منتجب نیا می گوید: اگر اصلاحطلبان ارتباط با رهبری را دنبال کنند خیلی از مشکلات مخصوصا در موضوع بررسی صلاحیت ها را میشود حل کرد، به هر حال اعضای شورای نگهبان منصوبان رهبری هستند و میشود این امور را از این طریق پیگیری کرد.
تلاش کردند آقای کروبی را حذف کنند
11 مرداد 1398 ساعت 16:08
منتجب نیا می گوید: اگر اصلاحطلبان ارتباط با رهبری را دنبال کنند خیلی از مشکلات مخصوصا در موضوع بررسی صلاحیت ها را میشود حل کرد، به هر حال اعضای شورای نگهبان منصوبان رهبری هستند و میشود این امور را از این طریق پیگیری کرد.
منتجب نیا می گوید: اگر اصلاحطلبان ارتباط با رهبری را دنبال کنند خیلی از مشکلات مخصوصا در موضوع بررسی صلاحیت ها را میشود حل کرد، به هر حال اعضای شورای نگهبان منصوبان رهبری هستند و میشود این امور را از این طریق پیگیری کرد.
نامش در میان نمایندگان سه دوره اول مجلس به چشم می خورد اما سال ها بعد وقتی در جریان انتخابات مجلس دهم باردیگر تصمیم گرفت ردای نمایندگی به تن کند مُهر رد صلاحیت شورای نگهبان مانعش شد. رسول منتجب نیا که حالا با جایگاه قائم مقامی دبیرکل حزب اعتماد ملی خداحافظی کرده و البته دبیرکل حزب تازه تاسیس «جمهوریت» است، میهمان خبرآنلاین بود تا از آنچه این روزها و در فاصله باقیمانده تا انتخابات مجلس در اردوگاه اصلاحطلبی میگذرد برایمان روایت کند.
او که از منتقدان سرسخت شورای عالی سیاستگذاری است، تاکید دارد باید احزاب را جدی تر گرفت و عنان کار را به دست احزاب داد نه اشخاص. منتجب نیا البته دل پر دردی هم از اتفاقات و اختلافات در حزب اعتماد ملی داشت. وقتی بحث به جدا شدنش از این حزب رسید، ریشه آن اختلافات را در توطئهای دانست که ۴ الی ۵ نفر علیه او و به دلیل مخالفتش با شورایعالی سیاستگذاری به راه انداختند.او حتی می گوید برخی توطئه کردند که کروبی را هم از حزب حذف کنند.
صحبت با این فعال سیاسی اصلاحطلب به روزهای مجلس ششم هم رسید و او گفت مجلس اصولگرای بعد از مجلس ششم نتیجه تندروی برخی اصلاحطلبان و لجبازی آنها بود. وقتی بحث به شورای نگهبان و ردصلاحیتها رسید چند توصیه هم برای دولت و مجلس و هم برای شورای نگهبان داشت.
آنچه در ادامه میخوانید مشروح این گفتو گو است.
***********
آقای منتجب نیا، چندماه بیشتر به انتخابات مجلس باقی نمانده و هر جناحی برای رسیدن به وحدت تلاش می کند. پیش بینی شما از روند رسیدن به وحدت در جریان اصلاحات چیست؟ چقدر امیدوار به حصول وحدت حداکثری هستید؟
یکی از شرایط موفقیت در انتخابات برای هر جناحی ائتلاف و وحدت نظر بین احزاب و شخصیت های موثرآن طیف است که اگر این اتفاق رخ ندهد آراء شکسته میشود و بازنده خواهند شد. البته سازوکارهایی که برای ائتلاف در نظر گرفته می شود خیلی مهم است و نباید خودشان مشکلساز شوند.
برای مثال زمانی لیست خط امام تهیه می شد و همه پای آن لیست را امضا می کردند بدون اینکه کسی به آنها فشار بیاورد یا برایشان تعیین تکلیف کند. هر حزب و تشکیلاتی خودش صاحب رای بود ولی در نهایت به یک ائتلاف می رسیدند و اگر فضا مساعد بود نتیجه خوبی هم می گرفتند. مانند آنچه در مجلس ششم رخ داد. اما متاسفانه از یک زمانی ائتلاف به شکلی دیگر درآمد و انحرافاتی در آن رخ داد. ائتلاف تبدیل شد به یک نهاد بالادستی و مجموعه که منتخب احزاب نبود.
