«کار، کار انگلیسی ها است.» جمله آشنایی است که برای روایت و تحلیل تاریخ ایران در 120 سال گذشته بارها استفاده شده است.
حمید احمدی:
حرکت سوم اسفند اجماع نخبگان سیاسی بود نه کودتا
4 اسفند 1399 ساعت 11:41
«کار، کار انگلیسی ها است.» جمله آشنایی است که برای روایت و تحلیل تاریخ ایران در 120 سال گذشته بارها استفاده شده است.
«کار، کار انگلیسی ها است.» جمله آشنایی است که برای روایت و تحلیل تاریخ ایران در 120 سال گذشته بارها استفاده شده است. حضور نیروهای خارجی مثل روسیه و انگلیس در آن حوالی تاریخی کار تحلیلگران را برای پیدا کردن متهم در دادگاه مشکلات ایران آسان میکند. اما سند قاطعی در کار نیست تا نشان دهد کودتای سوم اسفند ماه 1299 هجری شمسی کار آنهاست. بیشتر بازیگران عرصه سیاسی ایران از هرج و مرج و ناامنی به ستوه آمدند و با یک اجماع به یک حرکت نظامی شبه کودتا دست زدند. بررسی نقش انگلستان و اقوام در این حرکت سیاسی- نظامی از زبان دکتر حمید احمدی، استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران با تکیه بر اسناد موجود موضوع این گفتگو است.
کودتای سوم اسفند چگونه رخ داد و کدام زمینههای اجتماعی و سیاسی باعث شد تا کودتا موفق عمل کند؟
کلمه کودتا یک کلمه فرانسوی مرکب از دو پاره «کو» و «دتا» ست. «کو» به معنای ضربه وارد کردن و «دتا» به معنای دولت است. به این ترتیب، کودتا یعنی ضربه نظامی که به دولت وارد میشود و دولت را ساقط میکند. در عمل کودتا توسط نظامیان صورت میگیرد و معمولا یک اقدام محرمانه و ناگهانی است و در نهایت به سرکوبی دولت خاتمه پیدا میکند. خونریزی در کودتا هم به نوع، زمان و شرایط دیگر آن بستگی داشته است. در تاریخ کودتای بدون خونریزی یا با خونریزی کمتر هم داشته ایم. کودتا محرمانه است و دولت موجود را سرنگون کرده و یک دولت نظامی را سر کار میآورد.
کودتا را یک حرکت نظامی تعریف میکنید. زمینههای اجتماعی و سیاسی رخ دادن یک کودتا کدام هستند؟
ممکن است نیروهای غیرنظامی در شرایطی مشوق نظامیان برای انجام اقدام نظامی برای سرنگونی یک دولت باشند. مواردی را داشته ایم که نظامیان بخشی از یک کودتا بوده اند و سیاسیون دنبال کودتا و خواهان تغییر و آوردن شرایط مطلوب بوده اند. مثلا در هر دو کودتای 1963 در سوریه و در عراق نخبگان سیاسی پشت سر جریان بودند و ترکیبی از نظامیان و سیاسیها دست اندرکار کودتا شدند. در 1963 در عراق هم ترکیبی از ناصریستها بودند و دست داشتن غیرنظامیان از سوریه آشکارتر بود. تئوریسینهای غیر نظامی حزب بعث ، نظامیان را جذب گروه خود کردند. البته این رابطه ممکن است برعکس بوده باشد. به هرحال، دو حالت وجود دارد؛ سیاسیون با کمک نظامیان کودتا کنند یا نظامیان به تنهایی.
به نظر میرسد در منطقه خاورمیانه در روند توسعه و گذار به دموکراسی بیشتر کشورها مانند مصر، سوریه، عراق و حتی ایران کودتا را تجربه کرده اند. آیا کودتا در روند توسعه امری اجتناب ناپذیر است؟
این نظر در برخی کشورها صادق است، اما تئوریها را نباید کامل پذیرفت. نباید مدلهای تبیینی را صد درصد درست دانست و باید مورد به مورد آنها را بررسی کرد. یعنی دادن این حکم قطعی که در دوران گذار حتما کودتا رخ میدهد لزوما درست نیست. خیلی از کودتاها در دوران گذار رخ ندادهاند و خیلی از دورانهای گذار شاهد کودتایی نبودهاند. نباید در قید و بند تئوریها بود. تئوریها چشم انسان را نسبت به حقایق تاریخی کور میکند. هر موردی را باید با توجه به خود بررسی کرد.
