مصطفی کواکبیان هم استانی دو رئیس جمهوری اخیر کشور است. با محمود احمدینژاد صراحتا مخالف بوده و هیچگاه همسو نبوده اما از حسن روحانی حمایت کرده است هر چند که در مواردی منتقد او نیز بوده است. او منتقد شدید مجلس فعلی و رفتارهای نمایندگان و قالیباف است. از قوه قضائیه و سید ابراهیم رئیسی هم گلایههایی دارد گرچه با ملایمت از او انتقاد میکند. هم حزب دارد و هم روزنامه و شاید از معدود سیاستمداران ایرانی است که به ساز وکار حزبی معتقد است و برای آن هم تلاش میکند.
مصطفی کواکبیان هم استانی دو رئیس جمهوری اخیر کشور است. با محمود احمدینژاد صراحتا مخالف بوده و هیچگاه همسو نبوده اما از حسن روحانی حمایت کرده است هر چند که در مواردی منتقد او نیز بوده است. او منتقد شدید مجلس فعلی و رفتارهای نمایندگان و قالیباف است. از قوه قضائیه و سید ابراهیم رئیسی هم گلایههایی دارد گرچه با ملایمت از او انتقاد میکند. هم حزب دارد و هم روزنامه و شاید از معدود سیاستمداران ایرانی است که به ساز وکار حزبی معتقد است و برای آن هم تلاش میکند. گفتوگو با این نماینده پیشین مجلس در دورههای هشتم و دهم در ساختمان روزنامه و حزبش انجام شد؛ طبقه سوم ساختمان روزنامه مردمسالاری. این گفت وگوی مشروح را بخوانید.
آقای کواکبیان؛ با مجلس شروع کنیم. یکی از انتقاداتی که در اواخر مجلس قبل مطرح شد و برخی نمایندگان از جمله آقای مطهری بارها به آن انتقاد داشتند از راس امور خارج شدن مجلس شورای اسلامی بود. شما هم چنین عقیدهای دارید و مجلس را در راس امور نمیدانید؟
در مورد سوال شما سه جواب میتوانیم مطرح کنیم. یکی اینکه اساسا ما یک مشکل ساختاری در قانون اساسی داریم و یک مواردی هم به آن اضافه شده که این را میتوانیم به صورت کلی حل کنیم. برای همین ما در حزب مردمسالاری طرح جمهوریت سوم را مطرح کردیم و معتقدیم نهادهایی هستند که اصلا در قانون اساسی نامی از آنها برده نشده، اما اختیارات زیادی دارند حتی در زمینه مصوبات قانونی. مثلا ما در مجلس طرحی را برای مدارس غیرانتفاعی و غیردولتی ارائه کردیم اما از مرکز پژوهش ها به ما گفتند که شما حق ندارید پیگیری کنید زیرا قبلا شورای عالی انقلاب فرهنگی مصوباتی داشته که مصوبات این شورا در شورای نگهبان حکم قانون را دارد. لذا شما هرچه تصویب کنید آنجا رد میشود چون قبل مصوب شده است! همین مشکل را در مورد شورای عالی فضای مجازی و شورای هماهنگی اقتصادی سران سه قوه داریم.
برای رفع این مشکل اقدامی هم شده است؟
من این مورد را در مجلس دهم مطرح کردم و پرسیدم که تا چه زمانی ادامه پیدا می کند گفتند تا زمانی که تحریمها هست. گفتیم حالا حالا تحریمها هستند و ... اینها بحثهای جدی هستند که باید برای آنها فکری کرد. یا نهادهایی که حتی در قانون اساسی از آنها اسم برده شده مانند شورای نگهبان. خب شورای نگهبان باید عدم مغایرت مصوبات مجلس با شرع و قانون اساسی را اعلام کند، اما گاهی تعبیری را میآوردند که مثلا این مصوبه ابهام دارد و باید رفع ابهام شود. نمیگویند مخالف شرع یا قانون اساسی است می گویند رفع ابهام! یعنی اصلا اصل مصوبه تعطیل شود چون رفع ابهام به آن شکلی که مد نظر آنها باشد، نمیشود.
یعنی مصادیقی برای رد کردن طرحها اعلام نمیشود؟
بله دیگر. با همین کلمه رفع ابهام رد میکنند.
شما چند بار گفتهاید که مجمع تشخیص مصلحت مجلس دوم شده. منظور شما چیست؟
مساله این است که در داخل مجمع تشخیص مصلحت شورایی درست کردهاند به نام «شورای نظارت بر اجرای سیاستهای کلی نظام». مصوبات مفصل مجلس قبل از آنکه به شورای نگهبان برود آنجا مطرح می شود و اگر رد شد اصلا در شورای نگهبان بررسی نمیشود. خب این یعنی چه؟ یعنی ما مجلس دوم داریم و مجمع تشخیص،مجلس دوم شده؟ یا حتی مصوبات شورای عالی امنیت ملی. مصوبات این شورا طبق اصل ۱۷۶ قانون اساسی لازم اجراست. بسیاری فکر میکنند که افزایش نرخ بنزین به خاطر مصوبه سران سه قوه بود، در حالیکه اصلا اینگونه نبود بلکه این طرح را در شورای عالی امنیت ملی تصویب کرده بودند. صبح که به مجلس آمدیم آقای شمخانی آمدند و مصوبه را خواندند در حالیکه ما دوفوریتی داشتیم، سه فوریتی داشتیم. ولی گفتند که این مصوبه بعد از تایید مقام معظم رهبری لازم الاجراست. خب شورای عالی امنیت ملی چه کار به بنزین دارد؟ سیاستهای کلان امنیتی، نظامی و موضوعات مربوط به سیاست خارجی باید در این شورا مطرح شود نه موضوعی مانند بنزین. به همین دلیل است که تاکید میکنم بخشی از مشکلات مربوط به مسائل ساختاری هست که باید آن را حل کنیم.