تصمیمات در جایی دیگر گرفته می شود نه شورای عالی سیاستگذاری
منظورتان شورای عالی سیاست گذاری است؟
بله از سال ۹۴، یک مجموعه به صورت مقطعی برای حل اختلاف و با عنوان آن که (می خواهیم ائتلاف کنیم و وحدت نظر داشته باشیم) به وجود آمد. مجموعه ای مثلا چهل وپنج نفری برای همه اصلاح طلبان تصمیمگیری کرد. بیشتر افراد این مجموعه حقیقی بودند تا حزبی؛ از پتانسیلهای بزرگان اصلاحات استفاده کرده و لیست را تهیه کردند. این کار ممکن است در مقطعی به عنوان مسکن و علاج اختلافات قابل قبول باشد؛ ولی اگر به صورت یک رویه کلی در بیاید و این نهاد بخواهد واقعی و دائمی باشد با همه حرفهای اصلاح طلبان مغایرت دارد و مبنای قانونی ندارد.
از نظر دموکراتیک هم صحیح نیست و دیدید که مشکلاتی به وجود آمد و خیلی احزاب به شورای عالی انتقاد کردند چرا که دیدند حضورشان در این شورا موثر نیست و تصمیم جای دیگر گرفته میشود. به هر حال دوستانی که دست بالایی داشتند به واسطه ارتباطشان با شخصیت های محبوب اصلاح طلب، توانستند حرفشان را به کرسی بنشانند و لیستهایی تهیه کنند که نتیجه آن هم لیست امید مجلس شد.
منظورتان از رابطه با شخصیتهای محبوب مشخصا کیست؟
منظورم شخص آقای خاتمی است. حتی در زمان آقای هاشمی، رده های پایین تر، از اعتبار آقای هاشمی و خاتمی استفاده می کردند.
موسوی لاری و عارف از اعتبار خاتمی استفاده کردند و لیست امید را منتشر کردند
کمی واضح تر و مصداقی تر حرف بزنیم، اینکه می گویید برخی شخصیت ها از ارتباطاتشان با چهره های محبوب اصلاحات استفاده کردند و لیست را بستن، مشخصا چه کسانی است؟ مثلا آقای موسوی لاری، عارف و ....
بله البته فقط این دو نفر نبودند و یک مجموعه ای که نزدیک به آقای خاتمی، بودند به نام شورای عالی سیاست گذاری لیستی منتشر کردند که همان لیست امید بود. خود من به ناچار در آن زمان در جلسات شرکت کردم و به صورت مقطعی برای حل اختلافات پذیرفتیم که این کار را انجام دهیم؛ ضمن آن که گفتم کار درستی نیست و نتیجه معکوسی هم گرفته شد. محصول شورای سیاست گذاری، نمایندگان مجلس فعلی است که بسیارشان اصلاح طلب نبوده و نتوانستند مشکلات مردم را حل کنند.
برخی پافشاری می کنند تا برادرخوانده های اصلاح طلب را حفظ کنند
در حال حاضر وضعیت ناکارآمدی مجلس برای همه آشکار است. نتیجه دیگر تصمیمات شورای عالی در شورای شهر رقم خورد. این تجربه تلخ نشان داد که این کار، کار درستی نیست و باید این ساز و کار را کنار بگذارند و به احزاب بها بدهند اما متاسفانه بعضی از دوستان همچنان پافشاری کرده و می خواهند آن جمعیت بالا دستی، برادر خوانده یا برادر خود خوانده اصلاحطلب را حفظ کنند. این انحرافاتی است که در جریان اصلاحات شکل گرفته است. اگر جریان اصلاحات به همان شکل و شیوه گذشته رفتار می کرد و احزاب خودشان وارد صحن می شدند؛ مجلس یا شورای شهر ناکارآمد نمی شد؛ قطعا افراد ممتازی وارد مجلس و شورا می شدند.
ریشه همه مشکلات امروز اصلاح طلبان تصمیمات نادرست و این نوع انحرافات است. برای این گفته ها خود هم دلیل و برهان دارم. دوستان باید گوش شنوا داشته باشند و کار را به احزاب بسپارند تا احزاب به مردم مشورت دهند.
ماهیت پارلمان اصلاحات مشخص نیست
یعنی معتقدید پارلمان اصلاحات باید شکل بگیرد؟
نه؛ ماهیت پارلمان اصلاحات مشخص نیست، من معتقد هستم که احزاب اصلاح طلب باید مثل سی وچند سال گذشته، کاندیداها را مشخص کنند؛ بر روی آنان بحث کنند و سپس در چند جلسه ائتلاف کنند. یک نهاد دائمی تشکیل دادن به معنای محدود سازی و سلب اختیار احزاب و فعالان سیاسی است. قانون اجازه نداده و منطق نیز تایید نمی کند. حتی همین تشکل جدیدی که تحت عنوان جبهه اصلاحات تشکیل شده است بالاخره از چند حزب تشکیل شده و نمی تواند نماینده اصلاح طلبان باشند بلکه نماینده همان احزابی هستند که در آن عضویت دارند.
