محلهی «عباسآباد» پهنهای از شهر تهران را شکل میدهد که از باختر به محلهی یوسفآباد، از خاور به خیابان شریعتی، از جنوب به خیابان تخت طاووس و از شمال به زمینهایی که عباسآباد نامیده میشوند، راه میبَرد. در کاوشهای باستانشناسی تپههای این گستره، آثار بسیار کهنی از هزارههای دور بهدست آمده است. از اینرو، عباسآباد، در کنار قیطریه در شمال خاوری تهران، دو سکونتگاه باستانی شمرده میشوند که گویای تاریخ تمدنی کهنِ پهنهای است که سپسها تهران نام گرفته است.
محلهی «عباسآباد» پهنهای از شهر تهران را شکل میدهد که از باختر به محلهی یوسفآباد، از خاور به خیابان شریعتی، از جنوب به خیابان تخت طاووس و از شمال به زمینهایی که عباسآباد نامیده میشوند، راه میبَرد. در کاوشهای باستانشناسی تپههای این گستره، آثار بسیار کهنی از هزارههای دور بهدست آمده است. از اینرو، عباسآباد، در کنار قیطریه در شمال خاوری تهران، دو سکونتگاه باستانی شمرده میشوند که گویای تاریخ تمدنی کهنِ پهنهای است که سپسها تهران نام گرفته است.
به گزارش امرداد، با این همه، تا دورهی قاجار نشانهای از شکلگیری سازه و محلهای در عباسآباد گزارش نشده است. در زمان پادشاهی قاجاریه نیز با آنکه عباسآباد جایی شناخته شده بود، اما بیرون از دروازههای شهر جای داشت و هیچگاه شاهزادگان و نزدیکان شاه سازه و کاخی در آنجا نساختند. عباسآبادِ آن روزگار روستایی کوچک شمرده میشد که قلعهای و چند خانهی روستایی داشت و عمارتی که جایی برای رفتوآمدهای مالک زمینها و روستا بود. مالک عباسآباد یکی از شناختهشدهترین سیاستمدارن آن روزگار، حاجی میرزا آقاسی ایروانی بود. آقاسی همان کسی است که نزدیک به 13 سال صدراعظم محمدشاه قاجار بود و به بیکفایتی و هدر دادن داراییهای کشور آوازه پیدا کرده بود.
میرزا آقاسی در دورهی صدارتش مالک 1438 روستا و مزرعه بود! یکی از داراییهایی او زمینهای عباسآباد بود. او بیشتر زمانش را، پس انجام کارهای دولتی و کشوری، در عباسآباد سپری میکرد و میکوشید زمینهای آنجا را آباد سازد. تا دو سال پیش از مرگ محمدشاه و پایان صدارت آقاسی، او کموبیش توانسته بود عباسآباد را رونقی تازه بدهد و آنجا را جایی برای باشندگی و خوشگذرانی سربازان محافظش سازد. میرزا آقاسی که خود زادهی ماکوی آذربایجان بود، سربازان ماکویی را به تهران فراخوانده بود. با آغاز پادشاهی ناصرالدینشاه و صدارت امیرکبیر، میرزا آقاسی از ترس بازخواست، بیدرنگ پنهان شد و سپس شبانه از تهران گریخت و به عراق عرب پناه بُرد. بدینگونه زمینها و روستای کوچک عباسآباد بی سرپرست ماند و چندان توجهی به آن نشد.
چندی زمان گذشت تا آنکه میرزا یوسف مستوفیالممالک (آشتیانی) تصمیم گرفت عباسآباد را از دولت خریداری کند و به دیگر املاکش در یوسفآباد و بهجتآباد و چندین جای دیگر بیفزاید. پس از درگذشت آشتیانی، عباسآباد و دیگر داراییهای او به پسرش حسن مستوفی رسید. در سال 1321 مهی، در زمان پادشاهی مظفرالدینشاه، مستوفی زمینهای عباسآباد را به تاجری به نام غلامحسین همدانی فروخت. شاید از آنرو که چندان امیدی به آباد شدن عباسآباد نداشت. شگفتآور است که عباسآباد که اکنون یکی از گرانبهاترین محلههای تهران شناخته میشود و زمینهایش ارزشی میلیاردی دارند، در یکصد سال پیش جایی کموبیش بایر بود که مالکش انگیزهای برای نگهداری آن نداشت و بسیار زود آنجا را فروخت.