عملکرد خود مجلس و نمایندگان در تضعیف این نهاد تاثیر نداشته است؟
قطعا بخشی هم به عملکرد خود این نهاد بر میگردد. متاسفانه از همان مجلس اول همواره این نهاد به جای اینکه روز به روز تقویت شود تضعیف شده است. از طرفی، میگویند حرمت امامزاده را متولی آن باید نگه دارد. متاسفانه خود مجلسیها گاهی رفتارهایی میکنند که جایگاه مجلس را پایین می آورند. مثلا برخی نمایندگان به جای آنکه به فکر نظارت دقیق بر دستگاهها و قانونگذاری خوب و درست باشند فقط به فکر تغییر روسای ادارات در حوزه انتخابیه خود هستند که فلان رئیس اداره امروز باید عوض شود یا فردا. خب شما اصلا چهکار به دستگاههای اجرایی دارید؟ از سوی دیگر آن دستگاه اجرایی هم بدش نمی آید و در برخی مواقع با همین ابزار که شما اگر فلان خواسته را دارید پس باید فلان کار را انجام دهید یا فلان مصوبه را به نفع ما رای دهید، نمایندگان را دور میزنند. اما مجلس فعلی غیر از این دو بحث یک مشکل مضاعف هم دارد. در این مجلس برای نخستین بار در تاریخ یازده مجلس پایینترین آرای مشارکت مردم را شاهد بودیم. این مجلس در واقع به نوعی دارای بحران مشروعیت سیاسی است. مثلا در مرحله دوم مجلس یازدهم شهر کرج یک میلیون و ۷۰۰ هزار نفر واجد شرایط رای دادن بودند، اما فردی با ۲۷ هزار رای به مجلس راه یافته است. یعنی کمتر از ۲درصد آرا. در کل کشور ۴۰درصد مردم در انتخابات مجلس شرکت کردهاند و این نمایندگان در بهترین حالت ۱۵ درصد مردم را نمایندگی میکنند. این اتفاق عجیبی است. اگر مجلس به همین روال پیش برود، قطعا در راس امور نخواهد بود. طبیعتا مجلسی با این درصد آرا که اقداماتی ضد خودش را هم انجام میدهد نمی تواند در راس امور باشد.
راه اصلاح این امر چیست؟
بنده معتقدم باید به سمتی برویم که تحزب در مجلس شکل بگیرد. در همان بحث بحث اصلاح قانون اساسی که مطرح کردم، باید قانون انتخابات هم اصلاح شود و قانون انتخابات حزبی برای مجلس جایگزین شود.
خب چرا وقتی در مجلس بودید، اقدامی نکردید؟
چرا، ما در مجلس دهم میخواستیم این کار را انجام دهیم حتی شورای نگهبان هم موافق بود اما آن زمان، بخش استانی شدن انتخابات که رد شد آقای لاریجانی اصلا اجازه نداد بقیه بخشهای آن طرح مورد بحث قرار گیرد. هر چه گفتیم که بحث استانی شدن رد شده (البته ما همان را هم قبول نداشتیم چرا که انتخابات مجلس خبرگان استانی برگزار می شود و هیچ اتفاقی هم رخ نمی دهد. اما چرا مجلس نمیشود؟) خب آن بخش را کنار بگذاریم و بقیه طرح مطرح شود، اما اجازه ندادند. انتخابات مجلس مانند بسیاری از کشورها باید حزبی شود.
ما عراق که رفته بودیم همزمان انتخابات پارلمانشان در حال برگزاری بود. آنجا کسی به فرد رای نمیداد بلکه نام احزاب را مینوشتند. در افغانستان هم به همین شکل است. مهمترین مزیت انتخابات حزبی این است که بعدا حزب باید پاسخگوی عملکرد خود باشد و چون دوباره رای مردم را میخواهد قطعا سعی میکند که عملکردش به گونهای باشد که بتواند رای بگیرد. اما وقتی سیستم بر مبنای افراد باشد اینگونه میشود که افراد زیادی در حوزه انتخابیه خود راهنمای چپ میزنند و به شدت از جناح چپ حمایت میکنند، اما وقتی به مجلس آمدند ۱۸۰درجه میچرخند و راست میشوند. برعکس این را هم دیدهایم. همانظور که قبلا هم گفتهام خیلیها عکس سلفی خود را را با اصلاحطلبان گرفتند اما زنبیل خود را جای دیگری گذاشتند. این مشکل اساسی است که فقط با اصلاح قانون اساسی و قانون انتخابات رفع می شود.