اگر خدایی ناکرده ادعا کنند که متولی جریان اصلاحات هستیم این جبهه هم منشاء اختلافات خواهد شد. ما باید تلاش کنیم تا احزاب تقویت و در تصمیم گیری ها آزاد شوند و به نظرات آن ها بها بدهیم. به ساز و کارهای حزبی خود احترام بگذاریم و محصول هرحزبی در انتخابات بالا بیاید و در یک جلسه ائتلافی با تبادل نظر و میدان دادن، به یک جمع بندی برسیم. آن زمان یک لیست ائتلافی اصلاح طلب را اعلام کنیم. متاسفانه شرایط در حال حاضر اینگونه نیست، در واقع از سال ۹۳ تا کنون، به این شکل نبوده است. هر چه زودتر باید این بساط جمع شود و کار به احزاب سپرده شود.
آقای منتجب نیا! اصلاح طلبان معمولا وقتی آرای خاکستری را کنار خود دارند، پیروز آن انتخابات شده اند. مانند چند انتخابات اخیر. آرای خاکستری که به نظر می رسد جریان رقیب شما با برنامه به دنبال متمایل کردن آنها به سمت خود است مانند تلاش هایی که قالیباف انجام می دهد. در شرایطی که خود اصلاح طلبان اعتراف دارند که بخشی از بدنه رأی آنها ریزش کرده است، از نگاه شما اصلاح طلبان چطور باید دوباره این آرای خاکستری را به سمت خود بکشانند و اعتماد آنها را جلب کنند؟
در انتخابات مجلس و در شهر های کوچک عواملی مثل قومیت و نژاد و ...بیشترین تاثیر را دارند اما در شهرهای بزرگ، معمولا دو جناح های سیاسی تاثیرگذارتر هستند و در مقابل هم قرار می گیرند. سرآمد این جناح های سیاسی هم اصول گرایان و اصلاح طلبان هستند که هر کدامشان یک سبد رای دارند.
بدنه رای اصولگرایان کمتر براساس آگاهی و شناخت رای می دهند
البته من درصد رای این دو جناح را مشخصا نمی دانم. دو سبدی که رو به روی هم قرار دارند، بعضی ها می گویند جناح اول بیشترین سبد رای را دارد و برخی دیگر این ادعا را نسبت به جناح دوم دارند. بهرحال این میزان رای مقداری نوسان دارد. بدنه رای اصولگرایان بیشتر بر اساس وظیفه و تکلیف شرعی و دستور سیاسی و کمتر با آگاهی و شناخت رای می دهند. وقتی دستور صادر می شود از مرکز تا دورترین منطقه انتخابی کشور همه تبعیت می کنند. اما اکثریت بدنه رای اصلاح طلبان به سبب یک تعصب و تعلق خاطر به لیست اصلاح طلب رای می دهند.
آرای خاکستری اگر وارد انتخابات شوند به اصلاح طلبان گرایش دارند
وسط این دو سبد، یک سبد دیگری است که اصطلاحا به آن آرای خاکستری گفته می شود. این طیف از رای دهندگان وابسته به اصولگرایان و اصلاح طلبان نیستند. آن ها نگاه می کنند که شعار و برنامه های کدام جناح بهتر است و کدام را می پسندند و به همان سمت می روند. گاهی خودشان را کنار می کشند و وارد انتخابات نمی شوند. اگر در انتخابات شرکت نکنند، رقابت بین دو سبد اصلاح طلب و اصولگراست که بستگی دارد کدام جناح اکثریت رای را به دست آورد. تجربه نمایانگر آن بوده که اگر آرای خاکستری وارد انتخابات شوند به جناح اصولگرایان تمایل ندارند. آن ها افراد فرهیخته هستند، حزبی نیستند ولی انتقاد و حرف دارند، گاهی فریاد می زند و اعتراضات خود را به اشکال مختلف نشان می دهند. آن ها در قالب یک پادگان تعبدی سیاسی قرار نمی گیرند و اینگونه نیست که بگویند تکلیف ما است که در انتخابات شرکت کنیم آن ها دیدگاه بازتری دارند. معمولا هم اگر در انتخابات حضور پیدا کنند رای شان به سبد اصلاح طلبان خواهند ریخت و این سبد را سنگین می کنند.
نگرانی که برخی از دوستان دارند آن است که مشکلات اقتصادی و معیشتی ممکن است این آرای خاکستری را نسبت به انتخابات بیتفاوت کند و آنها پای صندوق رای حاضر نشوند. اگر بیتفاوت باشند و مشارکت انتخاباتی نداشته باشند باید دید اصلاح طلبان و اصولگرایان کدامشان پیروز می شوند. ضمن این که اصولگرایان پتانسیلی دیگری هم دارند و آن این است که غیراز آرای مردم که به صورت تکلیف شرعی عمل می کنند؛ پایگاه های بسیج و مراکز نظامی هم تحت تاثیر آن ها هستند. ولی اصلاح طلبان از این مسئله محروم هستند و آن ها تکیه شان فقط بر رای مردم است.
