درگاه شرقی کاخ ، نقش ۲۸ تَن از نمایندگان ملل تابعه هخامنشی کندهکاریشده است که اورنگ شاهی را بر روی دست گرفتهاند. داریوش بزرگ بر تخت نشسته و ولیعهدش خشایارشا پشت سر او ایستاده است. شاید وجود این نقش تایید کنندهی این موضوع باشد که این کاخ در زمان داریوش ساخته شده است (اما برخی شواهد و مدارک که مربوط به نوع حجاری و معماری آن است که به صورت ظریفتر و زیباتر و پیشرفتهتر از کاخهای دورهی داریوش است تاییدکنندهی این نکته میتواند باشد که کاخ در زمان خشایارشا و به احتمال قویتر در زمان اردشیر یکم بنا شده است).
بر بالای سر داریوش نقش معروفی را میبینیم که در کاخهای تختجمشید به کرات دیده میشود این نقش ترکیبی از یک قرص بالدار است که انسانی (بهگمانی شاه) در میانهی حلقه آن به صورت احترام و نیایش دست راست خود را بالا آورده و دست دیگرش حلقهای دارد برخی این نقش را اهورامزدا گمان بردهاند اما با توجه به دلایل گوناگون و نیز اینکه بهگفتهی هرودوت ایرانیان هیچگاه خدایان یا خدای خود را نقش نمیکردند و از آنجا که در آن آیین، اهورامزدا خدا بوده است، این فرضیه برپایه محکمی استوار نیست، شاید بهترین تعبیر آن را بتوان (فرکیانی )عنوان کرد که این فر آنگونه که در اساتیر ما نیز مورد توجه بوده و جایگاه ویژهای داشته، در واقع نگهبان و تایید کنندهی حکومت و مشروعیتبخش آن بوده است.
در بخش شمالی این کاخ پلکان دو طرفهای دیده میشود که به حیاط شرقی کاخ آپادانا راه پیدا میکند . این پلکان زیبایی و ظرافت بیمانندی دارد . بر دیوارههای پلکان، بزرگان و اشراف ایرانی کندهکاری شدهاند که از روی پوشاک و رفتار آنها ، جایگاه برجستهیشان را میتوان تشخیص داد .
سطحهای بیرونی پلکانها هم با تصاویری از سربازان کماندار نیزهور (مادی و پارسی) تزیین شده است. شاید بتوان کاربردی این کاخ را از روی نقشهایی که بر دیوارههای پلکان نقش شده تشخیص داد.
این نقشها بزرگان کشوری و دولتی را نشان میدهد که در حالتی کاملا دوستانه گفتوگو کنان در حال بالا رفتن از پلهها هستند که گمان میرود این بزرگان به منظور انجام مشورت و رایزنی دربارهی کارها و امور مهم مملکتی به این کاخ میرفتند به همین دلیل آن را تالار شورا نیز نامیدهاند.
این کاخ از یک تالار مرکزی و دو ایوان شمالی و جنوبی تشکیل شده است تالار مرکزی کاخ مساحتی کمی بیش از ۲۴۰ متر مربع دارد که چهار ستون سنگی با سرستونهای زیبا و منحصر به فردی سقف آن را نگهداشتهاند. سرستونهای این کاخ را از سر انسان با بدن گاو ساختهاند که شاید با توجه به نوع کاربرد کاخ که محلی برای اندیشه، تفکر، مشاوره و رایزنی بوده است این سرستون میتوانسته مناسبت بهتر و بیشتری داشته باشد .سقف ایوانهای شمالی و جنوبی نیز هر کدام با دو ستون سنگی برافراشته میشده است.
کاخ بانوان و خزانه تختجمشید
در کندهکاریهای تختجمشید هیچ نقشی از زن یا زنانی که در این کوشک زندگی میکردهاند دیده نمیشود .بیگمان با توجه به حرمت و تکریم زنان در زمان هخامنشیان جایگاه و کاخی اختصاصی برای آنان در نظر گرفته شده بود به احتمال زیاد با توجه به نوع معماری و دیوارهایی که پیرامون یکی از کاخهای تختجمشید را فرا گرفته و تنها مدخل کوچکی از سمت شمال غربی برای ورود به آن وجود داشته، بتوان آنرا کاخ بانوان تختجمشید دانست .
بخشی از این کاخ امروزه به عنوان موزهی هخامنشی تختجمشید مورد بازدید گردشگران قرار دارد که توسط پروفسور هرتسفلد برپایهی طرحهای اصلی، طراحی و بازسازی شده است. با توجه به سنگنوشتهای که از خشایارشا در این کاخ کشف شده میتوان گمان بُرد که این بنا در زمان خشایارشا ساخته شده است .
اما در خاور کاخ بانوان و در جنوب خاوری تختجمشید بقایای ساختمانی را میبینیم که شامل یک سالن با ۹۹ ستون و یک تالار صدستونی و شماری اتاق و راهرو و حیاطهای روباز است که مساحت آن جمعا به ۱۰۳۸۵ متر مربع میرسد، این مکان را خزانهی تختجمشید میدانند .در شرق خزانه (شرق تالار ۹۹ ستونی ) و بر دیوار ایوان آن نگارهی دو نشست کندهکاری زیبا و جالب از یک آیین رسمی داریوش و ولیعهدش (خشایارشا) جاگذاری (:نصب) کرده بودند که یکی را که سالمتر و نفیستر بوده که این حجاری باشکوه به موزهی ایران باستان انتقال داده شده است.
