«داستان نام «کورش» یا «کوروش» در سامانۀ ثبت احوال و شایعۀ کوتاهمدت جلوگیری از انتخاب آن، دو - سه روزی است که خبرساز شده اما اصل ماجرای سیر نامگذاریها فراتر از این دو - سه روز است و به این بهانه میتوان از تحول نامگذاری در ایران در دهههای اخیر نوشت که نسبتی با فضای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی داشته و نام کورش تنها یکی از نمادها بوده است.»
«داستان نام «کورش» یا «کوروش» در سامانۀ ثبت احوال و شایعۀ کوتاهمدت جلوگیری از انتخاب آن، دو - سه روزی است که خبرساز شده اما اصل ماجرای سیر نامگذاریها فراتر از این دو - سه روز است و به این بهانه میتوان از تحول نامگذاری در ایران در دهههای اخیر نوشت که نسبتی با فضای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی داشته و نام کورش تنها یکی از نمادها بوده است.»
به گزارش ایسنا، مهرداد خدیر در عصر ایران نوشت: «داستان نام «کورش» یا «کوروش» در سامانۀ ثبت احوال و شایعۀ کوتاهمدت جلوگیری از انتخاب آن، دو - سه روزی است که خبرساز شده اما داستان فراتر از این دو - سه روز است.
ماجرا از این قرار است که در شبکههای اجتماعی برخی ادعا کردند امکان انتخاب نام کورش و دریافت شناسنامه نوزاد به این نام ایرانی وجود ندارد و به عنوان مستند، تصویری منتشر شد که نشان میداد امکان درخواست این نام ارائه نمیشود. سخنگوی سازمان ثبت احوال البته این شایعه را تکذیب و اعلام کرده، انتخاب نامهایی مانند کورش و داریوش کاملاً آزاد است. مدیر کل اسناد هویتی نیز گفته است امکان ثبت نام کورش با هر دو نوشتار (کورش و کوروش) وجود دارد.
روش انتخاب اسم این است که متقاضیان از کتاب راهنما نامی انتخاب میکنند و اگر موجود نبود ولی ایرانی یا اسلامی بود کمیتهای اجازۀ انتخاب و ثبت میدهد و تنها نامهایی ممنوع است که کاملاً خارجی یا حاوی مفاهیمی غیر متعارف باشد. مثلاً در گذشته «دختربس» مرسوم بوده ولی در حال حاضر ترجیح این است که این گونه اسامی انتخاب و ثبت نشود.
تا اینجا را البته در خبرها خواندهاید. پس انگیزه این نوشته امر دیگری است.
این همه توجه به نام «کورش» حداقل در فضای مجازی اما موضوعی قابل مطالعه است و فراتر از آن از تحول در اسمگذاری و تغییرات فرهنگی و سبک زندگی حکایت میکند و هر چند بحثی جذاب است و به بهانه آن میتوان دربارۀ تغییر نسل و تأثیر گسترش شهرنشینی و مدرنیسم و پایان جنگ و آرمانگرایی گفت و نوشت اما به تناسب کمتر دراینباره تحقیق شده است.
البته خوشبختانه عباس عبدی تحلیلی دربارۀ «تحول نامگذاری کودکان تهرانی» ارائه داده و پژوهشگاه هنر و ارتباطات و رسانه هم منتشر کرده و دربارۀ آن گفتگو کرده و از جمله گفته است: «هر چند اسامی مذهبی در گذشته همواره جز اسامی پرطرفدار بوده اما چه در مورد پسران و چه در کل استانها، روند انتخاب اسامی مذهبی کاهشی بوده است.
انتخاب اسامی مذهبی در گذشته همواره درصدشان بالا بوده است. اوج آن در سالهای اول انقلاب است که در کل به حدود ۶۵ درصد و در مورد پسران نزدیک به ۸۵ درصد رسید ولی بعدها روند کاهش یافته و الان به حداقل خود در ۵۰ سال اخیر رسیده است.
الان نهفقط نسبت به سال ۶۳ که نسبت به سال ۴۵ هم این روند کاملاً کاهشی بوده و به پایینترین میزان خود رسیده است. در این دو سال را نمیدانم وضعیت چگونه است اما بر اساس ۲۰ نام محبوبتر میتوان حدس قریب به یقین زد که این روند کاهشی ادامه داشته و احتمالاً تشدید هم شده است.
