صدایش آنقدر بلند است که حتی اگر میکروفنش را روشن نکنند برای رساندن پیام خود به گوش دیگران مشکلی ندارد؛ جلسه ای هم نیست که انتقادی به هیات رئیسه و شخص لاریجانی نداشته باشد حتی گاهی این انتقادها بحثهای پینگ پنگی را کلید زده است. مصطفی کواکبیان که یک دور در مجلس هشتم نمایندگی مردم سمنان را در کارنامه خودش داشت در سال 94 در ردای نمایندگی مردم تهران و با لیست مشترک اصلاح طلبان وارد مجلس دهم شد. او که از سال 80 تشکیلات حزب مردم سالاری را به راه انداخته، تا امروز 17 سال است که دغدغهاش مهجور ماندن احزاب است و نگاهش به اصلاحات ساختاری از دریچه احزاب است.
مصطفی کواکبیان با بیان اینکه تاریخ انقضای شورای سیاستگذاری تمام شده است چرا که این تشکل فقط به منظور انتخابات 94 شکل گرفته بود گفت: برخی دوست دارند خود را فرای احزاب بدانند و برای همین بنیاد فلان و موسسه فلان و ... راه میاندازند ما میگوییم همین بنیاد را حزب کنند. حتی جناب آقای عارف میتواند حزب تشکیل دهد.
صدایش آنقدر بلند است که حتی اگر میکروفنش را روشن نکنند برای رساندن پیام خود به گوش دیگران مشکلی ندارد؛ جلسه ای هم نیست که انتقادی به هیات رئیسه و شخص لاریجانی نداشته باشد حتی گاهی این انتقادها بحثهای پینگ پنگی را کلید زده است. مصطفی کواکبیان که یک دور در مجلس هشتم نمایندگی مردم سمنان را در کارنامه خودش داشت در سال 94 در ردای نمایندگی مردم تهران و با لیست مشترک اصلاح طلبان وارد مجلس دهم شد. او که از سال 80 تشکیلات حزب مردم سالاری را به راه انداخته، تا امروز 17 سال است که دغدغهاش مهجور ماندن احزاب است و نگاهش به اصلاحات ساختاری از دریچه احزاب است.
هرچند از سال 92 جریان چپ توانست در انتخاباتها موفق ظاهر شود اما بعد از آخرین انتخابات یعنی اردیبهشت 96 سیل انتقادات روانه ساختارهای تصمیمگیرنده در این جریان شد و شورای عالی سیاستگذاری در سیبل قرار گرفت. کواکبیان که در انتخابات 94 موافق شورای عالی سیاست گذاری بود معتقد است تاریخ انقضای این شورا تمام شده است و باید به فکر ساز و کار دیگری بود. او که از مدافعان سرسخت مدل راه اندازی پارلمان اصلاحات است میگوید در این مدل دیگر احزاب به جای اشخاص تصمیم میگیرند. کواکبیان به نامه 100 اصلاحطلب و مطالبه اصلاح اصلاحات نیز اشاره کرد و گفت: اصلاح اصلاحات یکی از راههای دموکراتیزه کردن تصمیمات بین اصلاح طلبی است. در این گفت و گو پای فراکسیون امید و انتقادات به عارف هم به میان آمد که کواکبیان معتقد بود فراکسیون امید میتوانست بهتر رفتار کند. او درباره عملکرد عارف در جریان شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان و خیزش برای ریاست پارلمان اصلاحات به او توصیه کرد تا بنیاد امید ایرانیان را تبدیل به حزب کند و طعم حزبداری را بچشد.