اینکه اجازه مطرح شدن طرح تغییر قانون انتخابات را ندادند، دلیل خاصی داشت؟ یعنی آنها که اجازه ندادند با حزبی شدن انتخابات مخالف بودند؟
بله واقعا برخی همواره خود را فراحزب میبینند و نمیخواهند در قالب احزاب فعالیت کنند. چون در قالب احزاب فعالیت هایشان ملزوماتی دارد که نمیخواهد این لوازم را بپذیرند. واقعا نگذاشتند و مخالفت کردند. برخلاف آنچه که در ذهن برخی هست که مجلس دهم، مجلس اصلاحطلبان بود، خیر در واقع اینگونه نبود. ما نهایتا بین ۹۰ تا ۱۰۰ رای داشتیم. در حقیقت اگر جریان آقای لاریجانی که در وسط ماجرا بودند به سمت ما می آمدند ما می توانستیم برای مصوبات رای داشته باشیم، که متاسفانه معمولا هم به طرف مقابل غش میکردند. یعنی حدود ۷۰ تا ۸۰ نماینده همواره ما را تنها می گذاشتند. در واقع ما اصلاحطلبان در مجلس دهم بزرگترین اقلیت بودیم نه اکثریت تام. چوب این مشکل را هم خوردیم و همه چیز به پای ما نوشته شد. به وقت خود بسیاری از مسائل این مجلس باید واکاوی شود. ما طرح های بسیار مهمی داشتیم ...
خب چرا این مسائل همان موقع مطرح نمی شد که جریان وسط شما را همراهی نمی کنند؟ به این طرح های مهم هم اشاره کنید که کدام طرح ها بودند و چرا به سر انجام نرسید؟
چرا مطرح می شد. مثلا در همان مجلس خود من سه بار طرح تحقیق و تفحص از شهرداری دوره آقای قالیباف را مطرح کردم و با کلی مشکلات در کمیسیون مطرح شد. چهار شهردار به کمیسیون آمدند و پاسخ دادند. هم آقای نجفی هم آقای افشانی. آقای حناچی و حتی آقای قالیباف به کمیسیسون آمدند و صحبت کردند. اما طرح ما در صحن با سه، چهار رای اختلاف رد می شد.
یعنی با لابی های پشت پرده و .. رای نمی آورد؟
بله . قطعا. بعدا هم بارها این موضوع تکرار شد. یعنی میخواهم بگویم ما طرح های زیادی داشتیم که با رای اندکی نتوانستیم در صحن علنی آنها را تصویب کنیم و با فاصله رای اندکی تا تصویب، رد می شد. دلیل رد شدن هم کارهایی بود که در پشت پرده انجام می شد.
آنگونه که من متوجه شدم شما می گویید اصولگراها مخالف تحزب هستند آیا به صورت سازمانی مخالف تحزب هستند یا کسانی هم دارند که موافق باشند؟
من مدت کوتاهی رئیس خانه احزاب بودم و در خانه احزاب ما سیستم ۷- ۷- ۷ را داریم یعنی ۷ اصولگرا ۷ اصلاحطلب و ۷ حزب هم مستقل و میانهرو هستند. ما احزاب اصولگرا را هم داریم از جمله حزب موتلفه یا جامعه اسلامی مهندسین. اینها واقعا به جدی گرفتن موضوع احزاب معتقدند، اما تفاوت دیدگاه این است که آنها معتقدند لازم نیست حتما ما بیاییم انتخابات را به احزاب گره بزنیم و احزاب در انتخابات حضور یابند بلکه معتقدند فعالیت کنیم و هر اندازه توانستیم رای بگیریم یا عضو بگیریم با همانها کار تشکیلاتی خود را پیش میبریم. یعنی به همین چیزی که الان هست راضی هستند. البته بین خودشان هم دیدگاه های متفاوتی دارند. مثلا بین خودشان بدبینی خاصی به اصلاح طلبها دارند چناکه اخیرا هم آقای ترقی، عضو موتلفه گفته بودند که مذاکره بد نیست اما اصولگراها باید مذاکره کنند. یعنی اگر حزب هم خوب است حزب اصولگرایی خوب است. به احزاب معتقدند، اما نوع رویکردشان به گونه ایست که «کلٌ لنا و هیچُ لکم» (با خنده) و چنین دیدگاهی در مساله احزاب دارند خب این هم از اساس با حزب منافات دارد. چون اساس احزاب بر رقابت است و به وجود میآیند که رقابتها را نمایندگی کنند و باید برای رقبا هم احترام و حق و حقوق قائل شویم نه اینکه بگوییم احزاب خوبند اما همه چیز مال ما باشد و هیچ برای شما!
به نظر میآید که ما در میان مسئولان اجرایی و نیز مسئولان نهادهای مختلف ترس از پاسخگویی داریم و شاید همین ترس موجب شده که چندان موافق فعالیت احزاب و نظام حزبی نباشند.
بله. اگر بحث تحزب باشد پاسخگویی هم هست. البته این پاسخگویی هم صرفا برای رضای خدا نخواهد بود بلکه چون دوباره رای میخواهند و نیاز به رای مردم دارند مجبورند پاسخگو باشند. ولی اگر حزب نباشد میگویند حالا که خر ما از پل گذشته، تا انتخابات بعد بینیم چه میشود. اما در کل کشور همین است متاسفانه نهادهای ما پاسخگو نیستند و ما باید آنها را در همه سطوح پاسخگو کنیم. برای مثال همین مصوبات شورای نگهبان، آیا هیچ جایی هست که شورای نگهبان به آنجا جواب دهد که چرا چنین مصوبه ای داشته؟ خیر. مجمع تشخیص هم همین طور است حتی دولت. دولت سخنگو دارد کنفرانس خبری دارد و ... اما اینها برای پیشبرد سیاستهای خودشان و بیان عملکرد است و آنگونه که باید پاسخگو نیستند. یا شورای امنیت؛ در هیچ جایی از قانون اساسی نیامده که به افکار عمومی و مردم پاسخ بدهند بله شاید به مقام معظم رهبری پاسخگو باشند، اما به مردم و افکار عمومی هیچ پاسخی نمیدهند و تا قانون اساسی بر مبنای پاسخگویی اصلاح نشود وضعیت همین گونه خواهد بود.
