«محسن» قربانی حادثه تلخ اسیدپاشی در حاشیه نمایشگاه «هویت» از روزهای تلخ و تغییر هویتش پس از حادثه اسیدپاشی برایمان میگوید
روایت یک قربانی حادثه تلخ اسیدپاشی
6 بهمن 1397 ساعت 10:14
«محسن» قربانی حادثه تلخ اسیدپاشی در حاشیه نمایشگاه «هویت» از روزهای تلخ و تغییر هویتش پس از حادثه اسیدپاشی برایمان میگوید
«محسن» قربانی حادثه تلخ اسیدپاشی در حاشیه نمایشگاه «هویت» از روزهای تلخ و تغییر هویتش پس از حادثه اسیدپاشی برایمان میگوید
به گزارش فارس، وارد موزه «رضا عباسی» که میشوی چهرههای نقاشی شده مخدوش نگاهت را جلب میکند،صورتهایی که پیچیده و درهم نقاشی شدهاند، مجسمهای که صورت سوختهای را به یادت میآورد و ناخوآگاه تیتر صفحات حوادث روزنامهها در ذهنت مرور میشوند. « مریم در اسید سوخت»، « چشمهای آمنه دیگر نمیبیند»، « یک مرد قربانی اسیدپاشی شد»...
نگاهت که به تصاویر دوخته میشود گویی آنها با تو حرف میزنند، از رنجهای روز حادثه و مشکلات بعدش با تو سخن میگویند از احساس سوختن و ذوب شدن؛ مگر میشود آن خاطرات تلخ برایشان مرور نشود و آن همه درد را از یاد ببرند؟ این تابلوها فریاد میزنند، فریادی بیصدا، تا شاید صدای قربانیان را به مردم و مسئولان برسانند.
برگزاری این نمایشگاه بهانهای شد تا علاوه بر بازدید با «محسن مرتضوی ۴۰ ساله که سال ۸۰ ازدواج کرده است» برگزار کننده نمایشگاه انجمن حمایت از قربانیان اسیدپاشی به گفتوگو بنشینیم؛ محسن از زندگی اش، مشکلات قربانیان و هدف برگزاری نمایشگاه میگوید.
از روز حادثه برایمان بگویید؟ چگونه این اتفاق تلخ برای شما رخ داد؟
بهار سال ۱۳۹۱ بود، شیفتهای کاری به گونهای چیده شد که تعطیلات عید نوروز را هم در محل کار حاضر میشدیم، کارمند بخش پشتیبانی یک نهاد دولتی بودم، در محل کارم مرد نظافتچی حدودا ۳۶ سالهای که گوشهایش سنگین بود و لکنت زبان داشت مشغول به کار بود؛ چند روزی از تعطیلات گذشته بود که در محل کار حاضر شدم و متوجه شدم فردی به شکل تلفنی مزاحم نظافتچی شده، بعدها فهمیدم یکی از مسئولان نگهبانی اداره خودمان مزاحم بوده و با سوءاستفاده از این مشکلات وی را مورد تمسخر قرار داده و به نظافتچی گفته که «مرتضوی» در طول این تعطیلات برای تو مزاحمت ایجاد میکرده است.
پس از تعطیلات در محل کار وقتی با آبدارچی رو به رو شدم به او سلام کردم اما برخورد عجیبی با من داشت؛ برای عوض کردن لباسهایم به رختکن رفتم، در حالی که مشغول عوض کردن لباسهایم بودم ناگهان آبدارچی از پشت سر صدایم کرد و پس از گفتن این جمله که «تو نوروز من را خراب کردی و تو را میکشم» مایع سیاه رنگی که در قابلمه بود را روی من ریخت. فکر میکردم درون ظرف آب جوش باشد، به او گفتم این چه کاری بود که کردی؟ من لباس دیگری برای پوشیدن ندارم اما چند ثانیه بیشتر طول نکشید که تمام وجودم شروع به سوزش کرد...