درصد نامهای انتخابشده برای کودکان تهرانی با گرایش اسلامی در سال ۱۳۴۵ در بین دختران و پسران در حدود ۵۸ درصد بوده است. این روند افزایشی بود تا سال ۶۰-۶۱ که افزایش یافت و به ۶۵ درصد رسید اما از آن مقطع روند مذکور کاهشی شد تا این که در سال ۹۴ به نزدیک ۴۰ درصد رسیده که کاهش زیادی است.
فقط درصد نامها نیست که کاهشی بوده، بلکه بین اسامی ترکیبی صورت گرفته است که شدت مذهبیبودن نامها را هم کمتر کرده است. مثلاً نامهای مذهبی مثل علی، حسین، مهدی و عباس را با «امیر» ترکیب میکنند و غلظت مذهبی بودن اسامی را کم میکنند. برای اولین بار است که سه تا اسم با ترکیب «امیر» در بالاترین رتبه کاربرد قرار گرفتهاند.»
با اشارات بالا روشن است که توجه به نام «کورش» و حساسیت بر سر آن چرا موضوع مهمی است و به این بهانه میتوان به نکات دیگری هم اشاره کرد:
۱. با پیروزی انقلاب اسلامی انتخاب نام «کورش» به شدت کاهش یافت و از دهه ۶۰ به بعد دوباره مرسوم شد.
برخی خانوادهها نگران بودند با انتخاب نام کورش امکان استخدام یا گزینش در کنکور در آینده پایین بیاید و نمیخواستند با این نوع نامگذاری فرزندان خود را به درد سر بیندازند! چرا که نام کورش که هنوز به این صورت و نه به شکل «کوروش» نوشته میشد یادآور جملۀ معروف شاه در پاسارگاد در آغاز دهۀ ۵۰ خورشیدی بود که «کورش! آسوده بخواب که ما بیداریم» و انگار کورش نماد طاغوت بود!
۲. با همان نگاه بالا بود که نام فروشگاههای زنجیرهای «کورش» به «قدس» تغییر یافت. اکنون اما همان گونه که نام «کورش» بازگشته یک مجتمع مشهور تجاری در غرب تهران نام «کورش» را با شکل نوشتاری قبلی انتخاب کرده که شک نکنید خصوصی است و ربطی به دولت و حکومت ندارد و یک مجموعه فروشگاه زنجیرهای هم «افق کوروش» نام دارد و عملاً مردم آن را به عنوان «کوروش» میشناسند و جمله «از کوروش خریدم» دوباره بر سر زبانهاست.
بازگشت نامها را در عرصههای دیگر هم شاهدیم و مثلاً بیمارستان شهرام در میدان فاطمی تهران که به «سجاد» تغییر یافته بود دوباره «شهرام» شده است.
۳. دهۀ ۵۰ دهۀ هژمونی گفتمانی اندیشهها و اصطلاحات دکتر شریعتی بود البته در میان نیروهای منتقد یا مخالف رژیم. خیلیها به تأسی از او نام فرزندان خود را «احسان» گذاشتند.
محمدرضا شریفینیا میگوید چون میدانستم دکتر به نام «مهراوه» علاقه دارد این نام را برای فرزندم برگزیدم و خانم دکتر پوران شریعترضوی در یکی از آخرین مصاحبهها گفته بود قبل از آن که ما نام «مونا» را انتخاب کنیم رایج نبود.
انقلابیون و نسل تحولخواه هم از سنت اسامی مذهبی فاصله گرفته بودند و هم نمیخواستند به باستانگرایی شاه تن بدهند و سراغ داریوش و کورش بروند. در این مقطع نامهای کمسابقهای مانند حنیف یا نیایش رایج شد. نکته جالبتر این که مذهبیها هم اسامی معصومین را ترجیح میدادند و یاسر، عمار، ابوذر و مانند اینها از دهۀ ۵۰ به بعد رایج شد.
در خاطرات حاج سیداحمد خمینی آمده است قصد داشته نام اولین فرزند خود را «یاسر» بگذارد و به امام خبر میرسد و امام از این انتخاب تعجب و حتی مخالفت میکند. از این رو نام او را «حسن» میگذارد و ما اکنون نوۀ امام را به نام «سیدحسن خمینی» میشناسیم.
