نمایش اندرونی همان گونه که از نام آن پیداست، یک پارادوکس و تناقض را به مخاطب هشدار میدهد. اگر به اساس و بن هنر نمایش نظر داشته باشیم که در هزارههای خلاقیت بشر به منظور نمایان شدن، پدیداری و بازگویی، خلق و اجرا میشد، در مییابیم بنیاد نمایش در پستو قابل اجرا نیست چرا که نمایش، نمایاندن انسانی است که روایتی دارد برای بازگو کردن خود به منظور پالایش و پرورش.
نمایش اندرونی همان گونه که از نام آن پیداست، یک پارادوکس و تناقض را به مخاطب هشدار میدهد. اگر به اساس و بن هنر نمایش نظر داشته باشیم که در هزارههای خلاقیت بشر به منظور نمایان شدن، پدیداری و بازگویی، خلق و اجرا میشد، در مییابیم بنیاد نمایش در پستو قابل اجرا نیست چرا که نمایش، نمایاندن انسانی است که روایتی دارد برای بازگو کردن خود به منظور پالایش و پرورش. نمایش اندرونی اما از این مهم بی بهره مانده بود چرا که تفکیک جنسیتی در جامعه فقر زده، مانع روایت انسان به منظور شنیده شدن در جامعه میشده است. هدف از نمایش، تا بهبودی وضعیت انسان با به ارمغان آوردن اندیشه نو، راهی است که با دیده شدن و شنیده شدن به دست میآید. زنان در نمایش اندرونی که در پستو و اندرون خانه اجرا میشده است واگویهای داشتند که در طول موجی کوتاه، تنها در اندازه خنداندن و زهر خند زدن به مشکلات و معضلات برساخته انسانی که بخش بزرگی را مردان مسبب بوده اند، به عادی سازی و معمول بودن ناهنجاریهایشان بپردازند تا مگر با معضلاتشان سرگرم و خوش تر باشند. البته نمایش اندرونی با موضوعها و تمهایی که برای عرضه و اجرا فراهم میشد، مهم و قابل بررسی است اما هدف اجرا که یکی از مهمترین بخشهای هنر نمایش است در این مقاله مورد ارزیابی قرار گرفته است.
نمایش اندرونی در هنگامی که در اندرونی اجرا میشد، نمیتوانسته است در جهت بهبود وضعیت انسان به ویژه زنان به منظور هشدار و زنگ خطر روابط انسانی که از عمده موضوعات این نمایش است، بر بیاید. چرا که مدیران و سیاستگذاران آن روزگاران را زنان تشکیل نمیدادند و مردان جایی برای شنیدن بازگویی زنان و دیده شدنشان نداشتند. در کل اجتماع کلان انسانی برای اندیشیدن به این نوع نمایش، مشارکت نداشته است. زنان که آفرینندگان بزرگ جامعه انسانی هستند در نمایشهای خود به عادی سازی معضلات خود مشغول بوده اند. در چند دهه اخیر که نمایش اندرونی میرفت تا در تاریخ بماند و در حافظه مخاطبان اصلی خود؛ مردم، به دست فراموشی سپرده شود با پدیدار شدن در بین جامعه بدون تفکیک جنسیت، زندگی دوباره یافت. از جمله هنرمندانی که این فریضه را بر خود وارد دانسته است و به احیاء و دوباره زائی این نوع نمایش پرداخته است شه ناز روستایی از دانش آموختگان این رشته است. شه ناز روستایی نویسنده، کارگردان، مدرس و پژوهشگر نمایش ایرانی است که چندیست با تهیه و تدارک نمایشهای زنانه که دیگر اندرونی نیست به بیان جامعه زنان میپردازد.
گفت و گوی «مردم سالاری آنلاین» با شه ناز روستایی را بخوانید:
خانم شه ناز روستایی! نمایش خونه قمر خانم که در فرهنگسرای نیاوران در حال اجراست و مورد اقبال تماشاچیان قرار گفته است، از دسته نمایشهای اندرونی زنان است که خوشبختانه با وجود شما دیگر در اندرونی و پس و پستو اجرا نمیشود. لطفا در مورد نمایش توضیح بدهید.