آرای خاکستری در انتخابات شرکت نکنند به ضرر کلیت نظام است
راه حل رفع این نگرانی چیست؟ واقعیت این است که اگر این قشر در انتخابات شرکت نکنند؛ فقط اصلاح طلبان نیستد که ضربه می خوردند بلکه کلیت کشور و نظام هم ضربه می خورد چرا که رایی که از این صندوق خارج میشود رایی نیست که قابل طرح در دنیا باشد؛ وقتی ما در این حد تحت فشار هستیم نیاز است که مردم وارد انتخابات شوند. در این رابطه باید فکر کرد و هم اصولگرایان و هم اصلاحطلبان باید راه چارهای برای آن بیابند. اصولگرایان تصور نکنند که اگر آرای خاکستری شرکت نکنند وضعیت به نفع آنها تمام خواهد شد قطعا به نفع آنها نیست بلکه به ضرر کلیت نظام است لذا باید همه تلاش کنند که مردم علاقهمند و امیدوار شوند.
به نظرم دولت نیز در این نارضایتی ها مقصر است و باید فکری کند. درست است که دو سال بیشتر از دولت باقی نمانده است اما آقای روحانی باید برای خود و دولتش خاطره ای شیرین به جا بگذارد تا خدایی ناکرده نگویند دولت آقای روحانی آمد و مردم را از صحنه خارج و در برابر نظام بی تفاوت کرد که اگر این اتفاق رخ دهد برگه سیاهی در تاریخ به جا خواهد بود. به نظرم میتوان این مشکلات را مرتفع کرد البته دولت باید با اقدامی شجاعانه مشکلات مردم که عمدتا مشکلات معشیتی هستند را حل کند در این صورت نه تنها آرای خاکستری بلکه کسانی که نظام را قبول ندارند نیز در انتخابات شرکت می کنند و حضور فعالی خواهند داشت. مردم وطن خود را دوست دارند و به آن عشق می ورزند. بنابراین کلید اصلی در دست دولت است.
شما میگویید آرای خاکستری به دلیل اقدامات دولت روبرگردان شدند اما بی تعارف خود اصلاحطلبان هم در این موضوع کم مقصر نبودند، تا جاییکه مردم شعار عبور از اصلاح طلبی و اصولگرایی را سر می دهند.
قبول دارم که عملکرد اصلاحطلبان تا حدی قابل نقد و آسیب شناسی است؛ در این که شکی نیست من هم مطرح کردم لیست امید برای مجلس و شورای شهر و همچنین فرایندی که طی شد فرایند غلطی بود اما بالاخره یک اشتباهی از این دست هرچند بزرگ هم باشد ممکن است انتقادات را برانگیزد اما اینطور نمیشود که مردم از کلیت نظام، کلیت دولت و کلیت جریانات اصلاحات یا اصول گرایی دل سرد بشوند و فاصله بگیرند.
بعید است شعار «اصولگرا، اصلاح طلب دیگه تمومه ماجرا» از دل مردم برآمده باشد
مهمترین مسئله برای مردم الان مشکلات معشیتی است. من معتقدم اجزای دولت نوعا و نه همه آنها با مردم فاصله دارند. بعضی ها چنان خوشبینانه گزارش می دهند که انگار کشور گل و بلبل شده است وهیچ مشکلی باقی نمانده است در حالی که ما بین مردم هستیم و چون حائلی میان ما و مردم نیست آنها با ما مشکلاتشان را در میان میگذارند و ما از وضعیت آنها خبر داریم . لذا درد مردم را باید حل کرد. اینکه با یک اقدامات قطره چکانی سعی شود از این مشکلات عبور کرد مسلم است که راه به جایی نخواهد کرد.
بعضی اوقات بعضی از شعارها از دل مردم برمی آید، مثلا در راهپیمایی های انقلابی من خاطرم است ما اهل نظر را جمع می کردیم و یک شعاری می نوشیتم و بعد که می رفتیم وسط راهپیمایی و یکباره شعاری از دل مردم برمی آمد و شعارهای ما را کنار می زد. حال این شعار اصولگرا، اصلاحطلب دیگه تمام ماجرا را هم باید ببینیم از دل مردم برآمده یا خیر که من بعید میدانم از دل مردم باشد.