زمینه های فرهنگی و اجتماعی در خاورمیانه به گونهای بوده است که مردم کودتاها را پذیرفتند و حتی در مواردی زمینه های موفقیت آن را فراهم کردند.
بستگی به شرایط دارد. در خاورمیانه کشورهایی بودند که اینگونه عمل کرده اند. نخست اینکه، نظامیان جزو دستهای بودند که قدرت و امکانات داشتند و کاربرد زور برای آنها اسان بوده است. دوم اینکه، جامعه بحرانی بوده و مثلاً بعد از فروپاشی عثمانی جوامع بی ثباتی سر براوردند که توسعه انسانی نداشته و قبیله ای بودند و مشکلات داخلی داشتند. در این بستر اجتماعی ایدئولوژیهای آزادی طلب نیز در پی تحقق آرمانهای کلان بودند. اوضاع اقتصادی نابسامان بوده و تهدید خارجی وجود داشت. این زمینه ها شرایط را برای یک تغییر آماده میکند تا وضع نامطلوب را از بین ببرد. گروههای سیاسی امکان تغییر ندارند و خواه ناخواه نظر به سوی نظامیان میرود که مدعی هستند حرکت آنها آزادی بخش است. آنها در چنین شرایطی دست به اقدام میزنند و مردم هم میپذیرند. یعنی اگر شرایط ناامنی گسترده باشد مردم هم اقدام نظامی را می پذیرند. اگر نظامیان خوب عمل کنند محبوب می شوند و اگر بد عمل کنند بعد از مدتی ممکن است شرایط نابسامان سابق بازتولید شود. بنابراین، بحرانهای موجود اقتصادی- اجتماعی- سیاسی و بهخصوص نا امنیها زمینه را فراهم میکند که کودتا صورت بگیرد، ولی با این هدف که وضع بهتر خواهد شد و در چنین شرایطی نظامیان قهرمان میشوند. بسیاری از کودتاگران خاورمیانه به ویژه جهان عرب خود را قهرمان و منجی ملتها نشان میدادند. از اوایل دهه 1950 به بعد عراق، سوریه، یمن، الجزایر، سودان، لیبی و … شاهد کودتا بودند و کل منطقه نظامی شد. اما بعد از آن این تصویر از بین میرود.
کدام حوادث یا زمینه ها منجر به کودتای سوم اسفند و موفقیت آن شد؟
چه در آن زمان و چه امروز خیلی ها توجه نمیکنند که اصولا با توجه به تعاریف مشخص شده «کودتا»، اقدام سوم اسفند 1299 کودتا نبوده است، زیرا این اقدام محرمانه نبود و همه خبر داشتند. با احمدشاه قاجار توافق شده بود. این عملیات علیه دولت خاصی نبود. با این کار سپهدار اعظم کنار رفت اما او دیکتاتوری نبود که ملت بخواهد با او بجنگد و نظامیان بخواهند او را سرنگون کنند. آن حرکت نظامی کودتا نبود، بلکه یک برنامه جمعی و اجماعی سیاسی بوده است که نخبگان سیاسی با همکاری نظامیان برای مقابله با تهدید خارجی عمدتا انجام دادند.