در حالی که صدایش میلرزد ادامه میدهد: این تمام حادثه نیست، پس از گذشت چند ثانیه در حالی که چاقو به همراه داشت به سمت من حمله کرد، از او پرسیدم برای چه این کار را انجام دادی و تنها فریاد میزد تو با مزاحمتهای تلفنی عید من مرا خراب کردی؛ در همین حال با چاقو 16 ضربه را به من وارد کرد، آنقدر شدت سوزشها زیاد بود که ضربات چاقو را احساس نمیکردم. مسئول باغبانی که همراه چند باغبان مجموعه که از پنجره شاهد درگیری ما بود به میان آمده و قصد وساطت داشتند که آنها هم سطحی با اسید مصدوم شدند، پس از آن برای درمان به بیمارستان منتقل شدن و دیگر چیزی به یاد ندارم. تا کنون ۹۶ عمل جراحی انجام دادهام، تا اکنون توانستم یک زندگی عادی را ادامه دهم.
زندگی شما با سختیهای زیادی همراه بوده، مدتی طولانی را در کما بودهاید، از روزهای بهبودی و پا گذاشتن در وادی هنر برایمان بگویید؟
حادثه اسیدپاشی هویت زندگی من را تغییر داد، قبل از وقوع این حادثه تلخ در زندگیام کارمند بودم، مانند تمام مردم زندگی معمولی داشتم اما این حادثه باعث شد زندگی من به طور کامل تغییر پیدا کند و به سمت و سوی هنر کشیده شوم؛ گاهی به همسرم میگویم تو قرار نبود با محسن این روزها زندگی کنی و هویت من بعد از آن حادثه به طور کلی تغییر کرده است. قبل از وقوع این حادثه طراحی انجام میدادم اما یک سال پس از درمان و بهبودیام به دنبال فراگیری دورههای معرق کاری و پیکر تراشی رفتم و خوشبختانه فرزند و همسرم نیز به این رشته علاقهمند شدند و در این زمینه فعالیت دارند.
از اولین تجربه مشاهده چهرهات در آینه برایمان بگو؟
برای اولین بار خودم را در سقف آسانسور بیمارستان دیدم؛ همه جای بدنم پانسمان و تنها یک چشمم باز بود، بعدها به دلیل اینکه خانواده اجازه نمیداند جلوی آینه حاضر شوم به بهانههایی موبایل دوستان یا اعضای خانواده را میگرفتم و چهره جدیدم را نگاه میکردم؛ مردم یکدیگر را با اسم و چهرهشان میشناسند اما چهره ما برای خیلیها نا آشناست، پس این حادثه خانواده با چهره تغییر کرده مواجه بودند اما با وجود تمام سختیها من دوباره به زندگی برگشتم اما با یک هویت جدید. اولین حامی من خانواده و همسرم بودند اما وای از آن روزی که اعضای خانواده بر صورت یکدیگر اسید بپاشند که متاسفانه با این موارد نیز در انجمن مواجهیم.
با توجه به اینکه دوران بهبودی را تقریبا طی کردهای اکنون چه چیزی بیشتر آزارت میدهد؟
هرکدام از ما قربانی حادثهای تلخ هستیم، اگر فقط توانخواه بودیم با این شدت از سوی مردم قضاوت نمیشدیم، متاسفانه وقتی صحبت از اسیدپاشی می شود اکثر مردم جامعه فکر میکنند که ما مرتکب گناه بزرگی شدهایم که سرنوشت ما اینگونه رقم خورده است؛ قضاوتهای ناعادلانه مردم ما را به شدت آزار میدهد، برخی از آدمها سوالاتی که شاید در گفت وگوهای عادی روزانه از یکدیگر نپرسیم را از ما میپرسند، گاهی به دلیل چهره متفاوت، از ما در خصوص علت وقوع حادثه، وضعیت متهم و روند درمان سوال میشود که به آسانی به این سوالات پاسخ میدهیم اما وقتی با سوالاتی مانند، همسرت چگونه حاضر شد به زندگی با تو ادامه دهد؟ فرزندت با چهره جدیدت کنار آمده؟ و اینکه دوستانت با تو قطع ارتباط کرده اند یا نه مطرح میشود اسباب آزار و اذیت ما را فراهم میکنند؛ اینها سوالاتی است که شأن اجتماعی انسان را زیر سوال میبرد. یکی از اهداف برگزاری این نمایشگاه ها نشان دادن حضور ما در جامعه در کنار سایر اقشار است تا در این زمینه فرهنگ سازی صورت گیرد.