درواقع عدهای که تعدادشان هم زیاد نبود وقتی این شعار را سرمیدادند در اعتراض به یک مسئله این موضوع را مطرح میکردند. ببینید درباره اصولگراها سالهای سال است که مردم آب پاکی را روی دستشان ریختند و گفتهاند شما امتحان خود را پس دادهاید و نشان دادید که نمیتوانید با مردم باشید بخصوص در دولت اقای احمدی نژاد بلاخره مردم عملکرد دولت را پای اصولگرایان گذاشتند. از سوی دیگر درباره اصلاحطلبان هم چون روحانی را معرفی کردند میگویند با حمایت اصلاحطلبان مردم در سال ۹۲ و ۹۶ به روحانی رای دادند و دولت هم به آنها بهایی نداد. در واقع اگر مردم به اصلاح طلبان اعتراض دارند مربوط به این نوع موضوعات و لیست های انتخابات مجلس و شورای شهر است اما عمده آن مربوط میشود به مشکلات معشیتی مردم. اکثریت جامعه ما اول به زندگی شخصی و اجتماعی خود نگاه میکنند بعد به مسائل فرهنگی وسیاسی و امثال اینها.
سال ۹۴ تکرار اقای خاتمی تا حد زیادی آرای خاکستری را به سمت اصلاح طلبان سوق داد، الان خود رئیس دولت اصلاحات می گوید تکرار کردن بی فایده است. چرا اصلاح طلبان که با سختی به قدرت بازگشتند باید کارشان به این نقطه برسد؟
دراینکه اقای خاتمی یک پتانسیل قوی و مردمی و یکی از سرمایه های ملی نظام است شکی نیست. باید به ایشان با دید سرمایه بزرگ ملی نگاه کنند و محبوبیتش را وسیله ای برای حل مشکلات کشور قرار بدهند؛ اگر خدایی ناخواسته برای کشور مشکلی به وجود بیاید افرادی مثل آقای خاتمی می توانند مردم را به صحنه بکشند و با مردم صحبت کنند.
به خاتمی گفتم نباید می گفتید تکرار کردن شما دیگر تاثیری ندارد
من در مصاحبههایی که داشتم نسبت به آنچه آقای خاتمی گفته بودند انتقادهایی را مطرح کردم و به ایشان گفتم شما نباید این جمله را می گفتید چراکه هنوز به عنوان یک انسان محبوب مطرح هستید و خیلی از چشم ها به شما دوخته شده است. به اعتقاد من باید از این سرمایه ملی به نفع مردم استفاده شود حرف من همیشه این بوده که شخصیت های محوری و افراد مهم کشور را وجه المصالحه افراد فرصت طلب قرار ندهیم و آنها را برای افرادی هزینه نکنیم که بخواهند رشد کنند.
شخصیت هایی چون خاتمی و مرحوم هاشمی وجه المصالحه برخی افراد قرار گرفتند
به عبارت دیگر نباید شخصیتهایی مانند مرحوم هاشمی و خاتمی را هزینه افرادی کنیم که میخواهند رشد کنند و به اهداف خودشان برسند متاسفانه در سال های اخیر چنین اتفاقی افتاده است. شخصیت بزرگ اقای خاتمی و هاشمی وجه المصالحه ی بعضی از افراد قرار گرفت. نه کلیت مردم و نه کلیت اصلاح طلبان بلکه برخی از کیسه این بزرگوار دارند استفاده می کنند. اگر اقای خاتمی خیلی شفاف بدون آن سازو کارهای که به صورت غیر منطقی به وجود امد مثل گذشته با مردم صحبت کند و دنبال علاج مشکلات مردم باشد قشر کثیری از مردم به ایشان توجه میکنند. البته آقای خاتمی باید در مقابل حمایتی که از افراد میکند آنها را نیز در مقام پاسخگویی بگذارد و از آنها بخواهد که به شعارها و وعدههایشان عمل کنند.
چرا به لیست امید و شورای شهر اعتراضی نمی شود؟
امروز ایرادی که به آقای خاتمی، من و دیگر اصلاح طلبان وجود دارد این است که وقتی لیست امید را معرفی کردید دیگر نمیتوان کنار کشید و بعد بگوییم در انتخابات شرکت نمی کنیم؛ این حرف ها برای مردم قابل قبول نیست بالاخره ما کاری کردیم که باید از پس عواقبش هم بربیایم. عواقبش هم این است که این دولت و نمایندگان لیست امید و شورای شهر هرکاری کند پای خودش و اصلاح طلبان می گذارند، خب چرا اقای خاتمی اعتراض نکند؟. معتقدم اصلاح طلبان و شخص آقای خاتمی و همه ما به نوبه خود باز هم می توانیم در زمان انتخابات مردم را به صحنه وارد کنیم ولی اگر این روندی که تا کنون دنبال شده است به همین منوال ادامه پیدا کند مردم اعتنا نخواهند کرد.