خونه قمر خانم نخست با نام ورثه آمیز جعفر در واقع دومین نمایش نامه ای بود که در حوزه نمایش زنانه، نوشتم و اجرا کردم. ساختار نمایش نامه کاملا بر پایه نمایشهای شادی آور زنانه تنظیم شده است که در دوران قاجار در اندرونیها شکل میگرفت و در مراسم عروسی، ختنه سوران و پاتختیها و کلا مراسمی که مربوط به جشنها و شادیها و گاهی برای سرگرمیها بود، اجرا میشد. خونه قمر خانم در واقع میپردازد به معضلات زنان معاصر و تفاوتی نمیکند با این که زمان حوادث و نوع دیالوگهایی که در این نمایش هست مربوط به دهه 40 و 50 است. امروز هم متاسفانه شاهد این معضلات برای زنانی که بدون شوهرانشان زندگی میکنند هستیم. تعداد این زنان در جامعه ای که امروز زندگی میکنیم بیشتر از زمانی است که این نمایشها در آن سالها شکل گرفته منظور دهه 40 و 50 است چرا که بنا به دلایلی آمار طلاق در کشور ما بسیار بالاست. کمتر خانواده ای را میبینم که خانم متارکه کرده در آن خانواده نباشد. نکته مهم در این نمایشنامه آزاری است که خود زنان برای همجنس خود به وجود میآورند. این حسادتها در زنها از همان هنگام کودکی هنگامی که دختر بچه ای هستند که عروسکشان را دختر همسایه بر میدارد بروز میکند و خودش را در سالهای بعد در شکل شدیدتر در ارتباط با همسر نشان میدهد. وقتی یک زن ازدواج میکند این احساس کودکی را با خودش دارد و در مورد مرد زندگیش شدیدتر میشود.
البته موردی که گفتید مورد توجه است اما بخش بزرگی از حسادتهایی که باعث فرسودگی روابط در زنان میشود عدم استقلال مالی و اجتماعی است و اعتباری است که در جوامع جهان سوم، زن به واسطه داشتن مرد از جامعه کسب میکند و شوربختانه بدون حضور مرد فاقد اعتبار میشود.
بله این مورد مهم است و باید به آن پرداخته شود اما از جهت سابقه کودکی و مالکیت هر آن چه که کودک از آن خود میداند و بهره مندی دیگری این احساس در دختران بروز میکند و در حوزه نمایش من بیشتر به این بخش کسب شده در ضمیر ناخودآگاه پرداختم. حس دزدیده شدن و ربوده شدن که همین احساس باعث میشود حساسیت زنان متاهل به زنان مطلقه بسیار بیشتر هست تا روی دختران مجرد یا زنان متاهل.
این موردی که مطرح کردید من را یاد رسم نا میمون و توهین آمیزی انداخت که مدتها مرسوم بود و آن این بود که زنان متارکه کرده از آمدن بر سر مراسم عقد منع میشدند و شاید این حس هم بخاطر این بود که رابطهای در راستای شناخت بین عروس و داماد شکل نمیگرفت و داماد با نظر انداختن باید دل میداد و نگران این دلدادگی نابهنگام بودند...
البته میشود این حرمان و محرومیت را اینگونه دید. این فقدانی که گفتید ادامه دارد. بسیاری از ما حتی از لیست مهمانیهایمان نام افرادی را بخاطر مطلقه بودن صاحب نام حذف کردیم. این رفتار گاهی ناخودآگاه هست و ربطی به میزان تحصیلات و سطح فرهنگ میتواند نداشته باشد. در نظر ما زنان حتی زن مطلقه اگر بخواهد طبق روز به خودش برسد و به روز زندگی کند از نگاه هم جنسانشان مورد تایید نیستند. یک جور انگار زنان فقط میتوانند در کنار همسر، زنانگیشان را زندگی کنند. بخشی از این قانون نانوشته خودجوش جامعه را ما زنان تصویب کردیم. خونه قمر خانم تلنگری هست به این احساس دگر رنجی ما. امیدوارم بتوانم با مسائلی که در این اثر به طنز مطرح کردم به زنهای مطلقه جامعه زخمی بر روح و وجودشان دارند التیام بدهم چرا که هیچ زنی راضی نیست خانه و کاشانه ای را که فراهم کرده است خراب کند هر کدام زخم خورده اند که از آن زندگی بیرون آمده اند. شاید این اثر تلنگری باشد تا نمکی به زخمشان نپاشیم. امیدوارم ما زنها زنانگی مان را بدون نگاه شماتت بار زندگی کنیم.
فاطمه مشهدی باقر