برمه، سرزمینی در جنوب شرق آسیا، در کنار خلیج بنگال و اقیانوس هند است که از دیرباز مردمانی از نژاد برمن، تمدنی باشکوه را در آن پایه ریزی کرده بودند. این سرزمین که از ۱۳۲۷ خورشیدی از یوغ استعمار انگلیس به در آمده و دولتی مستقل را تشکیل داده، همواره دچار جنگ های داخلی میان گروه ها و اقوام گوناگون بوده است. همین امر موجب شد که از سال ۱۳۴۱ تا ۱۳۹۰ نظامیان تندرو بر این کشور فرمان برانند و تنها همین یک سال پیش بود که سرانجام پس از برگزاری انتخاباتی نسبتا آزاد، یک دولت غیرنظامی در برمه بر سر کار آمد.
در طول پنج دهه ای که نظامیان قدرت را در این کشور به دست داشتند، با برپایی یک جمهوری سوسیالیستی تک حزبی، به سرکوب گسترده آزادی خواهان و تاراج منابع ملی و نابودی میراث فرهنگی دیرپای این سرزمین پرداختند و رفته رفته برمه را به یکی از فقیرترین کشورهای جهان مبدل ساختند. با اینهمه، مبارزان سیاسی در این کشور به گونه ای خستگی ناپذیر همچنان به اعتراض به سیاست های نادرست اقتصادی و اجتماعی و نیز تصمیمات سیاسی فرمانروایان پرداختند.
از سال ۱۳۸۶ و به دنبال بالا رفتن قیمت سوخت در این کشور، دور تازه ای از ستیز با دولت اقتدارگرا آغاز شد و مبارزان دست به مقاومت مدنی زدند و نام جنبش خود را با الهام گیری از انقلاب های رنگی و با استناد به رنگ لباس راهبان بودایی، "انقلاب زعفرانی" گذاشتند. سرکوب این اعتراض ها توسط دولت، به واکنش گسترده بین المللی و اعمال تحریم های اقتصادی شدید علیه برمه انجامید.
سرانجام با روی کار آمدن دولت غیر نظامی در این کشور، سیاستمداران برمه ای برای رفع تنگناهای موجود، تلاش کردند تا اصلاحاتی در سیاست های خود انجام دهند. آنان خانم آئونگ سان سوچی، رهبر حزب اتحاد برای دموکراسی و ۲۰۰ زندانی سیاسی دیگر را در یک سال و نیم گذشته آزاد کرده اند، قوانین تازه ای برای اتحادیه های کارگری وضع نموده و به آنها اجازه اعتراض داده اند، اندکی از سانسور مطبوعات کاسته اند و کمیسیون ملی حقوق بشر را در این کشور بنیان گذارده اند.
در نگاه نخست، این گونه به نظر می رسد که دولت برمه خواهان تغییرات جدی در ساختار حکومتی این کشور است. اما اگر عمیق تر به وضع جامعه برمه، دست کم در همین یک سال و نیم گذشته بنگریم، می بینیم که همچنان هزاران زندانی سیاسی در این کشور به سر می برند، انتخابات با تقلب های بسیار در آنجا برگزار می شود، برخوردهای تند میان نظامیان و گروه های شورشی در نقاط گوناگون این کشور همچنان مردمان را از حقوق اولیه شهروندی شان دور می سازد و بسیاری از اقلیت مسلمان روهینگا در برابر سکوت دولت مرکزی، به دست بوداییان کشته و یا از این کشور بیرون رانده شده اند.
از نظر فساد اقتصادی و سیاسی نیز در میان ۱۸۳ کشور جهان، برمه رتبه ۱۸۰ را دارد و یکی از فاسدترین دستگاه های دیوانسالاری در جهان را داراست. کشوری که روزگاری بزرگترین صادر کننده برنج در جهان بود، امروزه دومین تولید کننده تریاک در جهان به شمار می رود.
برمه پای ثابت گزارش های سالانه دیده بان حقوق بشر و عفو بین الملل است و گذشته از اعمال خشونت نسبت به مخالفان سیاسی، بحث قاچاق انسان، بهره کشی از کودکان و برده داری جنسی توسط نظامیان نیز در این کشور به مشکلی جدی تبدیل شده است. درست همین دو هفته پیش، دستیار ویژه باراک اوباما در امور حقوق بشر در تارنمای کاخ سفید نوشت که "حقوق بشر در بخش های گوناگون برمه، به ویژه علیه زنان و کودکان، به طور گسترده همچنان زیر پا گذاشته می شود." به این ترتیب، به سختی می توان گفت که دولتی اصلاح طلب و مردم سالار در برمه بر سر کار آمده تا منافع مردم این کشور را تامین کند و شایسته برقراری روابط سیاسی دوستانه با دیگر کشورهای جهان باشد.
جالب آنکه، با وجود تحریم های گسترده کشورهای اروپایی و آمریکا علیه این کشور، دولت های آسیایی، به ویژه چین و هند، که دو همسایه بزرگ برمه به شمار می آیند، بدون توجه به این تحریم ها، در سال های گذشته سرمایه گذاری های گسترده ای به ویژه در بخش منابع معدنی و انرژی در این کشور انجام داده اند و مهمترین تامین کنندگان درآمدهای اقتصادی دولت برمه به شمار می آیند. کشورهای جنوب شرق آسیا نیز بیش از یک دهه است که برمه را به مجمع منطقه ای ملل جنوب شرق آسیا فراخوانده اند و با دولت این کشور در حال همکاری هستند.