شما در مورد قانون اساسی گفته اید که میتوان قانون اساسی را به رفراندوم گذاشت و قانون اساسی را بازنگری و اصلاح کرد. اساسا چنین نگاهی در میان سیاستگذران کلان کشور پذیرفته هست یا خیر؟
اصل ۱۷۷ قانون اساسی فعلی این اجازه را داده. البته باید رهبری فرمان بدهند و بعد یک مجموعه با عنوان شورای بازنگری شکل بگیرد و سپس مصوبات آن به رفراندوم گذاشته شود. یک بار هم در سال ۶۸ این اتفاق افتاده و رفراندوم قانون اساسی برگزار شد.
«جمهوریت سوم» که ما می گوییم هم از همین رو است که از ۵۷ تا ۶۸ یک قانون اساسی داشتیم. سال ۶۸ رفراندوم برگزار شد و از آن زمان تا الان یعنی ۳۲ سال، یک قانون اساسی داریم. بر این اساس ما میگویم جمهوریت سوم یعنی که سال ۱۴۰۰ یک بازنگری در قانون اساسی شود و قانون اساسی سوم به رفراندوم گذاشته شود. میدانید که طبق قاعده رفراندوم باید بالای ۵۰ درصد مردم رای مثبت دهند تا تصویب شود. اکنون هم با توجه به فضای مجازی و سرعت اطلاع رسانیها و... مردم به هر چیزی رای نمیدهند لذا باید تحول جدی شود تا مردم رای بدهند. ساز و کار آن هم در قانون اساسی مطرح شده. جالب است بگویم که آیین نامه اجرایی همین اصل ۱۷۷ را باید مجلس مشخص کند. در مجلس دهم به هر نمایندهای گفتیم که آیین نامه را آماده کنیم هیچکس حاضر نشد کمک کند. اصلا جو مجلس آمادگی نداشت. بر این اساس ما باید از رهبری درخواست کنیم و فرمان از سوی ایشان صادر شود.
آقای کواکبیان! شما یکی از منتقدان آقای روحانی هستید. چند بار هم تلویحا از اینکه برای رای آوردن روحانی تلاش کردهاید ابراز پشیمانی کردهاید. این نقد شما به عنوان یک اصلاحطلب با این انتقادهایی که نمایندگان اصولگرای مجلس یازدهم به دولت و آقای روحانی دارند چه تفاوتی دارد؟
ابتدا بگویم که هیچگاه نگفته ام که پشیمانم از اینکه به آقای روحانی رای دادهام چون آن زمان خود بنده به عنوان کاندیدای حزب مردمسالاری کاندیدا شدم اما احراز صلاحیت نشدم. بنابراین ایشان را خیرالموجودین دانستیم و حمایت کردیم. همیشه گفتهام که ما حامی منتقد این دولت هستیم. منتقد بودن از این جهت که واقعا کارهایی میشود کرد اما متاسفانه انجام نمی شود.
مثلا چه کارهایی؟
آقای روحانی برخی وعدهها را داد اما متاسفانه به هر دلیلی به آنها عمل نکرد و متاسفانه حداقل بعد از آن حاضر به پاسخگویی هم نشد که بگوید حالا که عمل نکرده دلیلش چه بوده است. در جلسهای که اصلاحطلبهای مجلس با آقای روحانی داشتیم از ایشان پرسیدم که شما وعده دادید حصر باید برداشته شود. ایشان گفتند آقای کواکبیان من گفتم با حصر مخالف هستم و هنوز هم مخالفم! آقا شما رئیس شورای عالی امنیت ملی هستید که مصوبه حصر را هم همان شورا امضا کرده است. خب شما باید به عنوان رئیس جمهور و رئیس آن شورا بروید و اقدام کنید نه من!
خیلی ناراحت کننده است که افرادی ۱۰ سال حصر باشند و اخیرا هم مبتلا به کرونا شدهاند. متاسفانه برخی فکر می کنند همچنان همان دوران رقابت است. برای مثال این کار زشتی که چندی پیش روزنامه تهران تایمز انجام داد و نیمی از چهره میرحسین موسوی را کنار چهره ترامپ گذاشت ... خب مردم که میدانند و می فهمند که این مقایسه زشت است. ترامپ پوپولیست است و در ایران برخی دوستان احمدینژاد بسیار از او حمایت کردند؛ حال این چهره به احمدی نژاد بیشتر شباهت دارد یا به میر حسین موسوی که سالها اصلا در قدرت نبوده و بعد هم که در حصر است و...؟
حرف من این است که آقای روحانی برخی وعده ها را میتوانست انجام دهد یا حداقل اقداماتی انجام دهد، پیگیری کند و ... من به عنوان یک حزب که نمیتوانم دراین زمینه رایزنی کنم. البته در حد توان دو بار در تلویزیون و ۴ بار در مجلسهای هشتم و دهم در این زمینه درخواست کردم. اما آقای روحانی میتوانست بیشتر پیگیری کند. شاید هم پیگیری کردهاند یا دلایلی داشته باشند، اما نیامده اند که برای مردم توضیح بدهند. آقای روحانی حداقل به مردم بگویند برای وعده رفع حصر، چه کار کرده اند.