در حال حاضر یکی دیگر از این نشستها در جای خود نگهداری میشود، گمان میرود این نشست پیشتر در جای دیگری که شاید پلکان شمالی آپادانا بوده قرار داشته است که بعدها به این نقطه انتقال داده شده و صحنهی بار عامِ خشایار شا را نشان میدهد.
در این مجلس شاه با پوشش تمام رسمی بر روی صندلی آراستهای نشسته با عصای سلطنتی در دست راست و گل لوتوس ( این نگاره در سرتاسر تختجمشید دیده میشود؛ نماد صلح و دوستی به پیروی از آرمانهای شهریاری کورش بزرگ، برای فتح دلها، نه کشورها)
در دست چپ و چهارپایهای زیبا در زیر پا که به زیبایی و ظرافت خاصی کندهکاری شده است. در پشت سر شاه ولیعهد را میبینیم که دست راست خود را بالا آورده که گمان میرود به معنی اجازه آغاز بارعام است و در دست چپش نیز غنچهی گل لوتوس دارد. در پشت سر ولیعهد دو تن از بزرگان دربار ایستادهاند که یکی از آنها حولهی شاهی را در دست دارد و دیگری کمان و کمان دان و تبرزین پادشاه را میآورد .
در پشت سر آنها نیز دو تن از نگهبانان شاهی قرار گرفتهاند.در مقابل شاه نیز یکی از بزرگان ماد با حالت احترام دست خود را برای ادای احترام تا نزدیک دهان آورده و در برابر شاه به عرض گزارش مشغول است .در جلوی او دو عدد عودسوز قرار گرفته که توسط زنجیر ظریفی سرعود سوزها را به بدنهی آن وصل کردهاند . در پشت سر وی نیز دو نیزهدار پارسی نقش شدهاند.
کاخ صد ستون (تالار تخت)
دومین کاخ تختجمشید از دید وسعت را باید کاخ صد ستون دانست. این کاخ در شرق حیاط کاخ آپادانا واقع شده است .تالار این کاخ با وسعت نزدیکبه ۴۷۰۰ متر مربع یکصد ستون سنگی به ارتفاع ۱۴ متر بزرگترین و وسیعترین تالار سرپوشیدهی تختجمشید و بنا بهگفته پروفسور اشمیت بزرگترین تالار سرپوشیدهی جهان باستان بوده است .
برپایهی سنگنوشتهای که از اردشیر یکم در این تالار ازسوی هرتسفلد کشف شده بنای آنرا خشایارشا آغاز کرد و اردشیر یکم به پایان رساند.
متن کتیبه چنین است:
«اردشیر شاه گوید: این خانه، خشایارشا پدر من پیاش را ریخت. به تایید اهورامزدا. من اردشیر شاه آن را بر آوردم و تمامش کردم .»
بررسی نقشهای تالار تخت نشان میدهد که این کاخ، تالار بارعام به معنی اخص نبوده بلکه تالار سلحشوران به شمار میرفته است .این تالار ۸ درگاه دارد، دو درگاه در شمال دو درگاه در جنوب. همچنین 4 درگاه نسبتا کوچکتر نیز در باختر و خاور دارد.
در درگاه شمالی برای هر جرز پنج ردیف ده نفره سربازان مادی و پارسی یک درمیان با اسلحه و تجهیزات جنگی کندهکاری شده که بر فراز آنان اورنگ شاهی جای دارد .در هر ردیف ده نفری پنج نفر از چپ و پنج نفر از سمت راست ایستادهاند و همه روبهروی هم و به وسط نگاه میکنند .
بر بالای این افسران صحنهای از بارعام نشان داده شده که اردشیر اول بر تخت نشسته و در برابر او دو عودسوز جای دادهاند و آنگاه مردی در جامهی مادی با عصای حاجبان در یک دست و در حال ادای احترام با دست دیگر که نزدیک دهان آورده ، نقش شده است . پشت سر او نیز مردی در جامهی پارسی ایستاده که عوددانی در دست دارد پشت سر شاهنشاه نیز سه نفر ایستادند یکی خواجه درباری با پوشش پارسی که مگسپرانی در بالای سر شاه و حولهای در دست دارد دیگری مردی در جامهی مادی که ترکش و تبرزین و کماندان شاه را آورده و واپسین نیز سربازی پارسیست که نیزه به دست ایستاده است. هر دو درگاه شمالی به این نقش آراسته شدهاند.
اما درگاههای جنوبی حکایت از برداشتن اورنگ شاهی ازسوی نمایندگان ملل تابعه دارد .در این درگاه برای هر طرف آن چهارده نمایندهی ملل تابعه امپراتوری (جمع دو طرف درگاه ۲۸ نماینده) با پوشاک و کلاه و تزئینات آن کشور که در حال حمل تخت شاهی هستند را نقش کردهاند .
اردشیر بر بالای این نقشها بر تختی نشسته و خواجهی درباری با حوله و مگس پران در پشت سرش قرار دارد این نقشها در هر دو درگاه جنوبی تکرار شده است در درگاههای خاوری و خاوری نیز نقشههایی از نبرد شاه با شیر و اهریمن کندهکاری کردهاند و همچنین نقشی از جنگ شاه با گاوی کوهی و شیری غران در این درگاه میبینیم.
* دکتر کورش سالاری، استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ و فرهنگ