حمیدرضا جهانی از پی سالها تلاش در عرصه هنرهای تجسمی حالا دیگر برای جامعه هنری شناخته شده است. مرور کارنامه هنری وی شامل فرازهای بسیاری است که از آن جمله میتوان به کسب رتبه یک کنکور کارشناسی ارشد نقاشی و تالیف کتب آموزشی تخصصی در این رشته اشاره کرد.
جهانی که به تدریس مبانی هنرهای تجسمی و نقاشی اشتغال دارد موفق به دریافت لوح افتخار استاد نمونه کشوری از سوی وزارت آموزش و پرورش هم بوده و به عنوان داور در جشنوارههای مختلفی حضور داشته است.
مجموعه آثار حمیدرضا جهانی به نقشهای اکسپرسیو نزدیک است. در آثار وی، یک یا دستهای از کلاغها نگاه مخاطب را به سمت خود میکشد. به نظر میرسد نقاش در تلاش است مضامینی چون دوست، دشمن، رفیق و یا حتی به گفته هنرمند، آموزگار را با نماد کلاغ که ریشهای عمیق در ادبیات ایران و حتی دوران باستان دارد با زبان بصری مختص به خود تعریف کند.
ظاهرا جهانی در کنکاش رفتارها و اخلاقیات منجمد در زندگی شهری است چرا که در آثارش تصاویر استعاری از تجمع کلاغها که به نوعی بیگانگی انسان امروزی نسبت به همنوع را در قالب بافتهایی اکسپرسیو همراه با تنوع رنگی مکمل و مختص خود به نمایش میگذارد و از این جهت موقعیتی قابل تامل را برای مخاطب ترسیم می کند.
چرخشها و حرکات زیاد رنگ عمدتا در مرکز تصویر، نشان از رفتاری بیانگرا دارد. شتاب و هیجانی که در حرکات و تاشهای قلم موی او میبینیم همراه با فضاسازیهای مختص به وی، از راز چالشهای اخلاقیات اجتماعی پرده برمیدارد. نقاش سعی دارد با حضور اجتماعی اما بیگانهوار نماد کلاغ در آثارش، فشاری مهیب بر اندیشهها و برداشتهای اجتماعی مخاطب وارد کند.
گویا برای نقاش، المانهایی چون کلاغ و یا پرترههای انسانی بعضا با رنگهایی تند و مکمل مختص به خود نمادی از انسان معاصری است که بلاتکلیف و معلق با کمترین توشهای از هویت و شناخت به سوی هیچ در تکاپو است. هر یک از آثارش گویا داستان روایت شدهای را پیش میبرد و مخاطب را با هسته اصلی روایت درگیر میکند. لذا نقاش، مخاطب را ناخودآگاه با نوعی سمبولیسم آمیخته با اکسپرسیو روبرو میسازد .
در مجموع دوگانگی که در کل آثار هنرمند میتوان یافت نوع برخورد و نگاه متفاوت هنرمند با ماده، رنگ و سوژه است چرا که فصل الخطاب آثار سالهای قبلتر وی میتواند سرنخی برای دریافت درونیات هنرمند و توجه به دغدغههای اجتماعی باشد. زبان بصری نقاشیهای اخیر وی استفاده از رنگهای اصلی و نامتعارف کاملا شخصی در پرتره و مناظر با تابش رنگی شدید بوده تا جایی که به یک ترکیببندی دست یافته و از پی آن قدرت سوژه را نسبت به رنگ و فرم ضعیفتر نشان میدهد.
محمدرضا شیروانی زاده