چند سال پیش دولت محافظهکار کانادا (دولت هارپر) - پیش از قطع روابط دیپلماتیک با تهران - دولت ایران را رسماً به عنوان «دولت حامی تروریسم» نامگذاری کرد. هدف از این «تله حقوقی» این بود که دولت بعدی - علیرغم تمایل و وعدههای انتخاباتی خود - نتواند به آسانی روابط دیپلماتیک کانادا و ایران را برقرار سازد.
چند سال پیش دولت محافظهکار کانادا (دولت هارپر) - پیش از قطع روابط دیپلماتیک با تهران - دولت ایران را رسماً به عنوان «دولت حامی تروریسم» نامگذاری کرد. هدف از این «تله حقوقی» این بود که دولت بعدی - علیرغم تمایل و وعدههای انتخاباتی خود - نتواند به آسانی روابط دیپلماتیک کانادا و ایران را برقرار سازد.
به گزارش ایسنا، رضا نصری - حقوقدان بینالملل - در ادامه یادداشت خود در روزنامه «ایران» نوشت: در واقع، دولت بعدی کانادا (دولت لیبرال) میبایست یا نشان دهد ایران دیگر حامی سازمانهایی مانند حزبالله لبنان و حماس نیست، یا ثابت کند این سازمانها دیگر طبق قوانین کانادا سازمانهای «تروریستی» محسوب نمیشوند. طبیعتاً اثبات چنین امر مسلمی - در فضایی که جولانگاه لابیهای صهیونیست است - مستلزم تقبل هزینه سیاسی قابل ملاحظهای است که هیچ سیاستمداری تن به آن نمیدهد.
نامگذاری سپاه پاسداران به عنوان یک «سازمان تروریست خارجی» نیز یک تله حقوقی / سیاسی از همین جنس است که به چند منظور پیش پای ایران و دولت بعدی آمریکا پهن شده است:
۱) اول اینکه جریان جنگطلب و تندروی واشنگتن قصد دارد با این تلهگذاری دولت ایران را به اتخاذ تصمیمات تند و عصبی - مانند خروج از برجام - ترغیب کند تا از این طریق راه را برای اجماعسازی مجدد علیه کشور هموار سازد. در واقع، شاید در مقطع فعلی هیچ چیز به اندازه احیای مجدد قطعنامههای شورای امنیت، قرار گرفتن دوباره ایران تحت فصل هفتم منشور سازمان ملل و فرصت سوءاستفاده از این فضا برای جریان جنگطلب خوشایند و مطلوب نباشد.
۲) دوم اینکه دولت کنونی آمریکا بخوبی واقف است که حزب دموکرات و نامزدهای برجسته آن برای جانشینی ترامپ از هماکنون «بازگشت به برجام» را در برنامه انتخاباتی سال آینده خود قرار دادهاند. به همین خاطر، با توجه به احتساب احتمال عدم موفقیت ترامپ در انتخابات ۲۰۲۰، قصد دارد با تحریک ایران به تندروی و بالطبع تقبیح هرگونه اقدام در جهت تلطیف روابط با ایران، این وعده انتخاباتی و برنامه سیاسی را از دستور کار جریان رقیب خارج سازد. علاوه بر این، دولت ترامپ قصد دارد این پیام را به دولتمردان ایران برساند که - با توجه به موانع ایجادشده - «منتظر اتمام دوره ترامپ ماندن» کار بی فایدهای است و برای برونرفت از بحران کنونی چارهای جز تن دادن به مذاکره با آقای ترامپ نخواهند داشت!
۳) سوم اینکه جریان جنگطلب خوب میداند که حضور آن در مناصب کلیدی قدرت، حضور موقتی است که باید از آن به بهترین شکل برای تعیین تکلیف با «معضل ایران» استفاده کند. به همین خاطر، قصد دارد با این تلهگذاری فضایی آماده کند تا بتواند تلفات نیروهای خود در منطقه یا آسیب به داراییها و زیرساختهای خود را به گردن سپاه پاسداران بیندازد و از این طریق احتمال و استقبال از درگیری نظامی را افزایش بخشد. در این راستا، قطعاً از اظهارات خشمآلود و تهدیدهای نسنجیده مقامات رسمی و غیررسمی ایران برای پیشبُرد این هدف و بهکارگیری ترفند «پرچم دروغین» استفاده خواهد کرد.
