چهار سال پیش ارتش سیاه داعش با اسلحهها و مواد انفجاریشان، تمام روستاهای شمال غربی منطقه سنجار که مسکن چند صد ساله ایزدیها بود را ویران کرد.
داعش گوشه رینگ دختر ایزدی
5 بهمن 1397 ساعت 17:33
چهار سال پیش ارتش سیاه داعش با اسلحهها و مواد انفجاریشان، تمام روستاهای شمال غربی منطقه سنجار که مسکن چند صد ساله ایزدیها بود را ویران کرد.
چهار سال پیش ارتش سیاه داعش با اسلحهها و مواد انفجاریشان، تمام روستاهای شمال غربی منطقه سنجار که مسکن چند صد ساله ایزدیها بود را ویران کرد.
به گزارش ایسنا، روزنامه ایران نوشت: حسنای ۱۷ ساله که همیشه از بچگی عاشق ورزش بود، وقتی بزرگ شد بوکس تبدیل به ورزش مورد علاقهاش شد و «ولادیمیر کلیچکو» قهرمان سابق اوکراینی بوکس سنگین وزن، بت او. زندگی آرام او در روستای کوچک زادگاهش در سنجار عراق ۸۰ مایلی غرب موصل ساده و راحت در حال گذران بود؛ درس میخواند و امیدوار بود روزی پزشک شود اما ۷ صبح یک روز شوم، تمام رؤیاهایش در صدای انفجارها محو و نابود شد.
درست چهار سال پیش بود، ارتش سیاه داعش با اسلحهها و مواد انفجاریشان سر رسیدند و خیابانهای روستای او را ویران و مردان را قتل عام کردند. مردم روستا گیج و هراسان بودند. اما خیلی زود فهمیدند، تمام روستاهای شمال غربی منطقه سنجار که مسکن چند صد ساله ایزدیها بود، به خاطر باورهای مذهبی آنان به دست داعش ویران، مردان قتل عام و زنان به بردگی جنسی گرفته شدهاند. بنا بر گزارش سال ۲۰۱۶ سازمان ملل متحد، داعش، ایزدیها را شیطان پرستهایی میدانست که از دین خارج هستند و باید کشته یا به بردگی گرفته شوند. تاریخ ایزدیها به برگ غمبار خود رسیده بود. هزاران خانواده ایزدی قربانی نسل کشی داعش شدند. مردها اعدام و زنها و دخترهای ۷ سال به بالا به اسارت گرفته شدند.
فرار از خانه
حسنا یکی از هزاران زن ایزدی بود که وحشت داعش را با پوست و خون خود حس کرد. او میگوید: روزها و شبهای بسیار وحشتناکی بود. تا صبح از صدای تیراندازیها و انفجار بمبها نمیخوابیدیم و روزها را در فرار سپری میکردیم. تا پیش از آن از داعش بسیار شنیده بودیم. اما نمیخواستیم باور کنیم ممکن است به ما هم حمله کند. بعضی میگفتند، داعش هیچ کاری با ایزدیها ندارد. اما وقتی آنها وارد روستای ما شدند، فهمیدیم همه شایعهها اشتباه است. پدرم تصمیم گرفت، بلافاصله ما را از چنگ داعش فراری دهد.
ما خیلی خوش شانس بودیم که یک ماشین کوچک داشتیم و توانستیم با آن فرار کنیم. اما در مسیر ایزدیهای زیادی را دیدیم که در خیابانها هدف تیراندازی قرار گرفته و کشته شده بودند. همه جا جنازه بود. هیچکس نمیدانست چه اتفاقی دارد میافتد و چرا داعش مردم بیگناه را میکشد. تنها چیزی که ما میدانستیم این بود که باید فرار کنیم. وقتی تروریستهای داعش تیراندازی را شروع میکردند همه پای پیاده در خیابانها فرار میکردند. یک کابوس واقعی بود.
حسنا و خانوادهاش به طرف کوههای اطراف سنجار جایی که هزاران ایزدی دیگر آنجا بودند فرار کردند. آنها چندین روز گرسنگی و تشنگی کشیدند. اما زنده ماندند؛ ما ۴ شبانه روز بدون آب و غذای کافی در کوهها ماندیم. پدرم آذوقهای را که داشتیم جیرهبندی کرد. سهم هر کدام ما هر روز تنها چند قطره آب و یک تکه نان بود.
رسیدن به امنیت
آنها مدتی بعد از کوهها فرار کردند و حالا در «قادیه»، منطقهای در کمپ «روانگا» در کردستان عراق کنار ۱۵ هزار ایزدی دیگر زندگی میکنند. اما او هرگز نمیتواند آنجا را خانهاش قلمداد کند.
