۸ دانشکده بزرگ پزشکی ایران بعد از اسلام، چه ضوابطی برای پذیرش و فارغالتحصیلی داشتند؟
روزنامه خراسان نوشت: «رشته پزشکی به دلیل اهمیت و کاربردی که در زندگی انسانها دارد، از دیرباز مورد توجه و علاقه بشر بوده است. طبیبان بهعنوان افرادی محترم و دارای جایگاه ممتاز اجتماعی شناخته میشدند و بسیاری از جوانان دوست داشتند با اشتغال به این حرفه، از موهبتهای مادی و معنوی آن برخوردار شوند. با این حال، ورود به حرفه پزشکی، قواعد و مقرراتی داشت که مانند امروز، تعداد اندکی میتوانستند خود را با آنها تطبیق دهند و به شغل پزشکی وارد شوند. به دیگر سخن، دکتر شدن به راحتی نبود و اطبا ناگزیر بودند مراحل سخت و دشواری را برای احراز مهارتشان در طبابت طی کنند.
در ایران ما، تأسیس دانشکده پزشکی جندیشاپور در خوزستان، یک نقطه عطف در تاریخ آموزش پزشکی بود. این دانشکده که در زمان خودش بیمارستانی فوق پیشرفته به حساب میآمد، در دوره ساسانی بنا شد و توانست با جذب پزشکانی از سایر ملتها، نقش مهمی در آموزش طب و همچنین تحقیقات مورد نیاز در این عرصه داشته باشد. با ورود اسلام به ایران، میراث جندی شاپور در اختیار مسلمانان قرار گرفت. در این بین، خاندانی مانند «بختیشوع» در زمینه ترویج دانش پزشکی مربوط به مکتب جندیشاپور، نقش مهمی ایفا کردند. به این ترتیب، با اضافه شدن پزشکانی از سایر بلاد و حتی خارج از سرزمینهای اسلامی به مجموعه پزشکی جندیشاپور و رونق علم طب در میانرودان، صدور دانش پزشکی به اقصی نقاط سرزمینهای اسلامی آغاز شد و دیری نگذشت که مدرنترین دانشکدههای پزشکی، تا آن روز، در سرزمینهای اسلامی ساخته شد. از قرن اول هجری تا قرن هشتم، صدها مرکز درمانی در ایران و جهان اسلام راه افتاد که پزشکان ایرانی در آن نقشی محوری ایفا میکردند. افزون بر این، در مدارس علمیه و حتی مساجد، طب به صورت نظری به علاقهمندان تعلیم داده میشد. به این ترتیب، ایرانیان مسلمان عموماً بهرهای از دانش پزشکی داشتند که در مواقع لزوم به کارشان می آمد.
توریسم درمانی در ایران سال ۳۰۰ قمری
مورخان از هشت بیمارستان بزرگ ایران در دوره اسلامی سخن گفتهاند که در حکم دانشکده پزشکی بود و ورود به آن نیاز به امتحانات ویژه داشت؛ جندیشاپور در خوزستان، بیمارستان بغداد، بیمارستان عضدی، بیمارستان ری، بیمارستان نیشابور، بیمارستان صاحبی یزد، بیمارستان ربع رشیدی و بیمارستان بخارا. جوانان علاقهمند به طب، باید پیش از ورود به این مراکز آموزش پزشکی، تواناییهایی را فرا میگرفتند. ظاهراً بعد از نوشتن کتاب «قانون در طب» توسط بوعلیسینا، فرازهایی از این کتاب به عنوان منبع امتحان در نظر گرفته میشد. تحصیل در دانشکدههای طب ایران، رایگان بود و شهرت اطبایی که در آنها به طبابت اشتغال داشتند، باعث میشد که حتی اروپاییها برای آموختن طب به ایران سفر کنند. از سوی دیگر، این مراکز به دلیل توان بالای علمی، پذیرای صدها بیمار از اقصی نقاط جهان بودند و در زمینه «توریسمدرمانی» حرفهای فراوانی برای گفتن داشتند. نگارش کتاب و انتشار گسترده نتایج تحقیقات انجام شده، یکی از مهم ترین وظایف این دانشکدههای پزشکی بود.
عبور از سد کنکور پزشکی هزار سال قبل!
هر چند که تا زمان خواجه نظامالملک توسی و تاسیس مدارس نظامیه، برنامههای درسی دانشجویان خیلی منظم نبود اما برخی ضوابط آموزشی، با وسواسی خاص اجرا میشد. با تلاش پزشکان ایرانی، برای نخستین بار در تاریخ، امتحان جامع پزشکی از سال ۳۱۹ هـ.ق اجباری شد و تمام کسانی که داعیه طبابت داشتند، باید مجوز این کار را پس از گذراندن آزمونی ویژه به دست میآوردند؛ وگرنه کارشان جرم محسوب میشد. افزون بر این، پزشکان شاغل در بیمارستانها، به صورت ادواری توسط استادان این فن مورد آزمون قرار میگرفتند. دوره آموزش پزشکی، طبق وقفنامه «ربع رشیدی»، نباید از پنج سال بیشتر میشد و دانشجویان در پایان این دوره، باید رسالهای را در یکی از ابواب طب به رشته تحریر در میآوردند و درستی آن را به تایید سه نفر از استادان این فن میرساندند تا بتوانند در آزمون اعطای جواز طبابت شرکت کنند. بنابراین در ایران هزار سال قبل، پزشک شدن به مراتب سختتر از امروز بود! برگزاری آزمونهای ادواری تنها مربوط به پزشکان نبود؛ داروسازان و چشمپزشکان نیز باید از پس امتحانات فنی حرفه خود برمیآمدند. مجوز باز کردن عطاری یا همان داروخانههای قدیم، با وسواس فراوان اعطا میشد. داروسازان باید علاوه بر شناخت گیاهان دارویی و خواص آن ها، در فنون تشخیص بیماریها نیز، خبره میبودند.
عطار نیشابوری که پدرش در زمره داروسازان بنام نیشابور بود، در خسرونامه چنین میسراید:
به داروخانه پانصد شخص بودند
که در هر روز نبضم میگرفتند
صدها دانشجوی داروسازی، زیر نظر استادان این رشته، به فراگیری دانش مشغول بودند و البته، هر کس را پیدا میکردند، نبضش را میگرفتند! مدارس داروسازی در کنار بیمارستانها برقرار بود و بخشی از دانشکده پزشکی محسوب میشد. داروسازان نیز هنگام دانشآموختگی، ملزم به نگارش رساله یا همان پایاننامه بودند و البته بدون تایید آن ازسوی استادان فن، نمیتوانستند به کار عطاری مشغول شوند. به دیگر سخن، بسیاری از آن چه را که امروز در دانشکدههای پزشکی کشورمان، نظم و انتظام غربی به شمار میآوریم، در واقع مقرراتی بوده است که توسط نیاکان ما و البته در پرتو تعالیم اسلام و آزادی آموختن و فراگرفتن دانشها برای آحاد جامعه، وضع و منتشر شده است.»