نبود سرالکس فرگوسن، این روزها بیش از همیشه توی ذوق طرفداران منچستریونایتد و فوتبالدوستان میزند. شکست سنگین مقابل تاتنهام، نمایانگر ضعفهای بسیاری در وضعیت بازیکنان و مربیگری است، و دارد حسرت هفت ساله شیاطین سرخ را برای قهرمانی دارد طولانیتر میکند.
به گزارش مردم سالاری آنلاین، فرگوسن در 1986 هدایت منچستر را به عهده گرفت و اولین قهرمانی در لیگ را در فصل 1993 به دست آورد و دو بار در سالهای 1999 و 2008 لیگ قهرمانان را فتح کرد و تا سال آخر فعالیتش یعنی 2013، مجموعا 13 قهرمانی در لیگ را کسب کرد و در چهار فصل از فصولی که قهرمان نشده بودند؛ تنها به علت یک امتیاز کمتر یا تفاضل گل کمتر، قهرمانی را از دست داد و در کل دوران مربگری خود توانست 49 جام را فتح کند و منچستریونایتد را به برندی کوبنده و جهانی تبدیل کند که در تمام جهان طرفدار دارد.
طبیعتا فتح چنین افتخاراتی نیازمند یک مقدمه طولانی و دقیق است. مطالعه و تعمق در مورد روند فعالیت فرگوسن و باشگاه منچستر در زمان حضور فرگوسن، درسهای بسیاری را به هر کسی که کوچکترین فعالیتی را میخواهد آغاز کند میدهد و باعث یادگیری اصول مدیریتی و تداوم برنامه و موفقیت میدهد.
فرگوسن میگوید: بیشتر مردم از گوش و چشم خود غافل هستند و نسبت به اتفاقاتی که در پیرامونشان و جهان میافتد بیتفاوت هستند. او از یک مجری معروف به اسم دیوید فراست یاد میکند که هیچگاه به دنبال اثبات هوش و نظر خود نبود و با دقت و حوصله به سخنان مخاطبش گوش میکرد، و نتیجه آن میل و دقت بیشتر مخاطب در هنگام صحبت و فهم راحتتر مقصود از سوی هر دو طرف است. اما شاهد این هستیم که هر کسی در هر فعالیتی فقط روی موضع خود پا فشاری میکند و در دنیای مربیان هم، بیشتر مربیان در کنفرانسهای مطبوعاتی و بعضا در رختکن فقط در پی اثبات خود هستند و تعاملی وجود ندارد. او یک بار گفته بود که در رختکن صحبت بازیکنانش را در مورد یکی از بازیکنان حریف شنید و طبق تحلیل آنها دوباره ترکیب را تنظیم کرد و موثر هم بود. طبیعتا گفتار متخصصان کیفیت بیشتری دارد، فرگوسن در جوانی نواری از سخنان بیلی شنکلی، سرمربی لیورپول بین سالهای 1959 تا 1975 به دستش رسید، و آن نوار را در ماشین گوش میکرد، و مبهوت عشق و علاقه شنکلی به فوتبال و باعث بیشتر شدن اشتیاقش برای رسیدن به موفقیت شد.
فرگوسن در اوایل دوران میربیگری خود در تیم آبردین اسکاتلند، کماکان مانند یک فوتبالیست که تنها به توپ زیر پایش و اطرافش توجه میکرد بود، اما با استخدام آرچی ناکس به عنوان دستیار، دیدگاه فرگوسن به کلی تغییر کرد و این تغییر در تمام جوانب محسوس بود. ناکس به فرگوسن گفت: دلیل استخدام شدنش چیست؟ زیرا فرگوسن تمام کارها را برای حفظ کنترل بر تیم، تنهایی انجام میداد، در حالی که وظیفه سرمربی تمرین دادن نیست بلکه نظارت بر جریان تمرینات و بقیه موارد است. فرگوسن با تلنگری که خورد، تغییرات بسیاری را در برنامهریزی هایش اعمال کرد، تغییراتی که تاریخ گواه مفید و موفق بودن آن است.
بعد از آن توجهش به کلیات و جزییات به طور همزمان بود و چند مثال را مانند: شناخت زبان بدن و روحیه اعضای تیم، دقت به رفتار بقیه در هر زمان و مکانی، دقت به سلامتی بازیکنان و به خصوص کسانی که در زمین تمرین مصدوم میشوند، پیگری وضعیت استعدادهای تیمهای پایه، جستجوی استعداد در هر جایی که باشد و حتی چمن زمین و اندازه آن، شاید اندازه چمن برای بسیاری بی اهمیت باشد اما برای موفقیت باید تمام جوانب را در نظر گرفت؛ در فینال لیگ قهرمانان اروپا در سال 1980 بین تیمهای لیورپول و رئال مادرید که با پیروزی لیورپول همراه بود، چمن نامناسب پاشنه آشیل هر دو تیم بود.
فرگوسن بر اشتیاق و تلاش بیش از استعداد اعتقاد داشت و بازیکنانی مثل رونالدو، گیگز، کانتونا، برادران بات و روی کین را نماد تلاش سخت معرفی میکند. واضحترین این مثال رونالدو است که در هر تیمی که فعالیت میکند، زودتر از همه به زمین تمرین میآید و دیرتر از همه میرود. فرگوسن در مورد تمریناتی که رونالدو برای گلزنی از فواصل دور در ضربه ایستگاهی انجام میداد گفته است که رونالدو حتی از کره ماه هم میتواند توپ را به تور بچسباند. فرگوسن، ایجاد نظم و منضبط بودن اشخاص را مهمترین رکن برای پیشرفت و هدایت درست استعداد میداند. ابتدای حضور وی در منچستر یونایتد، این تیم سالها بود که قهرمان لیگ نشده بود و رقیب سنتیشان، لیورپول، در انگلیس و اروپا با هدایت باب پیزلی میتاختند. اما با وجود قابلیتهای فرگوسن باز هم قهرمانی در همان فصول نخست عملی نبود زیرا بازیکنان؛ خوش گذران، معتاد به الکل و بینظم در آمدنشان به زمین تمرین و حتی لباس پوشیدن بودند اما فرگوسن با وضع مقرراتی تیم را سروسامان داد. او معتقد به کاملا رسمی لباس پوشیدن و ظاهر مناسب هم بود، او از همه بازیکنان خواست که بجای پوشیدن لباسهای مختلف از برندهای مختلف، همگی لباس رسمی بپوشند که آرم باشگاه بر آن حک شده باشد. کانتونا یک بار در یک مراسم به گمان اینکه نیاز به رسمی بودن نیست یک ژاکت که عکس یک سرخپوست پشت آن بود پوشیده بود و روز بعد با قسم خوردن به اینکه از نوع مراسم اطلاع نداشت، توانست از جریمه بگریزد.
فرگوسن به مواردی مانند مطالعه و استفاده از امکانات جدید هم اشاره میکند، اما موفقیت تنها در گرو تللاش شخصی و کسب تجربه و مطالعه زندگی بزرگان است تا نکات را پیش از تجربه کردن یاد بگیریم.
سید مهدی داودی