هدف کمپ «روانگا» این است که یک محیط امن و حمایتی برای آنهایی که از تجاوز سال ۲۰۱۴ داعش جان سالم به در بردند، فراهم کند. در داخل این کمپ «مرکز زنان گلهای لوتوس» وجود دارد که برنامه «خواهران بوکسور» را اجرا میکند. این برنامه هدفش مبارزه با ضربههای روحی از طریق ورزش بوکس است.
برای حسنا که همواره آرزوی یادگرفتن بوکس را داشت اما در روستایش فرصتی برای رسیدن به این آرزو نداشت، این برنامه در غائله جنگ داعش مثل یک موهبت است.
او میگوید: هنگامی که داعش به ما حمله کرد، دلم میخواست بلد بودم از خودم دفاع کنم و بعدها وقتی به جای امن رسیدیم، دلم میخواست خشم درونم را خالی کنم. خشم از اینکه چقدر سخت است مقابل یک نفر بایستی که سلاح به دست دارد و بلد نباشی از خودت مراقبت کنی.
حسنا حالا هر روز دستکشهایش را میپوشد و به مدت یک ساعت بوکس کار میکند و امیدوار است با مشت زدن به کیسه بوکسها از ضربه روحیای که هنوز هم اثراتش در او دیده میشود، خلاصی یابد. او میگوید: لازم است ما یاد بگیریم که چگونه از خودمان دفاع کنیم، این اولین حمله به ایزدیها نبود و مطمئنم آخرین حمله هم نخواهد بود. زنها باید بر ترسها و خجالت هایشان غلبه کنند.
بوکس سلامت روانی مرا نجات داد و مرا قدرتمند کرد
شاید زندگی حسنا هرگز مانند زندگی سابق او قبل از حمله داعش به روستایش نشود اما او در کنار دیگر دختران و زنان تصمیم گرفته در سالن ورزش خود را تسکین دهد.
او میگوید: در این کلاسهای ورزشی ما مانند یک خانواده کوچک و دوستان بسیار نزدیک شدهایم. این ورزش به ما فضای امن و حمایتی میدهد. ما واقعاً نیاز داریم که بر افسردگی ناشی از خشونتهایی که دیدهایم و دوستان و نزدیکان خود را از دست داده ایم، غلبه کنیم.یکی از کسانی که به زنان کمک میکند بر افسردگیشان غلبه کنند کتی براون است که با برنامه «خواهران بوکسور» همکاری دارد. او که خودش قبلاً بوکسور بوده و در اوج درخشش ورزشی خود جوایزی نظیر جایزه WBF اروپا و عنوان بوکسور سنگین وزن انگلیس را دریافت کرده، در حال حاضر تمرکز خود را بر آموزش بوکس به زنان ایزدی گذاشته است. او در این راه تکنیکهای مبارزه را با درمانهای رفتاری خودشناسی تلفیق کرده است.
تنها وجه اشتراک کتی براون با زنان ایزدی این نیست که او هم مانند آنها بوکس را دوست دارد، این است که او هم مانند زنان ایزدی هنگامی که یک نوجوان بوده قربانی آزار جنسی شده است. او میگوید: هنگامی که ۱۶ ساله بودم مورد آزار جنسی و تجاوز قرار گرفتم و متحمل ضربات روحی چنان عمیقی شدم که اثرات آن تا مدتها باقی ماند و اعتماد به نفس مرا نابود کرد.
بوکس سلامت روحی مرا برگرداند و تا حد بسیار زیادی مرا قدرتمند کرد. با یادگیری بوکس تنها یاد نگرفتم که چگونه باید با آنچه روبهرو میشوم و اتفاق میافتد مبارزه کنم بلکه حس ارزشمند بودن را که قدرتی درونی به انسان میدهد، تجربه کردم. من همیشه میگویم کسانی که در زندگیشان سختیهایی را تجربه کردهاند بهترین بوکسورها میشوند زیرا آنها محرک درونی بیشتری دارند. من صددرصد مطمئنم که این زنان و کودکان در طول یادگیری بوکس و پس از آن احساس قدرت و توانمندی بیشتری خواهند کرد نه فقط از نظر جسمی بلکه از نظر روحی.
حسنا هنوز هم امیدوار است روزی یک پزشک شود اما در کنار آن میخواهد یک مربی بوکس هم شود تا بتواند به دختران دیگر آموزش دهد که چگونه اعتماد به نفس و توانمندی خود را بالا ببرند. او میگوید ما سنتها و نرمها را که میگفتند زنها تنها به درد پخت و پز و شست و شو و کار خانه میخورند، شکستیم. ما نیاز داریم که قدرتمندتر و با اعتماد به نفستر شویم. دستیابی به اینها از طریق بوکس عملی میشود.
کد مطلب: 101736