عباسآباد برای غلامحسین همدانی شگون نداشت و دیری نگذشت که او در تنگنای مالی قرار گرفت. از اینرو ناگزیر شد که زمینهای عباسآباد را در گرو وامی بگذارد که از یکی از بازرگانان متمول و شناختهشدهی آن زمان به نام محمدحسین امینالضرب گرفته بود. اما همدانی با همهی کوششهایش از پس پرداخت وامی که گرفته بود برنیامد و ورشکست شد. بدینگونه عباسآباد به امینالضرب رسید. او نیز زمینهای این بخشِ بیرونی پایتخت را تکه تکه کرد و هر بخش را به یکی فروخت.
پس از سپری شدن پادشاهی قاجاریه، مهمترین رویدادی که در زمان پادشاهی رضاشاه در عباسآباد ثبت شده است، ساخت پادگانی نظامی بود. با ساخت خیابان عباسآباد، این پادگان دو پاره شد. بخش شمالی آن در سالهای گذشته و با ساخت مصلای عباسآباد از میان رفت، اما بخش دیگر آن کاربری پیشین خود را نگهداشت.
ایدههای نو برای عباسآباد
در زمان پهلوی دوم طرحها و ایدههایی نو برای عباسآباد اندیشیده شده بود. پیش از آن بگوییم که عباسآباد نخستین محلهی بیرون از دروازههای شهر تهران بود که شکل محله به خود گرفت.
به هر روی، ایدهای که در آن زمان برای این بخش از تهران درنظر گرفته بودند ساخت مجموعهی بزرگ شهری به نام «شهستان» بود. بدینگونه که در شهستانِ عباسآباد قرار بود برجی به نام شیر و خورشید ساخته شود. در کنار آن میدانها و سازههای فراوانی ساخته میشد که کاربری سیاسی، اداری، اقتصادی، فرهنگی و تجاری داشت. برای این طرح 25 ساله که در صورت انجام در سال 1370 خورشیدی، به پایان میرسید، 10 قطب شهری درنظر گرفته شده بود که زمینهای عباسآباد یکی از آن قطبها بود.
یک ویژگی دیرینهی عباسآباد سرشاری کاریزها، جوی آب و آبانبارهای آن بود. کاریزهای عباس آباد آب آشامیدنی این گستره و بخش هایی از تهران را برآورده میکردند. اما در سال 1334 خورشیدی، هنگامی که تاسیسات آب تهران به بهرهبرداری رسید، کاری برای نگهداری از کاریزهای این محله انجام نگرفت و آن سرمایههای شهری از دست رفتند.
با شکلگیری رویدادهای انقلاب در سال 1357، بسیاری از زمینهای عباسآباد به فضای سبز تبدیل شد و در بخشی از آن نیز مصلی ساخته شد. نام خیابان اصلی عباسآباد نیز دگرگون شد و «خیابان بهشتی» نام گرفت.
عباسآباد کنونی را میتوان فضایی دوگانه دانست. در بخش باختری آن کالبد شهری و موقعیت اقتصادی نمایانتر و مدرنتری میتوان یافت، اما بخش خاوری آن از این دید در موقعیت فروتری گمان بُرده میشود. این دوگانگی در بافت اجتماعی دو بخش خاوری و باختری عباسآباد نیز آشکار است.
زمینهای کنونی عباسآباد گستردگی 68 هکتاری دارند و میان بزرگراههای مدرس، همت و رسالت جای گرفتهاند. در این سالها از آن زمینها مجموعهای تفریحی و گردشگری ساخته شده است. بوستان نوروز یا پارک اکو، باغ هنر در بخش خاوری زمینهای عباسآباد، محوطهی گلستان بنادر، بوستان آب و آتش با پهناوری 24 هزار متر مربعی، باغ گل، گلستان منظومه شمسی با 11 هزار متر مربع، موزه و باغ کتاب، ساختمان کتابخانهی ملی و چند ساختمان دولتی و دانشگاهی در عباسآباد کنونی دیده میشود.
از بخشهای فرهنگی و کموبیش دیرینهی عباسآباد سینما شهر فرنگ را باید نام بُرد که در سال 1348 آغاز به کار کرد و پُرفروشترین سینمای ایران در سالهای پیش از انقلاب دانسته میشد. نام این سینما را در سال 1359 تغییر دادند و «آزادی» نامگذاری کردند. در فروردین 1376 ساختمان سینما آزادی در آتش سوخت؛ تا آنکه چند سال پس از آن بازسازی و از نو ساخته شد.
سهروردی، آپادانا، نیلوفر، مهناز و میرعماد از نامآشناترین خیابانهای محلهی عباسآباد هستند.
* با بهرهجویی از: تارنماهای «شهرسازی آنلاین، پایگاه تخصصی شهرسازی ایران»، «پارسینه»، «همشهری آنلاین» و «ویکی پدیا».