۴) چهارم اینکه جریان جنگطلب قصد دارد با این نامگذاری موضوع موشکهای بالستیک را - که پس از برجام از زیر چتر ممنوعیت شورای امنیت خارج شده بود - مجدداً به مرکز توجهات بینالمللی بازگرداند.
در واقع، در شرایط کنونی، بهترین هدیه به تندروها و دولت ترامپ از دست دادن خونسردی، خودزنیهای غیرضروری از قبیل قهر با لوایح FATF، لبریز شدن کاسه «صبر استراتژیک» و مبادرت به اقدامات و اظهارات نسنجیدهای است که برای متفکران و دستگاه تبلیغاتی جریان جنگطلب قابل بهرهبرداری است!
اما پرسش اینجاست که در برابر این اقدام خصومتآمیز آمریکا، ایران چه واکنشی میتواند از خود نشان دهد؟
اولین واکنش میتواند این باشد که ایران - در یک اقدام متقابل - نیروهای مسلح آمریکا را در فهرست سازمانهای تروریستی خود قرار دهد و به دستگاه سیاسی و بدنه کارشناسی دستگاه نظامی آمریکا به وضوح این پیام را مخابره کند که از این پس با سربازان آمریکایی - در صورت دستگیری آنها در خاک ایران - به مثابه اعضای یک سازمان تروریستی برخورد خواهد کرد. این اقدام - که از هماکنون مقدمات آن توسط وزارت خارجه و شورای عالی امنیت ملی مهیا شده - اقدامی قاطع اما مشروع و قانونی است و در راستای احقاق حقوق تضییعشده ایران قابل تفسیر است.
دومین واکنش میتواند بسیج سازمانهای بینالمللی و سایر دولتها برای ترغیب کنگره به ممانعت از این نامگذاری در هفته آینده باشد. در واقع، از آنجا که کنگره یک هفته فرصت دارد تا نسبت به این نامگذاری اظهار نظر کند، لازم است دستگاه دیپلماسی کشور - با رایزنی با سازمانهایی مانند کمیته بینالمللی صلیب سرخ، سازمان ملل، دولتهای منطقه و دولتهای غربی - آنها را به مذاکره با کنگره برای خنثیسازی این تصمیم نامتعارف تشویق کند.
در این راستا، به عنوان مثال، دولت ایران میتواند با طرح این استدلال که این نامگذاری به چارچوب حقوقی و ضمانتهایی که سربازانش باید مطابق «کنوانسیونهای ژنو» از آن برخوردار باشند لطمه میزند، تهدید به خروج از این کنوانسیونها کند و از این طریق کمیته صلیب سرخ، سازمان ملل، اتحادیه اروپا و کشورهای منطقه را به میانجیگری و فشار به کنگره برای تجدید نظر در این تصمیم وادار سازد.
سومین واکنش میتواند تلاش و رایزنی برای ترغیب عراق به اخراج نظامیان آمریکا از خاک این کشور و تسریع روندی باشد که از هماکنون در پارلمان عراق در همین راستا آغاز شده است.
به عبارت دیگر، دولت ایران میتواند نشان دهد برای مقابله با اقدامات خصومتآمیز آمریکا، این قابلیت را دارد تا با بهکارگیری اهرمهای حقوقی و سیاسی خود - و بدون توسل به اقدامات تند و غیرضروری - برای دولت آمریکا هزینههای سنگین راهبردی، امنیتی و سیاسی ایجاد کند.
و چهارم اینکه لازم است دولت ایران نسبت به مدیریت فضای داخلی و خنثیسازی اقدامات کارگزاران جنگ روانی - که میخواهند در ایران «فضای جنگی» حاکم کنند - با جدیت و درایت تمام اقدام کند.
در این راستا، لازم است افکار عمومی متوجه شود که برخلاف تصور برخی تحلیلگران، نامگذاری سپاه به عنوان سازمان تروریستی به هیچ عنوان به دولت آمریکا «مجوز» درگیری نظامی با سپاه را نمیدهد و چه بسا ممکن است همین نامگذاری نابخردانه حتی قانونگذاران کنگره را ترغیب کند تا با تصویب یک قانون جدید مانع از این شوند تا دولت کنونی بدون اخذ مجوز از کنگره علیه ایران اقدام نظامی انجام دهد.