چندبار به بحث اختلافات بین تشکل های اصلاح طلب اشاره کردید، اما مشخصا حزب اعتماد ملی خودش از درون دچار تشتت و چنددستگی شد تا جایی که خود شما از حزب بیرون آمدید، ماجرای حزب اعتماد ملی چه بود؟
حالا دیگر نمی خواهم نبش قبر کنم در دوجمله می گویم که چه اتفاقی افتاده است ما حزب اعتماد ملی را براساس اهداف و ارمان های مردم انقلابی و اسلامی تاسیس کردیم بنده به اتفاق اقای کروبی سیزده سال برای ان تلاش کردیم؛ همه قبول دارند که بیشترین تلاش را در اعتماد ملی من انجام دادم ؛ شخص آقای کروبی از سرمایه شخصی و مالی خود مایه گذاشت ولی تمام تلاشم را برای کارآمدی این حزب، چه در زمان آزادی آقای کروبی چه در زمان حصرشان به کار بستم.
بخاطر انتقاداتم از شورای عالی سیاستگذاری، علیه ام در حزب اعتماد ملی توطئه شد
می خواستیم بالاخره این حزب جایگاه و پایگاهی برای مردم، نیروهای جوانان و زنان باشد. محل رشد و ارتقای سیاسی و فرهنگی جامعه باشد، آرمان های مقدسی را در نظر گرفته بودیم؛ وقتی مساله شورایعالی سیاستگذاری و همچنین مسئله برادر خواندگی و دخالت نابجا بعضی از مهرههای احزاب را مطرح کردم آقایان علیه من توطئه کردند و تعدادی را در اعتماد ملی برانگیختند تا مشکل آفرینی کنند و دیدگاه من را زیر سوال ببرند و اجازه ندهند توفیقی داشته باشیم. هر چه ما مخالفتمان با این تشکیلات غیر قانونی بیشتر می شد آنها هم بیشتر به ما میتاختند.
هدفشان این بود که با حذف آقای کروبی، حزب اعتمادملی را تصرف کنند
منظور شما از آنها چه کسانی است؟
حالا اسم نبریم؛ ۴ الی ۵ نفر بیشتر نبودند الان هم همان تعداد در حزب حضور دارند. این افراد یک هسته ای تشکیل دادند و ابتدا تلاش کردند حزب را از بین ببرند نتوانستند بعد از آن تلاش کردند اقای کروبی را حذف کنند باز هم نتوانستند و همه این ناکامیهای آنها ناشی از تلاش من بود.
یعنی بحث حذف آقای کروبی هم مطرح شد؟
بله اصلا هدفشان این بود که با حذف آقای کروبی حزب را تصرف کنند که من سپر بلای ایشان شدم و اجازه ندادم. اگر یادتان باشد چندبار آقای کروبی استعفا دادند که ایستادگی کردم و اجازه ندادم این تلاشها به جایی برسد. نهایتا آنها تلاشهایشان را به جایی رساندند که دیدم دیگر نمیتوانم با وجود این افراد در حزب کار کنم و آن برنامههایی که در نظر داشتیم را به سرانجام برسانیم. رفتارهای آنها به جایی رسید که حزب اعتماد ملی که برای انجام کارهای بزرگ تاسیس شده بود تبدیل شد به پاتوقی برای تعداد اندک ۴ الی ۵ نفر.
حزب اعتماد ملی را بنگاه تقسیم پست و مقام کرده اند
آنها همه کار کردند و همه کار میکنند؛ در جریان انتخابات توانستند با بده و بستانها و لابیهایی چند نفر از آن مجموعه را به شورا و همچنین به مجلس بفرستند. نهایتا کار به جایی رسید که دیدم حزب تبدیل شده به یک بنگاه تقسیم جایگاه و پست و مقام و من با این شرایط دیگر نمیتوانسم حزب را در آن مسیر اعتدال مدیریت کنم برای همین در نامهای به آقای کروبی استعفا دادم که ایشان هم به من گفت در حزب بمانید اینها کف روی آب هستند که دیدیم این کف روی آب تقویت شدند و توانستند فضا را مسموم کردند. لذا من در کنگره شرکت نکردم و گفتم من عطای آن را به لقایش میبخشم. از آنجا که تعداد قابل توجهی از دوستان و اعضای شورای مرکزی بعد از استعفای من، از حزب خارج شدند تصمیم گرفتیم حزب جدیدی تشکیل بدهیم. بعد از تشکیل این حزب جدید به آنها گفتم فرض کنیدکه اصلا نه حزب اعتمادملی وجود داشته است و نه ارتباطی با آنها داشتهایم لذا از این به بعد همه تلاشمان را متوجه این حزب جدید و کار حزبی کردیم.