ما این انتقادها را داریم اما اصولگرایان به صراحت میگویند این دولت باید نابود شود و آقای روحانی هم نه یک بار که هزار بار باید اعدام شود. آن زمان در مجلس دهم آقای ذوالنور نزد ما آمد که استیضاح آقای روحانی را امضا کنیم. من در تذکر گفتم که ما اصلاحطلبها رشیدتر از آن هستیم که کار بیهوده و عبث بکنیم. ایشان بر آشفتند که یعنی ما رشید نیستم یا کار عبث می کنیم... چند روز بعد در جلسهای که در بیت رهبری برگزار شد به آنها گفته شد که استیضاح را پیگیری نکنند. این که مجلس دهم بود و رهبری با استیضاح مخالف بودند. چه برسد به مجلس یازدهم که سال آخر دولت است و مقام معظم رهبری دو، سه بار تاکید کرده اند که این دولت باید تا آخر دورهاش بماند. یعنی با علم به اینکه مقام رهبری مخالف برکناری آقای روحانی است این کارها را می کنند. خیلی جالب است این رفتار. این یعنی ایستادن در مقابل رهبری دیگر. تعارف نداریم که!
فرق ما با اصولگرایان اینجاست که آنها با اساس دولت روحانی مخالفند اما ما می خواهیم فقط انتقاداتمان را که واقعا به دولت وارد است مطرح کنیم. من ۴۳ شهر رفته ام و بارها هم گفتهام واقعا نمیدانستم که قرار است این گونه شود و الان خجالت می کشم که بگویم از این دولت حمایت کردهام اما هرگز نگفتهام که از رای دادن به آقای روحانی پشیمانم. خروجی، کارنامه و عملکرد دولت باید به گونهای باشد که من سرم را بالا بگیرم و بگویم من از این دولت حمایت کردهام اما متاسفانه این گونه نیست. لذا ما حامیان منتقد با مخالفان دولت تفاوت مبنایی داریم.
انتقادهای شما به دولت از کجا شروع شد؟
قبل از حوادث دی ماه ۹۶ یعنی قبل از نخستین اعتراضات معیشتی مردم در مجلس خطاب دولت آقای روحانی گفتم که همشهری عزیزم بجنب! آن موقع وضع ارز و دلار و سکه و مسکن و خودرو اینگونه نبود و هنوز فشارهای معیشتی زیاد و غیرقابل تحمل نشده بود. متاسفانه آن زمان آن نشاط لازم را در دولت نمی دیدیم و آن فعالیتی که باید دیده نمیشد و لذا کم کم مشکلات معیشتی زیاد شد و سال ۹۷ هم که اوضاع بدتر شد.
دولت در این زمان باقی مانده می تواند اقدام خاصی برای رفع مشکلات معیشتی انجام دهد؟
من معتقدم دولت تا روز آخر میماند و در ماههای باقیمانده نیز میتواند کارهای جدی بر زمین مانده و به نفع اکثریت را انجام دهد. البته من مخالف پرداخت یارانه های معیشتی به خاطر کرونا نیستم، اما معتقدم باید کارهای جدیتری انجام شود و البته نه فقط دولت بلکه با کمک مجلس میتوان کارهای مهمی برای مردم انجام داد. البته یک نکته مهم در ماههای آخر دولت روحانی در حال مشاهده است که قبلا وجود نداشت. در دورههای قبل و در ماههای نزدیک به انتخابات، اصولگرایان مردم را تشویق به حضور در انتخابات میکردند و تاکید میکردند که تکلیف الهی است و وظیفه قرآنی است و... ولی الان هیچکس چیزی نمی گوید گویی زیر دهانشان مزه کرده که هرچه مردم کمتر شرکت کنند بهتر است و خودشان به قدرت میرسند. از طرفی هم میگویند اگر فقط ۴۰ - ۳۰ درصد مردم هم در انتخابات شرکت کنند اتفاق خاصی نمیافتد. خودمان هم به قدرت می رسیم.
به نظر شما چرا نمایندگان مجلس یازدهم که این همه سنگ انقلابی بودن و ولایی بودن را به سینه میزنند به صراحت در مقابل هشدار رهبری ایستادند؟ چه دلیلی دارند که هشدارهای رهبری را به گونه دیگری تفسیر میکنند؟
واقعیت این است که رئیس مجلس همچنان در مناظرههای انتخاباتی به سر میبرد. مثلا میگوید رهبری فرمودند ولی شما این حرفهایتان را در سینه هایتان نگه دارید و... خب این یعنی چی؟ جالب است برخی اصولگرایان سنتی با خود من تماس گرفتند و گفتند که به آقای قالیباف گفتهایم که آقا شما همین مجلس برایتان کافی است و... ولی جواب رد میدهد. کسی که اینگونه فکر میکند دیگر به فکر مجلس نیست.
یعنی آقای قالیباف نمایندگان را هدایت می کند؟
بله قطعا تاثیر دارد. رئیس مجلس و هیات رئیسه مجلس قطعا موثر هستند که سمت و سوی مجلس را به گونهای پیش ببرند که جهت و سوی خاصی داشته باشد. مثلا وقتی نمایندهای میگوید در اعتراض به مشکلات بر زمین مانده مردم اعتصاب غذا می کنم ... این چه معنی دارد؟ مگر در مقابل دولت ترامپ ایستاده است؟ یا حرف و حدیث های دیگر که دیده اید. متاسفانه اینها بیش از آنکه به فکر وظیفه ذاتی شان باشند به فکر آینده هستند که چگونه در قدرت بمانند. وقتی طرز فکر این باشد وضعیت هم همین گونه می شود و نمیتوان انتظار تحول خاصی را داشت. چون میخواهند کینه توزانه برخورد کنند.