آنچه در ادامه میخوانید مشروح گفتوگوی خبرآنلاین با کواکبیان است:
سه سال از مجلس دهم میگذرد و هنوز حرف و حدیث بر سر لیدری اصلاح طلبان در مجلس دهم است برخی به عارف ایراد میگیرند و معتقدند اسم عارف باعث شد بسیاری از افرادی که تشکیلاتیتر از او بودند به حاشیه بروند؟
از مجلس دهم باید یک تصویر واقعی داشته باشیم. درست است که اصلاح طلبان یک فراکسیون بزرگی تشکیل دادند اما این فراکسیون اکثریت را برای تصمیم گیری ندارد. فراکسیون امید 120 عضو دارد و 90 نفر هم فراکسیون اصولگرایان است. حدود 60 الی 70 نفر هم فراکسیون مستقلین را تشکیل میدهند. در بسیاری از موارد این 60-70 نفر تعیین کننده تصمیمات هستند که اگر به سمت اصولگرایان بروند آنها تصمیم گیرنده هستند و اگر به سمت اصلاح طلبان بیایند پیروز میدان ما خواهیم شد. لذا اینکه ما بگوییم اصلاح طلبان اکثریت را دارند اصلا اینگونه نیست و باید این واقعیت را بپذیرند که این مجلس اصلاحات نیست. واقعیت این است که ما فکر میکردیم همه آن افرادی که در لیست قرار داشتند عضو فراکسیون خواهند بود اما چنین اتفاقی نیفتاد. من از همان روز اول این تعبیر را استفاده کردم که با ما عکس سلفی زیاد گرفته شد اما زنبیل را جای دیگری گذاشتند.
با این وجود در همین تعداد هم ارزیابیهای متفاوتی از فراکسیون امید وجود دارد و من معتقدم قطعا ما میتوانستیم بهتر و تشکیلاتیتر رفتار کنیم اما با این ترکیبی که امروز فراکسیون امید در هیات رئیسه مجلس دارد توقع زیادی نمیتوان داشت. ما دو سال تلاش کردیم رئیس برای هیات رئیسه مجلس معرفی کنیم که این اتفاق در دوسال اول رخ نداد و ما فقط در هیات رئیسه موقت کاندیدا داشتیم. در هیات رئیسه دوم هم که گفتند مصلحت نیست؛ تنها امسال برای اولینبار بود که هر سه فراکسیون تصمیم گرفتند و کاندیدای مستقل معرفی کردند. البته اتفاقی که امسال رخ داد میتوانست به صورت دیگری باشد چراکه ما بر وعده اصولگرایان که گفته بودند ما تا آخر هستیم حساب باز کرده بودیم و من شخصا مشوق آقای عارف برای کاندیدا شدن بودم و حتی در جلسات گفتم اگر شما نیایید من خودم کاندیدا میشوم که مشخص شد در سه فراکسیون بیشترین رای را داریم حتی برخی از اصولگرایان به عارف رای دادند. هرچند آقای حاجی بابایی تا آخر نایستاد اما اعلام کاندیداتوری او نیز بسیار اتفاق خوبی بود چراکه وزن سه فراکسیون متعهد مشخص شد.
در کمیسیونها هم همین اتفاق رخ داد و من با توجه به اینکه در فراکسیون بیشترین رای را داشتم که برای ریاست کمیسیون امنیت کاندیدا شوم اما به این جهت که ممکن بود برخی اصولگرایان رای ندهند گفتم من نیستم و کمک کردیم تا فلاحت پیشه رئیس شود. لذا هرجا دو فراکسیون با هم بودند موفق شدند.
در همین رابطه برای گرفتن رای دیگر فراکسیونها چقدر در لابیها موفق بودید؟
در ماجرای ریاست هر فراکسیونی کاندیدای خودش را داشت و بیشتر از این نمیشد کاری کرد و نهایتا فراکسیون اصولگرایان و مستقلین با هم متحد شدند، که آقای لاریجانی رئیس شد. در یک جمله کوتاه میتوانم بگویم ما در عین اینکه با ایده آل فاصله داریم و میتوانستیم بهتر رفتار کنیم اما برایند کلی این است که عملکرد خوبی داشتیم و امیدواریم در سال سوم منسجم تر عمل کنیم. البته من چندان مایل نیستم از فراکسیون خودمان خودانتقادی داشته باشم اما اعتقاد راسخ دارم که میتوانستیم تشکیلاتی تر عمل کنیم. من هیچگاه نخواسته ام مقابل آقای عارف بایستم.
به نظر شما با اتفاقاتی که امسال در انتخابات هیات رئیسه مجلس رخ داد وزن فراکسیون تغییر کرد؟
البته دوستان در فراکسیون روحیه شادابتری پیدا کردند. درست است که ما ریاست را در کمیسیون بهداشت از دست دادیم اما در کمیسیونهای دیگر موفق عمل کردیم و چند ریاست را گرفتیم و توانستیم تغییرات زیادی ایجاد کنیم.