در چنین شرایط توافقشدهای که تصویر میکنید، با روسیه و انگلیس هم هماهنگی انجام شده است و دشمنی برای مقابله باقی نمانده است؟
نخبگان سیاسی و نظامی درگیر این برنامه، از خارجیها دستور نمی گرفتند. روسها دشمن خارجی بودند و تهران را تهدید میکردند. ارتش سرخ در نزدیکی های فیروزکوه مستقر بود و در شمال ایران جمهوری تشکیل داده بودند. برای جلوگیری از خطر سقوط تهران به دست بلشویکها یا اشتراکیون، نخبگان سیاسی و نظامی ایران طرح این حرکت را ریختند. این عامل مهم کودتا بود. عوامل دیگری هم بود. اصولا در شرایط آن زمان ایران بعد از مشروطه شاهد ناامنی بسیار وسیع و گسترده بوده است. در شهرها، بین شهرها، جادهها، داخل تهران و … ناامنی از خیلی چیزها ناشی می شد. نیروهای داخلی، قبایل، ایلات، عشایر، نیروهای اجتماعی، دارودستههایی که شهرها را ناامن میکردند و سرانجام نیروهای خارجی مسبب این وضع بودند. اشغال ایران از سوی روسیه و انگلستان و توافق 1907 نقطه عطفی بود که باعث ناامنی در ایران، ناکامی مشروطیت و تعطیلی سه پارلمان دموکراتیک ایران شد. نیروهای خارجی، «دیگری» نخبگان سیاسی و دشمنان ملی ایران بودند. با آنها توافقی نشد. توافق بین نخبگان سیاسی، دربار احمدشاه و نخبگان نظامی بود. البته در این داستان برخی نیروهای انگلیسی مثل سفارت انگلستان هم در جریان کار بودند. اما آنها طراح کودتا نبودند و در حاشیه قرار داشتند، زیرا خط مشی لندن این نبود که به این شیوه درگیر مسائل داخلی شود. لرد کرزون وزیر خارجه انگلیس دنبال قرارداد 1919 بود و بین نورمن سفیر انگلستان و او و دولت اختلاف نظر بود. اگر هم کسانی از انگلیسی ها همانند آیرونساید و نورمن از ماجرا خبر داشتند به این مفهوم نبود که طراحان اصلی برنامه نیز بوده اند، آنها در حاشیه بوده و نقش اصلی نداشتند. روسها هم اصلا حضور نداشتند و یک اجماع داخلی بود. در این باره منابع کافی هم موجود هست.
بسیاری از نمایندگان مجلس در جریان این اتفاق نبودند. یعنی این توافق باید بین یک عده خاص و نه اجماع نخبگان بوده باشد.
همه عالم و آدم که نباید از این کار خبردار باشند. اصولا در ان زمان مجلسی وجود نداشت و مجلس مهاجرت را روس و انگلیس چند سال پیش از بین برده بودند. تنها دربار و نخبگان سیاسی و نیروهای قزاق درگیر بودند. در خاطرات نخبگان سیاسی مانند بهار که نماینده بودند، آمده است که اصولا چند سال قبل از کودتا شرایط نامساعد بود و خطر ملی فروپاشی کشور را تهدید میکرد. به گفته بهار، ایت الله مدرس، سیدضیاءالدین طباطبایی، رضاخان، و نصرت الوله فیروز وزیرخارجه وثوق الدوله همه برای دگرگون کردن اوضاع دنبال کودتا بودند تا نظم و ثبات در کشور برقرار شود. این برنامه توطئه ای برای سرنگونی دولت نبود. اگر خواهان سرنگونی بودند، باید پادشاهی از بین میرفت. بهار میگوید که رضاخان نزد او امده و مدعی شد با مدرس در باره اقدام نظامی برای نجات کشور صحبت کرده اما از او پاسخ روشنی دریافت نکرده است. دیدی که آن زمان نسبت به کلمه کودتا داشتند با نگاه امروز ما به آن به عنوان یک توطئه نظامی تفاوت داشت.
هدف این برنامه نظامی- سیاسی در کشور تنها برقراری نظم بوده است؟
در درجه اول، به دنبال نجات تهران در برابر خطر احتمالی سقوط تهران بدست ارتش سرخ ایران و بلشویکها بودند. در درجه بعد، به دنبال نظم و امنیت بودند. درباره سیدضیاء نوشتهاند که وقتی کودتا موفق شد به احمدشاه نوشته است که به من لقب دیکتاتور را بدهید. در آن زمان فکر میکردند که این واژه مثبت است، زیرا فضا و تعریف واژگان به گونه دیگری بود. کودتا نیز در آن زمان معنای توطئه از سوی نظامیان را نداشته است. این عملیات توافقی بود که با احمدشاه انجام شد و بعد سیدضیاء پیش رضاخان رفت و توافق شد که چند صد نیرو به تهران بفرستد. البته آنها نیروی بیشتر چند هزار نفره فرستادند و در میانه راه وقتی به مهرآباد رسیدند و خبر به احمدشاه رسید، ترسید که میخواهند او را برکنار کنند. به همین خاطر به رجال متوسل شد و نمایندگان مجلس و سیدضیاء با رضاخان به او اطمینان دادند که برکنار نمی شود. چنین عملی کودتا نیست و یک اجماع سیاسی- نظامی و تقریبا جمعی است برای اینکه بتوانند نظم جدیدی در برابر خطر خارجی ایجاد کنند. باید ذهنمان را اندیشه های متعارف امروز درباره این مسئله پاک کنیم.
کد مطلب: 145338