در این وضعیت، چرا نخستین سفر رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، پس از انتخاب دوباره به این سمت، به کشور برمه بوده است؟ اوباما که به عنوان نخستین رئیس جمهور در تاریخ ایالات متحده که به برمه سفر می کرد، هرچند در سفر شش ساعته خود به این کشور، به پایتخت برمه نرفت و تنها در جمع استادان و دانشجویان دانشگاه رانگون به سخنرانی پرداخت، اما هیات عالی رتبه ای که به همراه او به این کشور سفر کردند و سخنانی که به بیان آنها در این کشور پرداخت، گویای جایگاه و اهمیت برمه در معادلات آسیایی آینده برای سیاستمداران آمریکایی است.
اوباما در سخنرانی خود در دانشگاه رانگون که پیشینه درخشانی در راه مبارزه برای آزادی این کشور، چه از زیر سلطه استعمارگران انگلیسی و چه از زیر ستم دولت نظامیان دارد، به موقعیت استراتژیک برمه در گذرگاه میان جنوب و شرق آسیا، همسایگی این کشور با پرجمعیت ترین کشورهای جهان، و جای داشتن در منطقه ای که پرشتاب ترین رشد اقتصادی را در جهان داراست، اشاره کرد. او همچنین گفت که سرزمین های شرق آسیا در کانون سیاست خارجی آینده آمریکا جای خواهند گرفت و بر منافع مشترک ایالات متحده و کشورهای رو به رشد آسیایی در سده بیست و یکم تاکید ورزید. او حتی از رانگون پیامی برای همه کشورهای شرق آسیا فرستاد و برنامه بعدی خود را یادآور شد: کره شمالی باید برنامه هسته ای اش را کنار بگذارد تا دست آشتی دیگر کشورها را به سوی خود دراز ببیند؛ همانگونه که امروز دولتمردان برمه شاهد آن هستند. سخنی تهدیدآمیز اما ترغیب کننده.
اوباما در ترسیم خط و خطوط سیاست خارجی نوین آمریکا در شرق آسیا در دوران تازه حکومت خود، همچنین به این نکته اشاره کرد که چین می تواند به رشد اقتصادی خود ادامه دهد؛ با این شرط که رفتاری آشتی جویانه (بی تردید در برابر غرب) داشته باشد. هند هم می تواند سیاست های اقتصادی خود را (البته بدون پیش شرط) دنبال کند.
او گفت که ایالات متحده تنها با دولت هایی دوست خواهد بود که به حقوق شهروندان شان و قوانین بین المللی احترام بگذارند و نگفت که چرا دولت های بسیاری در جهان این اصول را زیر پا می گذارند و همچنان دوست ایالات متحده هستند. او حتی اذعان کرد که هنوز میلیون ها برمه ای به آموزش رایگان دسترسی ندارند، امکان استفاده از نیروی برق را ندارند، صدها هزار نفر از پناهندگان در اردوگاه هایی با امکانات اولیه به سر می برند و هزاران زندانی آگاهی در انتظار آزادی از زندان های این کشور هستند. او گفت ما با شما هستیم و شما را فراموش نمی کنیم، ما داستان رنج شما را در سرمان و امیدهای شما را در دلمان نگاه خواهیم داشت. اما نگفت که چرا دولتمردان غربی برای نزدیک به پنجاه سال مردم بیچاره برمه را در این وضعیت اسفناک به فراموشی سپرده بودند.
در واقع، اوباما در حالی دست دوستی به سوی دولت برمه دراز کرده، که این دولت همچنان با مشت آهنین پاسخگوی مردم خود است. تحریم های اقتصادی در حالی از روی این کشور برداشته می شوند که ساختارهای اقتصادی آن تنها در شعار تغییر کرده اند. اوباما در سخنرانی خود بر چهار گونه آزادی تاکید ورزید: آزادی بیان، آزادی پرستش، آزادی از تحمیل و آزادی از ترس. اما آیا دولت برمه چنین آزادی هایی را به مردم خود داده است؟
در حالی که بسیاری از اقلیت های قومی در زیر ستم نظامیان این کشور کشته می شوند و یا از سرزمین خود می گریزند، اوباما وعده همکاری برای ساخت دوباره ارتش برمه را داد. درست است که او این تغییرات را منوط به گسترش ساختارهای مردم سالار در این کشور استبداد زده کرد، اما گویی کاروان های بازرگانان و نظامیان آمریکایی بیش از اندازه بی تاب یافتن پایگاهی نوین برای خود در این منطقه از جهان، پس از بیرون رفتن از افغانستان در سال ۱۳۹۳ هستند. هرچه باشد، برمه هم پایگاهی مناسب در همسایگی چین است و هم از دور، دستی بر آتش مجمع آ سه آن دارد و هم کنترل آمد و شد در اقیانوس هند را برای بزرگترین ابرقدرت جهان آسان تر می کند.
سخنرانی شیوا و شعارهای زیبای اوباما برای ساختن کشوری آزاد و سعادتمند برای برمه ای ها، بی شباهت به سخنان فریبنده میسیونرها و بازرگانان و دولتمردان انگلیسی که می خواستند تمدن و فرهنگی نوین برای سرزمین های آسیایی در سده های هفدهم و هجدهم میلادی بیاورند، نیست. گویی استعمارگرایی همچون بتی عیار، هر زمان چهره ای دیگرگون از خود نشان می دهد.