سران قوا زمانی سه رقیب بودند. در حال حاضر بر اساس برخی اظهارنظرها آقای رئیسی تمایل چندانی به حضور در انتخابات ریاست جمهوری ندارد اما درباره آقای قالیباف اظهارنظرهای متفاوتی مطرح میشود. شما به اختلاف میان سران قوا معتقد هستید؟ اگر پاسخ مثبت است فکر میکنید این اختلاف چقدر در نا امیدی شکل گرفته در میان مردم موثر است؟
من معتقدم که آقای رئیسی کار را در قوه قضائیه جدی گرفته است ولی خب انتقاداتی هم بر ایشان وارد است. مثلا در مورد همین کار روزنامه که تصویر میرحسین موسوی را با تصویر ترامپ تلفیق کرد؛ اگر همین کار را یک روزنامه اصلاحطلب درمورد یکی از چهرههای برجسته اصولگرا انجام میداد آیا رفتار قوه قضائیه همین بود؟ خب اینها جای بحث دارد. یا مثلا همین پرونده عیسی شریفی خب چه شد؟ بالاخره شریفی به عنوان قائم مقام آقای قالیباف فعالیت میکرده اما گفتند چون پای برخی از نظامیان در کار هست در دادگاه نظامی محاکمه میشوند. خب حداقل یک گزارش به مردم بدهند. یا در مورد املاک نجومی شاید اصلا تبرئه شوند و واقعا تخلفی انجام نداده باشند، اما خب به مردم اعلام کنند که چه شد.
واقعیت این است که یک ملک از موارد املاک نجومی برابر است با همه آنچه به عنوان حقوق نجومی مدعی بودند که پرداخت شده است. آن همه هم سرو صدا کردند حتی آن زمان به آقای لاریجانی به عنوان رئیس مجلس گفتم که شما شیوه ماستمالیزاسیون را پیشه کردهاید و چرا میخواهید اینها را توجیه کنید. خلاصه آنکه ما در مورد املاک نجومی یا تخلفات صورت گرفته در شهرداری آقای قالیباف ندیدیم که اقدامی انجام شود. حتی ندیدیم که آقای قالیباف حداقل یک بار به دادگاه بروند. خب دلیلش این است که از ایشان نخواسته اند که بروند. چه بسا اصلا پروندهای شکل نگرفته باشد.
بنده به عنوان یک روزنامه نگار ۲۷ دادگاه تا کنون داشته ام (همه را هم به لطف الهی تبرئه شدهام) در روزهای اخیر شنیدیم که آقای آشنا را هم احضار کرده اند و بسیاری افراد دیگر اما یک بار نشنیدیم که آقای قالیباف را احضار کنند. نمیخواهم بگویم آقای رئیسی برخوردهای دوگانه دارند اما موارد نشان میدهد که دستگاه قضایی بهتر میتواند بر مبنای عدالت رفتار کند و همه جریاناتی را که به هر دلیل مشکل دارند رسیدگی کنند.
در مورد اختلاف سران سه قوه من معتقدم که مجلسیها همچنان نگاه انتخاباتی دارند و لذا این دولت را خیلی به حساب نمیآورند. متقابلا این نگاه در دولت هم هست و می گویند که این نمایندگان خیلی رای مردم را به دنبال خود ندازند و آنها را جدی نمی گیرند در این میان فقط مردم ضرر می کنند. بارها گفته ام ۶۰ درصد کارها به کارآمدی نظام بر میگردد و ۴۰ درصد ناشی از تحریمها است. برخی نمایندگان میگویند تحریمها برداشته شود به نفع اصلاحطلبها تمام میشود. آخر این چه دیدگاهی است؛ به جای این که بگویید تحریمها برداشته شود تا گشایش اقتصادی به سود مردم صورت بگیرد و بخشی از مشکلات مردم حل شود به فکر رقابتهای سیاسی و انتخاباتی هستند.
درباره آمریکا هم این نکته را بگویم که من معتقدم در درازمدت برای ما فرقی نمی کند که حزب دموکرات سر کار بیایند یا جمهوری خواه اما در کوتاهمدت فرق می کند و قطعا اینکه بایدن میگوید می خواهم به برجام برگردم و تحریمها را بردارم و دوباره در قالب برجام مذاکره کنم و ... در کوتاه مدت به سود مردم است و کدام عقل سلیمی میگوید من اینها را نمیخواهم؟
متاسفانه حس بدبینی بین دو قوه مجریه و مقننه وجود دارد و مشکلات مردم با بدبینی موجود بین دولت و مجلس حل نخواهد شد. قوه قضائیه با قوهمقننه همسوتر است و با قوه مجریه هم در حد همان روابط قانونی رفتار میکند.
ابنکه چرا این سه قوه چندان رابطه خوبی ندارند نتیجه همان بدبینی هاست. وگرنه اگر معیار منافع ملی بود یا نگاه حزبی حاکم بود مشکل حل میشد اما خب همه دنبال به قدرت رسیدن باند خودشان هستند و دوستان از الان میگویند چون برداشته شدن تحریمها موجب گشایش اقتصادی میشود و برای انتخابات به سود اصلاحطلبها خواهد شد پس مخالفیم.