یک سوال درباره کمیسیون امنیت بپرسم و دوباره به بحث فراکسیون بازگردیم. چه اتفاقی در کمیسیون امنیت افتاد که بعد از 14 سال بروجردی رئیس نشد ماجرای آبستراکسیون چه بود؟
البته آبستراکسیون که فقط در قضیه لایحه مبارزه با تامین مالی تروریسم رخ داد و دیگر من نشنیدم که چنین اتفاقی رخ داده باشد.
ذوالنوری گفته بود برای انتخابات هم آبستراکسیون شد.
یک روز گفتند انتخابات است اما برخی دوستان نیامدند. ماجرای ریاست کمیسیون امنیت ملی این بود که آقای بروجردی نیز از جمله افرادی بود که بین فراکسیون مستقلین و اصولگرایان در رفت و آمد بود لذا نه چندان فراکسیون مستقلین بر آن حساب کردند و نه چندان فراکسیون اصولگرایان به او تمایل داشتند در چنین شرایطی بود که او موقعیت خودش را از دست داد. البته ما پیشنهاداتی داشتیم که پیشنهاد ما را هم قبول نکردند.
چه پیشنهادی؟
ما پیشنهاد کردیم حالا که وضعیت اینگونه است امسال بروجردی رئیس باشد و سال دیگر از اصلاح طلبان یک نفر انتخاب شود که رد کردند و خب نتیجه آن را هم دیدند که کار خوبی نکردند.
ما به موضوع برگردیم. سه سال پیش در زمان انتخابات قرار شد میان فراکسیون امید و اصلاح طلبان بیرون مجلس یک ارتباطی شکل بگیرد و یک اتاق فکر از بیرون فراکسیون را کمک کند اما این اتفاق رخ نداد و عملا ارتباط فراکسیون با بیرون قطع شد؛ قضیه چه بود و چه چیزی مانع آن شد؟
ما در مجلس هشتم هم که بودیم همیشه فراکسیون اصلاح طلبان یک نماینده در شورای هماهنگی جبهه اصلاحات داشتند. این بار یک تشکل جدیدی به نام شورای سیاست گذاری اصلاح طلبان شکل گرفت که ما از ابتدا معتقد بودیم این شورا بعد از انتخابات دیگر لازم نیست ادامه پیدا کند که گفتند اجازه دهید مدتی باشد و آسیب شناسی کنیم و ... که دیدیم این شورا در انتخابات شوراهای شهر هم میخواهد لیست بدهد که ما به طور کلی به جلسات شورای سیاست گذاری نرفتیم و گفتیم باید مرجعیت برای شورای هماهنگی باشد لذا این مسئله که آیا ارتباط فراکسیون باید با شورای هماهنگی باشد یا شورای سیاست گذاری موجب شد تا ارتباطات با اصلاح طلبان بیرون مجلس کمرنگ شد و همچنان این موضوع ادامه دارد.
یعنی همچنان این دلخوری از شورای سیاست گذاری وجود دارد؟
بله ما معتقدیم تاریخ انقضای شورای سیاست گذاری تمام شده است چراکه این تشکل فقط به منظور انتخابات 94 شکل گرفته بود اما ادامه پیدا کرد. نکته مهم اعتراض ما هم بحث حضور اشخاص است. ما میگوییم باید محوریت با احزاب باشد نه اشخاص. اگر چهرههای ملی و خوبی داریم این چهرهها هم میتوانند به یک حزب بپیوندند و از آن طریق وارد شوند. اینکه بگوییم فلان فرد چهره ملی است و نمیخواهد عضو هیچ حزبی باشد یعنی نابود کردن اساس تفکر اصلاح طلبی و پایههای دموکراسی چون امروزه هیچ دموکراسی شکل نمیگیرد مگر آنکه در آن انتخابات وجود داشته باشد و هیچ انتخاباتی شکل نمیگیرد مگر آنکه رقابت جدی در آن وجود داشته باشد و هیچ رقابتی شکل نمیگیرد مگر آنکه در آن احزاب حضور داشته باشند. بنابراین تفکر اینکه در تشکلی احزاب محور باشند یا اشخاص اساس اختلاف ما این بوده است.
