چنان که ابوریحان بیرونی هم در کتاب معروفش، آثارالباقیه عن القرون الخالیه مینویسد روز بعد از شب یلدا را «روز خور» (خور همان خورشید است) میخواندند و یکی از روزهای مقدس خودشان تلقی میکردند. تا مدتها رسم بر این بود که عموم مردم در این روز از کسب و کار عادی خودشان و هر نوع فعالیت اقتصادی پرهیز میکردند و به نوعی آن را «روز حرام» میدانستند.
چنان که ابوریحان بیرونی هم در کتاب معروفش، آثارالباقیه عن القرون الخالیه مینویسد روز بعد از شب یلدا را «روز خور» (خور همان خورشید است) میخواندند و یکی از روزهای مقدس خودشان تلقی میکردند. تا مدتها رسم بر این بود که عموم مردم در این روز از کسب و کار عادی خودشان و هر نوع فعالیت اقتصادی پرهیز میکردند و به نوعی آن را «روز حرام» میدانستند.
روزنامه اعتماد نوشت: «مهرداد بهار میگفت شب یلدا از گذشتههای دور و در باور ابتداییترین جوامع ساکن منطقه ما همیشه شب تولد خورشید بود و نام آن هم در زبان سریانی «زایش» معنی میداد. اما آن را چله هم مینامیدند که به عدد ۴۰ (۴۰ شب اول زمستان) اشاره داشت و به نوعی اولین شب از سردترین شبهای سال محسوب میشد، چون سنتی متعلق به پیش از تاریخ است، نسبت دادن آن به هخامنشیان (و شاه بزرگ آن عصر، داریوش اول) یا حتی دوره مادها خطاست و ریشههای آن حداقل به چند قرن پیش از تشکیل دولتهای بزرگ برمیگردد.
البته داریوش اول هخامنشی اگر نه اولین که احتمالا مهمترین فرمانروایی بود که به این سنت رسمیت داد و آن را به عنوان مناسبتی اعتقادی در تقویم شاهنشاهی ثبت کرد. از همان قدیم میدانستند که این شب، بلندترین شب سال است و از فردا دوباره روزها بلندتر و شبها کوتاهتر میشوند.
آنان این کوتاهتر شدن شبها و بلندتر شدن روزها را نه روال عادی و هر ساله طبیعت که در چارچوب نبرد خیر و شر و تقابل تاریکی و روشنی میفهمیدند و طلوع - یا در واقع تولد - خورشید فردا را نشانهای از پیروزی خیر و روشنی میدیدند.
میدانستند که سرما بعد از آن هم ادامه مییابد و حتی شاید شدیدتر میشود اما خوشحال بودند از این که تاریکی سرانجام شکست خود و برتری روشنایی را پذیرفته است. از این رو چنان که ابوریحان بیرونی هم در کتاب معروفش، آثارالباقیه عن القرون الخالیه مینویسد روز بعد از شب یلدا را «روز خور» (خور همان خورشید است) میخواندند و یکی از روزهای مقدس خودشان تلقی میکردند. تا مدتها رسم بر این بود که عموم مردم در این روز از کسب و کار عادی خودشان و هر نوع فعالیت اقتصادی پرهیز میکردند و به نوعی آن را «روز حرام» میدانستند.
گویا نگران این بودند که در این روز مهم و متبرک، خواه ناخواه گناهی ولو کوچک مرتکب شوند و به ساحت قدسی خورشید - که نور و خیر و برکت از آن ناشی میشد - بیاحترامی کنند. حتی - دست کم در حرف - جنگ و نزاع فردی و گروهی هم ممنوع بود، هیچ مجرمی اعدام یا تنبیه نمیشد و کسی حیوانی را شکار نمیکرد و نمیکشت.
به تدریج با تغییر نسلها و تحولاتی که در فرهنگ مردم روی داد در این سنت هم تغییراتی ایجاد و تشریفاتی به آن اضافه شد اما اصل مناسبت از همه دگرگونیهای بزرگ و کوچک از ظهور و سقوط حکومتها و زیرورو شدن جوامع گذشت و در سراسر دوره باستان - شاید جز در سالهای هجوم اسکندر مقدونی و دوران سلوکی که پس از آن آمد - گرامی داشته شد و حتی در دوره اسلامی هم تداوم پیدا کرد.
حکومتها و امارتها یکی بعد از دیگری آمدند و مدتی قدرتنمایی کردند و بعد هم کنار رفتند، طاهریان، صفاریان و سامانیان جای خودشان را به غزنویان و سلجوقیان دادند اما سنت گرامی داشتن شب یلدا فراتر از این جابهجاییها حفظ شد و در عمیقترین لایههای فرهنگ مردم ما به حیات خودش ادامه داد.»