این اختلافات به برخی مصوبات مجلس هم کشیده است. رئیس جمهور چند روز پیش با کنایه به مجلس تصریح کرد که با سونامی طرحهای مجلس روبرو هستیم در حالی که لوایح دولت بایگانی میشود. این اختلافات را در مصوبه یارانه معیشتی و همچنین مصوبه جنجالی برجامی مجلس دیدیم.
من معتقدم مجلس بهتر بود از ابتدا نظر دولت را میگرفت و هماهنگ با دولت طرح را مطرح میکرد و با همکاری دولت پیش می برد. ما خودمان که مجلس بودیم ابتدا با آقای نوبخت صحبت میکردیم و نظر ایشان را جویا میشدیم بعد طرح را مطرح میکردیم.
درباره مصوبه یارانه معیشتی به نظر میرسد مجلس منابعی که برای این مصوبه درنظر گرفته بود قبلا توسط دولت در جای دیگری استفاده شده بود و به همین دلیل مخالفت میکرد اما در مورد مصوبه برجامی دو دیدگاه خوش بینانه و بدبینانه میتوان داشت. نگاه بدبینانه به این مصوبه این است که مجلس درپی پیروزی در انتخابات ۱۴۰۰ است و به هر شکل میخواهد دولت را زمین بزند، بنابراین با عجله و شتابزدگی سریع، در پی تصویب این طرح بوده به طوری که در مدت سه روز با تصویب کلیات و بررسی جزییات و رفع ایرادات شورای نگهبان، آن را به دولت ابلاغ میکند. در نگاه بدبینانه به این مصوبه با توجه به شواهد و قرائن به نظر میرسد که منتقدان به دنبال ناکارآمد جلوه دادن دولت هستند.
بر اساس نگاه خوش بینانه نیز نمایندگان دغدغه حل مشکلات معیشتی مردم، منافع ملی و حل مشکلات کشور را دارند و از سر دلسوزی این طرحها را ارائه میدهند. معتقدم سه اشکال عمده در نگاه خوشبینانه به این مصوبه مجلس وجود دارد؛ نخست اینکه هرگونه خروج از پروتکل الحاقی در عمل به تشدید تحریم منجر میشود نه لغو آن و دیگر اینکه بهرغم اعلام دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی، مشورتی با وزارت امور خارجه نشده است.
مصوبه مجلس نباید بحثی در مورد پروتکل الحاقی و همکاری با آژانس داشته باشد. درگیر شدن با آژانس اشتباه است و نتیجه آن رویگردانی از ما و اعمال قطعنامه جدید و بردن پرونده ایران به سمت شورای امنیت خواهد بود.
در واقع در نگاه خوش بینانه هم این مصوبه در بخش پروتکل الحاقی هیچ سودی برای منافع ملی کشور ندارد.
برویم سراغ سیاست خارجی و پیروزی بایدن. به نظر شما تغییری در روابط دو کشور صورت میگیرد و اصلا امکان مذاکره وجود دارد؟ در صورت بازگشت بایدن به برجام شاهد گشایش در بازار خواهیم بود؟
در این باره سه موضوع را کاملا باید از هم تفکیک کرد. یکی رفع تحریمها. این بحث اصلا نه ربطی به برجام دارد و نه ربطی به مذاکره بعدی که ما احیانا بخواهیم انجام دهیم. بالاخره بایدن آمده و کاری که ترامپ کرده و آن فشارهای حداکثری و تحریمهایی که بر مردم ما وارد کرده است را باید بدون هر گونه مذاکرهای بردارد تا ما تازه بگوییم آقای بایدن حالتان چطور است! یعنی نخستین شرط یا اقدامی که آقای بایدن باید انجام دهد تا ما پاسخ سلام و احوالپرسی او را بدهیم برداشتن این تحریمهای ظالمانه، یک جانبه و خارج از قواعد بین المللی ترامپ است.
موضوع بعدی برجام است. ما برخی تعهدات برجامی خود را کاهش دادیم و رسما هم اعلام کردیم که پنج گام را برداشته ایم و اگر قرار باشد که آقای بایدن به برجام برگردد حتما باید ما هم برگردیم به جای قبلی و آن پنج گام را برگردانیم. در این شکی نیست.
اما آقای بایدن نمیتواند در رابطه موضوع برجام بگوید ما برجام شماره ۲ را میخواهیم . برجام یک معاهده بینالمللی است که با خطای آقای ترامپ و خروج آمریکا از این معاهده، فشار و خسارات بسیاری به مردم ما وارد شد.
آنها در صورت بازگشتشان به برجام احتمالا بازگشت ما از آن ۵ گام را میخواهند. ما هم باید در مقابل خساراتی که به خاطر خروج یکجانبه ترامپ از برجام به ما وارد شد را بخواهیم. اینکه رقم آن چه قدر می شود را نمیدانم اما خسارت های زیادی به ما وارد شد. فقط برای نمونه میگویم بعد از برجام شرکتهای مختلف دنیا صف کشیده بودند که با ما قرارداد ببندند و ما حتی در مجلس در مورد قرارداد شرکت توتال در عسلویه که ۵ میلیارد دلار بود در حال بحث بودیم که بعد از خروج ترامپ از برجام این شرکت هم از ایران رفت. مثل این مورد ما دهها نمونه دیگر هم داشتیم که باید خسارات آنها پرداخت شود.