اصلاح طلبها با اینکه میگویند ما شخص محور نیستیم و در انتخاباتها به سمت شورای هماهنگی یا شورای سیاست گذاری میروند و مدل شورایی انتخاب میکنند اما نهایتا به اشخاص ختم میشود این موضوع چقدر جریان اصلاحات را آسیب پذیر میکند؟
ببینید ممکن است رفتن به سمت اشخاص در کوتاه مدت نتیجه مطلوب را عاید ما کند اما قطعا در بلند مدت کارساز نیست. من درباره همین حزب مردم سالاری میگویم واقعا با مشقت در این کشور داریم حزب داری میکنیم اما برخی دوست دارند خود را فرای احزاب بدانند و برای همین بنیاد فلان و موسسه فلان و ... راه میاندازند ما میگوییم همین بنیاد را حزب کنند. حتی عارف میتواند دشواریهای حزبداری را بچشد و با اختلاف نظرها آشنا شود. به هر حال در هر شورای مرکزی چندین نظر وجود دارد اینکه من بنیادی را تشکیل دهم و همه با من در آن موافق باشند شاید در کوتاه مدت نتیجه بخش باشد اما در دراز مدت روش مناسبی نیست.
تا مادامی که احزاب را جدی نگیریم در همه زمینهها از اقتصاد تا سیاست و مسائل اجتماعی همین گونه پر از مشکلات خواهیم بود. باید ساختارها را برای حضور پررنگ احزاب فراهم کنیم درست است در زمان انتخابات احزاب فعال میشوند و لیست میدهند اما واقعیت این است که ما انتخابات حزبی نداریم چون قانون ما برای داشتن چنین انتخاباتی درست نیست. در همه دنیا حزبی که پارلمان را به دست میگیرد شرایطی ایجاد میکند تا دولت موافق هم روی کار بیاید اما در کشور ما همیشه صحبت از ائتلاف است.
شما میگویید مانور دادن روی اشخاص در کوتاه مدت میتواند موثر باشد اما همان کوتاه مدت هم دردسرساز میشود برای مثال انتقادهایی که نسبت به شخص عارف بود به کل جریان اصلاحات سرایت داده میشود؟
درست است ما در مجلس دهم توانستیم هماهنگیهایی ایجاد کنیم اما برخی چهرههای خوبی در احزاب بودند که ما نتوانستیم آنها را وارد لیست کنیم و بدتر از انتخابات مجلس انتخابات شوراها شد که ضعفهای زیادی داشت و اساسا روابطی پیش رفت یعنی مثلا من رفیقی داشتم کمک کردم تا آن وارد لیست شود. لذا ما تصمیم داریم در انتخابات مجلس یازدهم به سمت اشخاصی برویم که حزبی هستند. احزابی با کارنامه و شناسنامه مشخص. با این روش دیگر شاهد نیستیم فردی که در حوزه انتخابیه راهنمای چپ میزند و در مجلس راست میپیچد در درون لیست قرار بگیرد. بنابراین اگر ساز و کاری شکل بگیرد تا احزاب نبض کار را به دست بگیرند دیگر این رفتارها را شاهد نخواهیم بود. هر چه باشد اشخاص تعهدی ندارند لذا بعد از مدتی تصمیم میگیرند روششان را تغییر دهند و همین موضوع به یک جریان ضربه میزند شما همین 30 نفر تهران را نگاه کنید همه آنها افرادی بسیار خوب هستند و من با همه آنها رفیقم اما به جز چند نفر بقیه به هیچ حزبی تعلق ندارند و تعهدی هم ندارند و به هر دلیل مسیر دیگری را انتخاب میکنند مثلا اگر از آقای کاظم جلالی و بهروز نعمتی بگویید عضو کدام حزب هستید میگویند هیچی یا اگر بگوییم شما در لیست ما بودید میگویند شما بی خود ما را در لیست قرار دادید یا اصلا ما زینت بخش لیست شما بودیم؛ بنابراین اگر به سمت اشخاص برویم چیزی بیشتر در انتظارمان نیست اما اگر به سراغ احزاب برویم بهتر میتوان از افراد حساب کشی کرد.