دلیل آن روشن است: یاسر شخصیت اسلامی بوده اما نه در زمرۀ ۱۴ معصوم و یا حتی مثل ابوالفضل و مهمتر این که امام در فضای سیاسی و تازه داخل ایران نبود؛ در حالی که آقای هاشمی رفسنجانی در همان زمان نام یاسر را بر روی فرزند خود گذاشت.
جالب این که چند سال بعد که حاج احمد، نام یاسر را برای فرزند دوم خود برمیگزیند امام دیگر مخالفت نمیکند و در گوش نوزاد اذان میخواند؛ چرا که ادبیات شریعتی و اسامی انقلابی همهگیر شده بود.
در همین سالها آیتالله خامنهای هم برای کوچکترین فرزند (پسر) خود نام «میثم» را انتخاب میکنند و نه نامهای سنتی مذهبی را.
۴. سال ۶۰ و هنگامی که شهید باهنر دولت خود را معرفی کرد یکی از نمایندگان در مخالفت با یکی از وزیران پیشنهادی - «محمد هاشم رهبری» - گفت: «چرا در خانواده به او میگویند فرزاد؟ » دکتر باهنر البته بسیار برآشفت و این گونه موضعگرفتن را سست دانست ولی نشان میدهد نامها و این که ایرانی یا اسلامی بودهاند، بسیار اهمیت داشته است.
۵. مثالهای مشهور دیگر زهرا رهنورد یا مرتضی آوینیاند که نامهای واقعی آنان «زهره» و «کامران» بوده است و به «زهرا» و «مرتضی» تغییر میدهند.
۶. با اتمام جنگ و ورود کشور به فضای سالهای سازندگی و بعد اصلاحات و گسترش وسایل ارتباطی اما نامهای ملی و ایرانی دوباره رایج شد و هر چه زمان گذشته افزونتر شده است. در مورد «کورش» هم اتفاق مثبتی که افتاد این بود که نظر علامه طباطبایی در تأیید نسبی یا ترجیح دیدگاه «مولانا ابوالکلام آزاد» که کورش را همان «ذوالقرنین» قرآن میداند از قدرت مخالفان کاست.
۷. دربارۀ تحول نامها موضوع جالب دیگر اسامی رسانهها در دهۀ اول جمهوری اسلامی است و مقایسۀ آنها با امروز.
اکثر قریب به اتفاق رسانههای جدیدالولادۀ آن زمان بار مذهبی داشتند مگر آن که چپ بودند و اغلب روی لوگو یا نامواره آیه قرآن هم بود.
در آغاز سال ۵۸ ابوالحسن بنیصدر روزنامۀ «انقلاب اسلامی» را راه انداخت و ارگان حزب جمهوری اسلامی روزنامۀ «جمهوری اسلامی» بود. مجاهدین خلق، از عنوان قرآنی «مجاهد» استفاده میکردند و بعدتر «منافق» خوانده شدند تا قداست «مجاهد» قرآنی آسیب نبیند. ارگان جنبش مسلمانان مبارز هم «امت» نام داشت و نهضت آزادی از نام «میزان» استفاده کرد.
همان گونه که ملاحظه میشود همه نامها ایدئولوژیک است اما حالا رسانههای اصولگرا این نامها را دارند: فارس، تسنیم، صبح نو و وطن امروز.
به جز «تسنیم» که قرآنی است بقیه دیگر بار ایدئولوژیک ندارند. یا مثلاً مهندس میثمی نشریه «راه مجاهد» را با نام «چشم انداز ایران» ادامه داد.
این تحول را در طیفهای دیگر هم میبینیم. احمد توکلی خود روزگاری سردبیر روزنامۀ «رسالت» بود. در دهۀ ۶۰ اما در میانۀ دهۀ ۷۰ که خود روزنامه راه انداخت نام آن را «فردا» گذاشت و حالا هم تارنمای او «الف» نام دارد.
اگر در دهه نخست و کمی هم دهه دوم نام مذهبی و ایدئولوژیک رواج داشت در دهههای بعد به نامهای پارسی و حتی بدون بار خاصی رایج شد.
یا یادمان بیاید که نام اولین روزنامۀ سید هادی خامنهای، «جهان اسلام» بود ولی بعد شد «حیات نو».
