راجر کوهن؛ میت رامنی در منازعات انتخاباتی چنان دم از صلح و صلحطلبی می زد که مردم را به یاد جان لنون و ماهاتما گاندی میانداخت. اما رای مردم آمریکا در انتخاب مجدد اوباما نشان داد که این لفاظیها کسی را گول نمیزند. مردم با رای خود به اوباما در حقیقت به صلح رای دادند و نشان دادند به راه انداختن یک جنگ دیگر با کشوری مسلمان آن هم در کمتر از یک دهه برایشان قابل قبول نیست.
به گزارش فرارو به نقل از نیویورک تایمز آمریکاییها از هزینههای تریلیون دلاری جنگ خسته شدهاند. یک نظرسنجی که اخیرا انجام گرفته نشان میدهد ۶۷ درصد آمریکاییها معتقدند جنگ با عراق بینتیجه بوده و ۶۹ درصد فکر نمیکنند جنگ با افغانستان خطر تروریسم را برای آمریکا کمتر کرده باشد. هفتاد و یک درصد شرکتکنندگان هم فکر میکردند جنگ با عراق به آمریکا نشان داده است که باید در استفاده از زور محتاطتر عمل کند.
با توجه به وجود افراد تندرویی همچون جان بولتون و شلدون ادلسون در اطراف میت رامنی، و همینطور دوستی عمیق و دیرینهی وی با بنیامین نتانیاهو خطر این که آمریکا وارد جنگ با ایران شود به هیچ وجه دور از ذهن نبود. حداقل زیان انتخاب فردی چون رامنی میتوانست این باشد که رسیدن به راه حل دیپلماتیک در موضوع برنامهی هستهای ایران را تا مدتهای مدید به تعویق بیندازد.
خطر درگیری مسلحانه با ایران در سال ۲۰۱۳ همچنان کاملا رفع نشده است. همین هفتهی پیش بود که جنگندههای ایران به سمت پهپاد آمریکایی آتش گشودند. اسراییل همچنان از ادامهی غنیسازی اورانیوم در ایران نگران است. اوباما با این که همچنان به شدت از جنگ با ایران دوری می کند و به شدت مخالف طرحهای بچگانهی نتانیاهوست گفته که به هیچ وجه اجازه نخواهد داد ایران به سلاح هستهای دست یابد. از این رو مسئلهی هستهای ایران به مهمترین مسئلهی استراتژیک پیش روی ایالات متحده مبدل شده است.
در جواب کسانی که تردید دارند اوباما از میان مسئلهی رابطهی با ایران یا صلح فلسطین و اسراییل کدام یک را باید در اولویت قرار دهد باید گفت که مسلما ایران را. کسانی که نقش مثبت ایران در کنفرانس بن در سال ۲۰۰۱ که به افغانستان مربوط بود را به یاد دارند میدانند که ارتباط با ایران تا چه حد خواهد توانست راهگشای مسئلهی سوریه باشد.
جنگ با ایران برای خاورمیانهی در حال گذار، منافع آمریکا از افغانستان گرفته تا مصر و اقتصاد جهان ویرانگر خواهد بود. زمان برای جلوگیری از درگیری محدود است. از طرف دیگر بعید است نتانیاهو تا زمانی که مسئلهی ایران وجود داشته باشد از استفاده از این موضوع برای منحرف کردن افکار عمومی از اقدامات غیرقانونی این رژیم در قبال فلسطین دست بردارد.
اما راه تعامل با ایران چیست؟ آیا فضای سیاسی برای این تعامل وجود دارد؟ در دورهی اول ریاست جمهوری اوباما مقابله با ایران مد روز سیاست ورزان آمریکایی بود. ادبیات زورگویانهی جمهوری خواهان به دموکراتها نیز سرایت کرده بود و دموکراتها سعی میکردند از قافله سیاهنمایی در مورد ایران عقب نمانند.
دیپلماسی به سرعت باید احیا شود. هنر دیپلماسی چند صباحی است که در میان هیاهوهای سیاسی گم شده است. در گفتگویی که اخیرا با ویلیام لوئرز سفیر سابق آمریکا در ونزوئلا و مدیر کنونی پروژهی ایران و استفان هاینز رییس بنیاد برادران راکفلر انجام دادم این دو به من گفتند که سعی می کنند در رابطه با ایران از اصطلاح "راه حل دیپلماتیک" استفاده نکنند و به جای آن عبارت "راه حل سیاسی" را به کار ببرند. گویا کلمهی دیپلماسی بیش از حد مهربانانه است!
ولی همان طور که آنها هم میدانند به کارگیری دیپلماسی با ایران ضروری است. دیپلماسی به این معنی است که در مقابل آنچه که میخواهی باید چیزی بدهی. حال سوال اساسی اینجاست که: "ما از رقیبمان چه میخواهیم و در قبال آن چه چیزی برای ارایه داریم؟"
فشار و تحریم به تنهایی قادر به جلوگیری از برنامهی هستهای ایران نیستند. همانطور نیکسون برای برقراری روابط تاریخ با چین به جوسازی های منفی در این باره وقعی ننهاد، اوباما نیز باید بیتوجه به دروغسازی های لابی اسراییل(آیپک) این سوال را بپرسد که "ما چه میخواهیم، آنها چه میخواهند، و چه چیزهایی را هر دوی ما میخواهیم؟" و سپس برای حوزههای مشترک کار کند.
چنین کاری نیازمند شجاعت فوقالعاده اوباما و مصلحتاندیشی از سوی ایرانی هاست. اوباما هم اکنون برای بار دوم به ریاست جمهوری برگزیده شده و این موضوع ضمن تضعیف طرفداران سیاستهای قلدرمآبانه دست او را برای عمل بازتر خواهد گذاشت. اوباما باید با استفاده از یک فرستادهی ویژه کانال مستقیمی برای ارتباط با ایران ایجاد کند. دلخوری چند دههای آمریکا و ایران از یکدیگر حال با مسئلهی هستهای گره خورده است.
ما از ایران چه میخواهیم؟ گشودن تاسیسان هستهای، کنار گذاشتن غنیسازی ۲۰ درصدی، کاهش تهدیدات علیه اسراییل، تلاش برای بهبود وضعیت حقوق بشر، تغییر سیاستها در قبال حزبالله و حماس و رویکردی سازنده در قبال مسئلهی سوریه. در مقابل ما چه برای ارایه داریم؟ لغو بخشی از تحریمها، توقف عملیاتهای پنهانی، دست برداشتن از پروژهی تغییر نظام، به رسمیت شناختن حق هستهایران و قبول این کشور به عنوان یک بازیگر مهم منطقه.
یک دیپلمات خلاق میتواند با سیاستورزی و از طریق دادوستدهای مرحله به مرحله به آنچه که گفته شد دست یابد. اما پیش از همهی این ها اوباما باید از عقاید کهنه راجع به ایران عبور کند، دید خود را وسیع کند، شجاعت به خرج دهد و به تبلیغات ضد ایرانی بیاعتنا باشد.