بحث پارلمان اصلاحات چقدر میتواند اصلاحات را به ایده آل نزدیک کند؟
ما در طرحی که مطرح کردیم گفتیم هر حزبی 30 تا 150 نفر را معرفی کنند تا یک مجمع چند هزار نفره درست شود و آنها باشند که تصمیم نهایی را اتخاذ کنند و یک شورایی تشکیل شود که آنها برای لیست مجلس و شوراهای شهر تصمیم گیری کنند. هرچند شورای هماهنگی این موضوع را تصویب کرده است اما طرحهای مختلفی برای چگونگی پارلمان اصلاحات ارائه شده است که فکر میکنم نهایتا تا پاییز امسال یک تصمیم جدی برای آن گرفته شود و این پارلمان آغاز به کار کند. ما بر این باوریم پارلمان اصلاحات طرحی برای بازسازی اعتماد مردم به اصلاحطلبان است.
شما دائما از شورای هماهنگی میگویید اما به قول صفایی فراهانی مدل شورای هماهنگی و شورای سیاستگذاری برای بازگشت به قدرت بود. برای ماندن در قدرت باید به سراغ مدل دیگری مانند یک حرکت جبهه ای برویم و دیگر شورای هماهنگی و شورای سیاست گذاری نمیتواند موثر باشد.
به دست آوردن قدرت مهمترین دستاورد یک حزب میتواند باشد.
اما حفظ آن هم مهم است.
البته این قدرت هم باید برای خدمت باشد و قدرت برای قدرت درست نیست؛ بنابراین نباید باورمان این شود که احزاب تا وقتی خوب هستند که ما را به قدرت برسانند اگر این موضوع اتفاق نیفتاد باید کنار گذاشته شوند. این تفکر تفکر درستی نیست. لذا وجود احزاب برای به دست آوردن قدرت ضروری است اما این به این معنا نیست که با وجود احزاب همه ارکان قدرت در دست ما قرار میگیرد. اخوان المسلمین در مصر سالها کار کرد تا قدرت را به دست بگیرد اما همینکه محمد مرسی شد رئیس جمهور بعد از مدتی برکنار شد و به زندان افتاد لذا کار حزبی لحظه ای نیست که بگوییم حزب توانست قدرت را بدست بیاورد پس تمام شد اتفاقا باید کاری کنیم که حفظ قدرت هم در کار تشکیلاتی بگنجد. علت اینکه ما فقط میخواهیم به قدرت برسیم و به بعد از آن فکر نمیکنیم نتیجه کار حزبی نکردن است.
چنانچه پارلمان اصلاحات شکل بگیرد آیا باز قرار است از چهره ای مانند سید محمد خاتمی هزینه شود یا وعده رفع حصر داده شود تا عاملی برای کسب رای گردد؟
ببینید آقای خاتمی بزرگترین افتخارش این است که توانست در مسیر توسعه سیاسی گام بردارد و در زمان ایشان بود که احزاب به بیشترین تکاپوی خود رسیدند بنابراین اینکه فکر کنیم آقای خاتمی هم از این وضعیت راضی است اشتباه است. اساسا این تصور که ما باید بنشینیم تا الی الابد منتظر تَکرار آقای خاتمی باشیم کار درستی نیست. بنابراین من معتقدم آقای خاتمی هم با این شیوه موافق نیستند.
در ماجرای لیست شورای شهر با وجود انتقادات زیادی که شد تا گفتند آقای خاتمی لیست را تائید کرد اینکه واقعا این تائیدیه وجود داشت یا خیر دیگر همه سکوت کردند اما این نقد در بدنه اجتماعی باقی ماند و امروز پیکان انتقادهایی که به شورای شهر،مجلس و دولت وجود دارد شخص آقای خاتمی را نشانه رفته است.
این همان موضوعی است که 100 نفر از اصلاح طلبان در نامه اخیرشان به آن اشاره کرده اند. ببینید بحث بر سر لیست و این شخص و آن شخص نیست بحث بر سر این است که آیا ساز و کاری که این لیست را انتخاب کرد درست است یا خیر. اینکه به هر دلیلی آقای خاتمی لیست را تائید کردند مورد سوال نیست بنابراین اگر میخواهیم این ایرادات رفع شود باید به سمت احزاب حرکت کنیم.