۸. اتفاق دیگری که توجه عباس عبدی را هم به خود جلب کرده اسامی ترکیبی است. هر چند قبلاً نمونههایی مانند «امیر هوشنگ» را شاهد بودیم اما زیاد نبود. حالا اما این گونه اسامی رایج شده است: نازنین زهرا، امیر هوتن، محمد پارسا، علی سام، علی رام و مانند اینها (اولی ایرانی / پارسی و دومی اسلامی / عربی)
«نازنین زهرا» این قابلیت را دارد که جایی «زهرا» و جایی «نازنین» باشد. همین طور امیر هوتن و چون جامعه ایران دو ساحَته شده است و افرادی در اداره و خیابان یک شکل و در خانه و خارج یک جور دیگرند و شاید حالا تنوع لباس و پوشش و بستن یا نبستن دگمه به نام هم سرایت کرده است. یا در مواردی پدر نام اسلامی / عربی را میپسندد و مادر نام ایرانی / پارسی را و برای تفاهم هر دو را با هم میگذارند.
در اتفاقی دیگر شاهد این گرایش هستیم که برخی خانوادهها و بیشتر از طبقه مرفه یا متوسط مایل به مهاجرت، نامهایی را برای فرزند خود انتخاب میکنند که در زبان انگلیسی هم قابل استفاده باشد و نامهایی چون «هانا» و «مایا» با همین نگاه انتخاب میشوند. چون ملیت را الزاماً بازنمیتابانند.
اتفاق دیگر رواج واژههای خوش آهنگ و زیبای کُردی به خصوص در تهران و به ویژه نامهایی است که حرف «ژ» در آنهاست. مانند روژا، ژوآن، روژان، روژین، کژان، ژیار و مانند اینها… نامهایی که خصوصاً برای دختران بسیار پسندیده میشود.
۹. در بحث تحول نامها جالبترین اتفاق در مؤسسات مالی و اعتباری رخ میدهد که تا صندوق یا مؤسسهاند نام مذهبی دارند ولی تا بانک میشوند نام ایرانی به خود میگیرند. چون وقتی مؤسسه مالی اعتباری یا صندوقاند به مجوز نهادها نیاز دارند و وقتی بانک میشوند به مشتری و احساس استقلال مشتری!
۱۰. نکته جالب دیگر دربارۀ کورش هم این است هر قدر که در تهران و شهرهای دیگر اصرار بر تغییر نامهای ملی بوده در برخی مناطق بنا به مصالحی سیاست رسمی گسترش نامهایی چون کورش و آرش است.
کوتاه این که نامها فقط نام نیستند. اگر فقط یک نام بودند بر سر نام جزیرۀ «مالویناس» یا «فالکلند» این همه بین انگلستان و آرژانتین اختلاف نبود. یا خود ما این همه بر روی «خلیج فارس» حساسیت نشان نمیدادیم. آری، نامها بسیار مهمتر از آنی هستند که تصور میشود.
به همین خاطر افزایش تمایل به نام کورش و البته مرام کورش و احساس هویت ملی با آن را نباید دست کم گرفت که از یک تحول یا تمایل و حتی بازگشت فرهنگی جدی خبر میدهد. همان تحولی که صداوسیما و برخی گفتمانهای رسمی به رسمیت نمیشناسند و تنها جنبه بروز ملیشان شده این که از خودشان با عنوان رسانه ملی یاد کنند و انگار رسانههای دیگر غیر ملی و ضد ملی هستند و انگار نه انگار که رادیو تلویزیون ملی شد «صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» و بروز دیگر هم «وطنم وطنم» در سرودهای مختلف.
* درباره شکل نوشتاری «کورش» در این متن: در متون قدیمی و تا سال ۶۰ کورش به همین شکل و بدون «واو» نوشته میشد. کمااینکه تابلوهای فروشگاههای زنجیرهای کورش هم این گونه بود و عنوان مجتمع کورش در «بزرگراه ستاری» که سالها بعد از تغییر نام و تعطیل فروشگاههای کورش ساخته شد نیز به همین صورت است اما شکل نوشتاری «کوروش» - با واو- هم نادرست نیست و چون ضمه در قالب «واو» آمده خواندن را آسان میکند.