آقای منتجب نیا! چندین بار به عملکرد ضعیف فراکسیون امید اشاره کردید، به نظرتان لیست امید چقدر نتیجه استیصال اصلاح طلبان بعد از ردصلاحیت کاندیداهای اصلی تان از سوی شورای نگهبان بود و ...
مساله نظارت استصوابی هرچند به صورت قانونی در آمده است اما ما از همان اول تفسیر از نظارت استصوابی را تفسیر درستی نمی دانستیم و الان هم نمیدانیم. اما وقتی از دوره چهام به آن وجهه قانونی دادند دیگر مخالفت نکردیم اما همچنان انتقاد میکنیم و از مجلس خواستیم این نظارت را به جایگاه اصلی خودش برگردانند. هرچند نظارت استصوابی را صحیح نمیدانم اما تنها این نظارت استصوابی نبوده که باعث کاهش قدرت مجلس شده است. به هر حال رد صلاحیت ها تماما بر اساس نظارت استصوابی نبوده است بلکه قبل از شورای نگهبان هم رد صلاحیت وجود داشت اما به این گستردگی نبود.
اشکالات مربوط به نظارت استصوابی و احراز صلاحیت ها توسط شورای نگهبان باید در قانون حل شود
اصلاح قانون انتخابات می توانست بخشی از این مشکلات را حل کند که نمی دانم چرا مجلس و دولت روی بعضی از مسائل کلیدی تاکید نکردند و آنها را حل نکردند؛ «احراز صلاحیت» یکی از محورهایی است که شورای نگهبان بر آن تاکید میکند. یعنی در مورد خیلی از کاندیداها عنوان میکند صلاحیت فلان کاندیدا برای ما احراز نشد این یعنی باید صلاحیتتان برای ما که در اتاق نشستهایم و در شهرستانها هم عواملی داریم ثابت شود حال شما هرچه میخواهید تلاش کنید و مدرک ارائه کنید میگویند برای ما ثابت نشده است. مسلم است که این موضوع و این اشکال باید در قانون حل بشود.
یا فرض کنید بحث التزام به قانون اساسی، ولایت فقیه و اسلام باید در قانون تعریف شود. وقتی یک فردی میگوید من اهل نماز و قرآن هستم و شما هم مسئله غیر شرعی از او ندیدید یا وقتی میگوید من قانون اساسی، نظام و ولایت فقیه را قبول دارم چرا این فرد را رد صلاحیت میکنند. اینها محورهایی است که باید به آنها میپرداختند. نمایندگان مجلس اگر میخواستند کاری انجام دهند باید این موضوعات را حل کنند نه آنکه به کارهای تبلیغاتی بپردازند. متاسفانه بیشتر توجهات در سال آخر مجالس بیشتر معطوف به تبلیغات و تلاش برای کسب رای می شود. حتی خود این آقایان بارها گفتند بیایید و این قانون را اصلاح کنید اما این اتفاق رخ نداد. مجلس، هم به دلیل نظارت استصوابی و هم به دلیل برخوردی که هیاتهای اجرایی انجام دادند و در نتیجه آن رد صلاحیت گستردهای که رخ داد از حضور افراد قوی و تاثیرگذار خالی ماند. شما ببینید سال ۹۴ نزدیک به ۹۵ درصد کاندیداهای درجه یک اصلاحطلب رد صلاحیت شدند.
فکر می کنم شما خودتان رد صلاحیت شدید ؟
بله.
از لیست ۲۹۰ نفره شورای عالی سیاستگذاری، ۲۷۰ نفر ردصلاحیت شدند
دلیلش مشخص شد؟
هیچ. گفتند به دلیل عدم التزام به اسلام و ولایت فقیه. اجمالا در جریان انتخابات مجلس دهم از لیست ۲۹۰ نفری که شورایعالی سیاستگذاری تهیه کرده بود حدود ۲۷۰ نفر را رد صلاحیت شدند؛ آن هم بر اساس یک تصمیم و نه به صورت فردی؛ به این معنا که چون این لیست شورایعالی سیاستگذاری است باید رد صلاحیت شود. وزارت کشور و هیات اجرایی زیر بار نرفت اما شورای نگهبان قبول و رد صلاحیت کرد.