قبول دارید اصلاح طلبان برای حفظ قدرت از آن اهداف اولیه و آرمانهای اصلاح طلبی فاصله گرفته اند و امروز تبدیل به جریانی محافظه کار شده است آیا نباید اصلاحات اصلاح شود ؟
این همان چیزی است که من معتقدم باید برای جلوگیری از آن به سمت احزاب رفت. تابلوی هر حزبی و عملکردش مشخص است. مردم میتوانند ببینند که این حزب چه آرمانی دارد و تا به حال چه کاری کرده است اما اگر اشخاص محوریت را به دست بگیرند همین میشود که ما میبینیم یک حرف دیگری میزنند و در عمل کار دیگری میکنند. آنچه در نامه 100 اصلاح طلب آمده بود نیز باز صحبت از اصلاح این ساز و کار بود که به نظرم اگر میخواهیم تغییراتی ایجاد کنیم و موفق باشیم باید به سمت این اصلاحات گام برداریم.
در همان نامه ۱۰۰ اصلاح طلب که بر اصلاح اصلاحات تاکید داشت برای تغییر ساختارها اما واقعا تا وقتی که ما مثلا میبینیم افراد بسیاری از کرسیها را در دست دارند چطور میتوان انتظار این اصلاح ساختارها را داشت مثلا عارف ریاست شورا ، فراکسیون امید،مجمع نمایندگان را به جز سمتهای غیر تشکیلاتی به عهده دارد و هیچ بعید نیست ریاست پارلمان اصلاحات هم به عارف سپرده بشود آیا قرار نیست تقسیم کار صورت بگیرد؟
اصلاح اصلاحات یکی از راههای دموکراتیزه کردن تصمیمات بین اصلاح طلبان است. پارلمان اصلاحات که کار حزبی است و اگر آقای عارف بخواهد نقشی در آن داشته باشد اول باید یک حزب تشکیل دهد. حداقل در مدل پیشنهادی مردم سالاری اینگونه است.
بحث تقسیم کار را من هم قبول دارم به هر حال یک فرد نمیتواند به همه امور برسد مخصوصا اگر ریاست یک کمیسیون هم به او اضافه شود اما اینکه ما بخواهیم حرفی بزنیم تصور میشود برای خودمان است ولی در کل این تقسیم کار باید صورت بگیرد.
امکانش هست مجمع نمایندگان به دیگری سپرده شود؟
خود ایشان اگر بخواهد این اتفاق میافتد .
یعنی نمایندگان تهران با رو دربایستی رئیس انتخاب میکنند؟
وقتی قرار است دوستانه امور به پیش برود مسلم است که یک رفتار اینچنینی شکل میگیرد و حتی برخی دوستان به من پیشنهاد دادند من گفتم اگر عارف کاندیدا شود من هرگز کاندیدا نمیشوم. به هر حال در مجلس حرمت نگه میداریم.
به نظر شما چه کسی مسند دار و لیدر پارلمان اصلاحات خواهد شد؟ عبدالله نوری یا صفاییفراهانی یا بهزاد نبوی؟
این خودش یک اشکال است که ما اول نفر تعیین کنیم و بعد بگوییم پارلمان اصلاحات را تشکیل دهیم. باید پارلمان شکل بگیرد و بعد در قالب خودش انتخابات برگزار شود و رئیس انتخاب شود. باید روند دموکراتیک باشد حال اینکه از قبل بگوییم عبدالله نوری یا دیگری خیلی خوب است بله خیلی خوب است اما ایشان متعلق به کدام حزب است؟ من همیشه این حرف را به دولت میزنم که نمیشود مردانی برای همه فصول باشیم یعنی تا وقتی انتخابات است به احزاب تکیه کنیم اما همینکه رای آوردیم بگوییم به هیچ حزب و سازمانی تعلق نداریم؛ این را باید ننگ بدانیم که جزو هیچ حزبی نیستی. دوباره میگویم نهاد دموکراسی شکل نمیگیرد و اگر احزاب نباشند اصلا جنگ جای دموکراسی را میگیرد یا نهایتا یک دموکراسی پوپولیستی خواهیم داشت.