موضوع سوم بحث مذاکره با آمریکا است. حال ممکن است آمریکا بگوید اگر من بخواهم روابطم را با شما عادی بکنم درخواستهایی دارم ما هم متقابلا درخواستهایی داریم. آنجا می نشینیم مذاکره می کنیم. ولی من واقعا معتقد هستم که اگر ما بتوانیم به بایدن بگوییم که به خیر تو امیدی نداریم شر هم نرسان لااقل ۷، ۸ مورد مشکل و اولویت مهم دارید از کرونا گرفته تا رقابت امنیتی با روسیه و رقابت اقتصادی با چین و مشکلاتی که ترامپ ایجاد کرده ... خلاصه به اینها رسیدگی کنید و کاری به ما نداشته باشید.
برخی اما گویی درگیری را دوست دارند و انگار اصلا درگیری نباشد روزگارشان نمی گذرد و این مشکل داخلی ما است آقا اجازه بدهید بایدن به برجام برگردد و دیگر کاری به ما نداشته باشد.
آقای کواکبیان به حضور مردم در انتخابات ۱۴۰۰ امیدوارید؟
اصلی ترین موضوع این است که مشوقهایی برای مردم داشته باشیم تا اندکی امیدوار شوند تا در انتخابات شرکت کنند. مثل همان رفراندم و بازنگری قانون اساسی که میتواند محرک مردم برای شرکت شود یا مشکلات معیشتی آنها کمتر شود و ... تا مردم انگیزه پیدا کنند و شرکت کنند. این یک طرف ماجرا است و یک طرف هم برخورد شورای نگهبان است که ببینیم انبساطیتر برخورد کند یا نه! این طرح که در مجلس مطرح شده و واقعا سخیف است با محتوایی عجیب و غریب که پنج مشاور به شورای نگهبان بروند و مصاحبه بکنند. روحیه جهادی و قانوگرایی داشته باشند و .. بیاید و برنامه ها اعلام شود که اینها نه تنها گره مشارکت مردم را حل نمی کند بلکه گره ای بر گره های دیگر می افزاید.
برنامه اصلاحطلب ها برای انتخابات ریاست جمهوری چیست؟
جریانی در میان اصلاحطلبها هست که می گوند به هر قیمتی باید شرکت کنیم اما ما در حزب مردمسالاری می گوییم ما کاندیدای قرضی، اجاره ای و نبابتی نمی خواهیم.
یعنی ممکن است حزب مردم سالاری در انتخابات شرکت نکند؟
نه منطورم تحریم نیست بلکه از کاندیدای خاصی حمایت نمی کنیم. به اندازه کافی برای دیگران نردبان شدهایم و بعدا دیگر تلفن ما را هم جواب نداده اند. تاکید ما این است که کاندیدا حتما اصلاح طلب باشد. خط قرمز حزب مردمسالاری کاندیدایی از درون جریان اصلاحات است. حال دیگران می خواهند از هر کسی حمایت کنند، بکنند.
آیا احزاب اصلاح طلب جلساتی دارند که برای انتخابات برنامهریزی کنند؟
بله ما جلساتی البته به صورت مجازی داریم و تصور می کنم که در دی ماه از میان این سه سناریو یعنی عدم مشارکت به صورت مطلق، مشارکت تحت هر شرایطی و مشارکت مشروط به یکی برسیم که احتمالا در مورد سوم به اجماع برسیم و نظر حزب مردمسالاری هم سناریوی سوم است که بیشترین طرفدار را هم همین راهبرد دارد.
پس فعلا در مورد مصداقها و کاندیداها بحثی انجام نشده است؟
خیر فعلا در مرحله مشخص کردن راهبرد هستیم و به تعیین مصداق و انتخاب نامزدها نرسیده ایم. برای مشخص کردن نامزدها هم باید سازوکاری تعریف شود تا به اجماع برسیم. البته ما طرحمان را داده ایم که پارلمان اصلاحات راه اندازی شود که متاسفانه اجازه ندادند اجرا شود. اما فعلا در مرحله تعیین راهبرد هستیم. اگر تصمیم به مشارکت یا مشارکت مشروط شد باید ساز و کار دستیابی به اجماع مشخص شود و در مرحله سوم اسامی نامزدها معلوم شود.
خود شما کاندیدا می شوید؟
بسیاری از من میپرسند که شما کاندیدا می شوید آقا اصلا چه اهمیت دارد من کاندیدا بشوم یا نه وقتی مردم نمیخواهند پای صندوق رای بیایند... آقا شما اول مردم را پای صندوق بیاورید و آنجا را درست کنید. اما در مجموع، همانطور که گفتم اگر ساز وکاری مشخص شود و معیار دموکراتیک باشد که عقل جمعی به آن برسد من هم خودم را در آن سازوکار عرضه میکنم اگر آن سازو کار پذیرفت کاندیدا میشوم اگر خیر که عقل جمعی را میپذیرم.
به عنوان آخرین سوال به نظر شما آقای احمدینژاد کاندیدا می شود؟
احمدینژاد فقط میخواهد دیده شود. برایش مهم نیست که رد شود. اگر کاندیدا شدن به دیده شدنش کمک کند، بله حتما تا وزارت کشور میرود که نام نویسی کند.
همشهریآنلاین/محمد بیاتی و سلمان زند