دولت با شورای نگهبان و رهبری درباره وضعیت اصلاح طلبان گفتگو کند
شما از جمله مدافعان رایزنی انتخاباتی اصلاح طلبان با نهادهای مهم نظام مثل شورای نگهبان هستید، آیا برای انتخابات پیش رو جلسه ای با اعضای شورای نگهبان داشتهاند؟
هنوز این اتفاق رخ نداده است اما اگر آن ها حاضر شوند مذاکره کنند باید این کار صورت بگیرد. یکی از کارهایی که دولت و آقای روحانی باید انجام بدهد این است که باید با شورای نگهبان یک صحبت جدی انجام بدهد و حتی اگر لازم شد خدمت رهبری موضوع را مطرح کند. بالاخره نمیشود که لبه تیغ فقط یک سمت را ببرد بلکه باید هر دو طرف به یک اندازه مورد توجه قرار بگیرد.
اصلاح طلبان مسائل مربوط به شورای نگهبان را باید از طریق رهبری حل کنند
همانطور که پیش از این گفتم اگر اصلاحطلبان ارتباط با رهبری را دنبال کنند خیلی از مشکلات را میشود حل کرد، به هر حال اعضای شورای نگهبان منصوبان رهبری هستند و میشد این امور را از این طریق پیگیری کرد کما اینکه در گذشته این کار انجام میشد. اقای کروبی تنها کسی بودند که از اول انقلاب در موضوع رد صلاحیت ها تلاش و رایزنی میکردند و بسیاری از افراد که تائید صلاحیت شدند مدیون آقای کروبی هستند.
در ماجرای ردصلاحیت های انتخابات مجلس هفتم خیلی از مقامات نظام کوتاه آمدند اما...
مثلا در ردصلاحیتهای انتخابات مجلس هفتم که آقای کروبی رئیس مجلس وقت بودند چقدر رایزنی صورت گرفت؟
اگر بخواهیم پروند دوره ششم و آستانه مجلس هفتم را باز کنیم بسیار درد ناک و غمانگیز است و نشان می دهد که بسیاری از چهره های اصلاحطلب چه ضربه و چه لطمه ای به اصلاحطلبان زدند یعنی ما تا اوج پیروزی پیش رفتیم و انصافا در آن مقطع بسیاری از مقامات نظام کوتاه آمدند و تعامل کردند ولی بعضی از دوستان ما از در لجبازی وارد شدند.
برخی اصلاح طلبان لجبازی کردند و زیر بار حرف خاتمی، هاشمی و کروبی نرفتند
این دسته از اصلاح طلبان زیر بار حرف آقای خاتمی آقای کروبی و مرحوم هاشمی نرفتند و لجبازانه کارهای خود را ادامه دادند و هم خودشان شکست خوردند و هم اصلاحات را به اینجا رساندند.
منظور شما آن تحصن مجلس ششم است؟
نه؛ تحصن بخشی از آن بود. اگر بخواهم موضوع را باز کنم مسائل زیادی هست برای گفتن که اگر بدانید تصدیق خواهید کرد که چه ضربه های سنگینی را به ملت و کشور و اصلاحات زدند و خود را هم متولی اصلاحطلبان میدانند. حالا بماند؛ نمیخواهم پرونده آن را باز کنم اما همین مقدار بدانید در نتیجه رفتارهایی که صورت گرفت هم دولت و هم مجلس به دست نیروهای افراطی تند نه اصولگراهای میانهرو سپرده شد که هزینه ای سنگین را به کشور تحمیل کردند.
اگر مجلس بعدی دست تندروها بیفتد یک خطر جدی برای نظام است
پیش بینی می کنید بعد از مجلس دهم و دولت دوازدهم ما شاهد روی کار آمدن مجلس و دولت نزدیک به طیف تندروی اصولگرا باشیم؟
بعید می دانم چنین اتفاقی رخ بدهد اما اگر این اتفاق رخ بدهد یک خطر جدی برای کلیت نظام است. دیگر بحث مجلس و دولت نیست ما در چند مرحله توانستیم کشور را از خطر نجات دهیم. یکی از آنها سال ۷۶ بود داستانش مفصل است و به تعبیر رهبری مقلبالقلوب کشور را نجات داد. یکی از آنها هم سال ۹۲ و همینطور سال ۹۶ بود که اگر روحانی رای نمیآورد شاهد خطر های جدی بودیم. اگر خدایی ناکرده در آینده هم نیروهای افراطی که به جز جنگ و اختلاف در خارج و داخل فکری ندارند روی کار بیایند باید فاتحه همه چیز را خواند. متاسفانه در کشور ما یک اندیشهای شکل گرفته است که اندیشه افراطی بسیار تند است و اگر نگوییم تندتر از خوارج و طالبان است باید بگوییم شبیه به آنها هستند که فقط با جنگ می خواهند با رقبا، مردم و در عرصه بینالملل روبرو شوند. خسارتهایی که ما امروز در عرصه بینالملل با آن مواجه هستیم و مشکلاتی که با آنها دست به گریبان هستیم محصول تندرویهای دولت گذشته است.
کد مطلب: 112326