آقای کواکبیان این روزها صحبت از نقش پولهای کثیف در انتخاباتها زیاد میشود چقدر در انتخاباتهای مجلس این موضوع جریان دارد که برخی نمایندگان با تکیه بر پولهایی وارد مجلس میشوند و بعد آنها خودشان وامدار پشت پردههای مجلس میشوند؟
من رد نمیکنم که هیچ نماینده ای نیست که کار اقتصادی نکند قطعا داریم اما واقعیت این است که شورای نگهبان آنقدر که فعالیت سیاسی نمایندگان را رصد میکند نظارتی بر فعالیت اقتصادی شان ندارد. اگر آنها میخواستند دقیق نظارت کنند باید ببینند یک نماینده مجلس قبل از نمایندگی چه امکاناتی داشت و بعد از نمایندگی به کجاها وصل شد و به چه امکاناتی دست پیدا کرد. مسلما گروههایی میخواهند مجلس و نمایندگان را مقهور خودشان کنند و در این میان طبیعی است وقتی یک فردی به جریان مالی وابسته است دیگر نمیتواند مستقل عمل کند بلکه تبدیل میشود به سخنگوی آن جریان مالی که پشتیبان آن هستند. اگر در این زمینه هم باز احزاب امور را به دست میگرفتند باز اوضاع بهتر از این بود. من مخالف کار اقتصادی افراد نیستم اما اگر کسی وارد فضای اقتصادی شد دیگر مسوولیت به عهده نگیرد چون مسوولیت داشته باشد خواه ناخواه از رانت استفاد میکند.
البته یک هیات نظارت بر رفتار نمایندگان وجود دارد که من نمیدانم چگونه بررسی میکنند. اخیرا صحبتی درباره رشوه گرفتن برخی نمایندگان در جریان تحقیق و تفحص از شهرداری مطرح شد. کافی است هیات نظارت وارد عمل شود و موضوع را بررسی کنند. اگر کسی گرفته است که اسامی آنها را منتشر کند و اگر نه که افکار عمومی تنویر شود.
بحث این است که این ادعای رشوه گرفتنها تنها مختص به این مجلس نبوده است و در گذشته هم این اتفاقات رخ داده است مصداق آن توزیع چک پولهای رحیمی بین 170 نفر است و یا توزیع کارت هدیههای سعید مرتضوی و همینطور چک پولهای کردان و ... در هیچ کدام از این موارد یادم نمیآید برخوردی صورت گرفته باشد چقدر این خلاء نظارتی در این زمینه وجود دارد؟
اینکه برخوردی نشده است واقعا جای تاسف دارد اما واقعیت این است که باید سازو کار نظارت تغییر کند و این موضوع را هیات نظارت بر رفتار نمایندگان پیگیری کند این موضوعات زیبنده مجلس نیست.
مردم ما واقعا مشکل دارند و من گاهی اوقات در اینستاگرام و ... خودم کامنتهای مردم را میخوانم مردم ما انصافا مردم خوبی هستند اما این کامنتها نشان میدهد مشکلات زیادی دارند و در این وضعیت باید خیلی مراعات کنیم. من معتقدم مجلس باید شفافیت را از خودش شروع کند و هیات نظارت را مامور کند تا مشخص شود نمایندگان به کجا وصل هستند تا حداقل این معدود افراد مشخص شوند و چوب آنها را اکثریت که خالصانه اقدام میکنند نخورند.
من جایی رفتم و یکی از روحانیون به محض اینکه فهمید ما هم در مجلس هستیم بدون هیچ ملاحظه ای گفت «بله برخی مفت خورهای مجلس هم در این جلسه هستند. یک بندخدایی گفت آقا یک بلانسبت میگفتی.» میخواهم این را بگویم که وقتی یک آلودگی ایجاد شود مردم دیگر قائل به تفکیک نیستند و همه را آلوده تصور میکنند لذا در چنین شرایطی شادابی و انگیزه ای برای دیگران باقی نمیماند. این موضوع چه زمانی میتواند درست شود؟ زمانی که هیات نظارت بر رفتار نمایندگان جدی تر وارد بحث نظارت شود.