تا کنون فکر کردهای که فرد ضارب را ببخشی؟
اصلا به رضایت فکر نمیکنم، اگر افرادی که رضایت دادند این کار را نمیکردند من الآن قربانی نبودم، بخشی از صدمه که متوجه بقیه متوجه افراد شد، به دلیل رضایت افرادی بود که با دریافت مبالغ سنگینی که البته حقشان بود رضایت دادند؛ وقتی ضارب من در دادگاه حاضر شد به قاضی گفت در روزنامهها خوانده بودم هرکسی مورد اسیدپاشی واقع شود او را میبخشند! برخی با گرفتن دیه رضایت میدهند اما جراید نمینویسند که قربانی مبالغ سنگینی را برای دادن رضایت دریافت کرده است در صورتی که این موضوع باید بیان شود تا به ذهن کسی این اقدام خطور نکند. درخواست قصاص دادهایم و منتظر پاسخ دادگاه هستم.
از نمایشگاه برایمان بگو؟ هنرمندان زیادی در این نمایشگاه حضور دارند؛ هدف از برگزاری چیست؟
همه قربانیان دوست دارند از خانه بیرون بیایند، میخواهند مردم آنهار را بپذیرند و با آن نگاه های قضاوتگر، آزارشان ندهند. فرهنگ سازی و آوردن قربانیان اسیدپاشی به دل جامعه کار آسانی نیست، «انجمن حمایت از قربانیان اسیدپاشی» برای حمایت از قربانیان اسیدپاشی تشکیل شد، برخی از افرادی که تحت پدیده شوم اسیدپاشی قرار گرفتهاند پس از گذشت چند سال درگیر مشکلات روحی روانی، جسمی، مشکلات حقوقی و مالی هستند مسائلی که زندگی آنها را به شدت مختل کرده است و ما خدماتی مانند جراحی زیبایی، مشاوره های رایگان و کلاسهای آموزشی را ارائه میدهیم، خوشبختانه حمایت معنوی از ما صورت میگیرد و به واسطه این نمایشگاه افراد برای حضور در جامعه حضور پیدا میکنند.
در این نمایشگاه آثار منبت و معرق و برخی صنایع دستی ارایه شده است و هدف از برگزاری این انجمنها آشنایی مردم با عواقب این کار و مشکلات قربانیان است. اگر بتوانیم جلوی اسیدپاشی را بگیریم کار بزرگی انجام دادهایم. بچه هایی که قربانی اسید شدهاند دو هویت دارند. یک هویت قبل از اسید پاشی و دیگری هویت بعد از آن؛ برای همین نام نمایشگاه را «هویت» گذاشتهایم.
چند نفر در انجمن شما عضو هستند؟ چه تعداد از آنها آقا هستند؟
از سال ۱۳۹۵ با کمک تعدادی از قربانیان و هنرمندان انجمن تشکیل شد؛ حدود ۶۰ نفر از قربانیان اسیدپاشی عضو انجمن را خانمها و ۲۰ نفر را آقایان تشکیل میدهند. این پدیده در گذشته به دلیل مسایل عاطفی و گاهی عشقهای یکطرفه به وقوع میپیوست اما متاسفانه اکنون مشاهده میکنیم که برخی مسایل مانند اختلافات مالی، درگیریهای شغلی و اختلافات خانوادگی حسادتهایی که در محل کار وجود دارد نیز کار را به انتقام با اسید میکشاند.
حرف آخر
از سوی انجمن دو درخواست برای تشدید مجازات متهمین و قانونمند شدن فروش اسید را به نمایندگان مجلس ارایه دادیم، متأسفانه قوانین مشخصی در این زمینه وجود ندارد؛ مشاهده میکنیم که خرید و فروش اسید به قدری آسان انجام میشود که فقط با یک تماس تلفنی پیک موتوری سفارش را درب منزل تحویل شما میدهد، مواردی را در برخی شهرها داشتیم که نوجوانان ۱۵ ساله با خرید اسید از دوستان خود انتقام گرفته است؛ و از سوی دیگر قوانین صحیحی در زمینه برخورد با متخلفان وجود ندارد. امیدواریم هرچه سریعتر قوانینی در این زمینه وضع شود.
کد مطلب: 101759