آقای کواکبیان چقدر معتقدید این مجلس در راس امور است آیا واقعا عصاره شورای نگهبان است یا عصاره ملت؟
ببینید این حرف درستی نیست که بگوییم ما نمایندگان عصاره شورای نگهبان هستیم درست نیست اما این هم یک واقعیت است که بسیاری از شخصیتهای برجسته به دلیل رد صلاحیت نتوانستند به مجلس راه پیدا کنند. ما به دلیل ضعف قانون برای مثال شورای نگهبان میخواهد 20 روزه 6000 پرونده را بررسی کند مشخص است که نمیتواند این کار را انجام دهد.
متاسفانه ما زمان را به سرعت از دست میدهیم اما هنوز نه قانون احزاب و نه قانون انتخابات و نه قانون مطبوعات مناسبی داریم و هر روز هم بابت این ضعفها مشکلات بیشتری پیدا میکنیم. مشخص است باید این موارد اصلاح شود و این اصلاح اگر از طرف مجلس باشد ممکن است با مشکل رو به رو شود بنابراین باید دولت بجنبد و لایحه ای در این زمینهها ارائه کند.
من سر همین قانون انتخابات بارها و بارها در مجلس تذکر دادم اخیرا دیدیم کسی گفت این موضوع در کمیسیون سیاسی دولت در حال بررسی است. چه خبر است؟ تا کی قرار است وقت تلف کنیم؟ کدخدایی میگوید ما در اصلاح قانون انتخابات مشارکت کردیم خب اگر مشارکت کردید و مشکلی نبوده است آن را ارائه کنید.
اینکه کدخدایی میگوید بعد از انتخابات هم شورای نگهبان بر رفتار نمایندگان نظارت دارد چقدر میتواند مجلس را محافظه کار کند؟
متاسفانه ترس از شورای نگهبان را در مجلس میتوان دید هرچند خدا را شاکریم که ما چنین روحیه ای نداریم و هیچ گاه احساس نکردیم که نباید بیاییم و سکوت کنیم اما آنچه هم گفتیم به حق و بر اساس رعایت خطوط قرمز بوده است.برخی نمایندگان که شک دارند بتوانند حرفشان را اثبات کنند از خیر گفتنش میگذرند در حالی که من میگویم اگر از چیزی مطمئن هستید و پایه و اساس درستی دارد آن را بگویید به هر حال نباید فقط به این دل خوش کنیم که نماینده مجلس و کبوتر حرمیم بلکه باید گام مثبت و جدی برداریم.
سوال آخر اینکه صحبت زیادی درباره وحدت ملی میشود چرا فقط در حد حرف میماند مانع کجاست؟
ما برای دستیابی به وحدت ملی نیاز به انسجام داریم و برای رسیدن به این وحدت و انسجام نیاز به گفت و گوی ملی داریم اما متاسفانه صحبتهای ما مونولوگ است ما باید اجازه دهیم مردم راحت حرف بزنند.
درباره جریانهای سیاسی هم باید کجا با هم صحبت کنند مثلا ما طرفداران آقای رئیسی و روحانی که یکسال پیش اینچنین با هم رقابت میکردند را کجا گرد هم جمع کنیم.
حامیان که جای خود دارد هنوز رقابت بین کاندیداها تمام نشده!
بله واقعا این گونه است. ما باید از فوتبال درس بگیریم یعنی در زمان انتخابات باشگاهی فکر کنیم و بعد از انتخابات تیم ملی باشیم. من این اصطلاحی که در مجلس به کار گرفتم و گفتم آقای رئیس جمهور که سرمربی سیاست هستی بیا و کمی تغییر درهافبکها و فورواردها انجام بده؛ گفتند کواکبیان فوتبالی حرف میزند بله من معتقدم واقعا باید از فوتبال درس بگیریم.
موضوعاتی مثل بازداشت و احکام سنگین برای دانشجویان و دختران انقلاب و ... یا ایجاد محدودیتهای بیشتر برای شخصیتهای سیاسی چقدر میتواند وحدت ملی را به تعویق بیندازد؟
ما باید برای ایجاد رضایت در میان مردم تلاش کنیم و اعتراض را یک حق برای آنها بدانیم. این همان دیالوگی است که پیش از این به آن اشاره کردم اگر اجازه دهیم این دیالوگ شکل بگیرد قطعا وحدت هم محقق میشود.