; ?>; ?> مردم سالاری آنلاين - نوروز، روزی نو نیست، نوزادی از زمان است - نسخه قابل چاپ

کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

مروری بر ریشه های حاجی فیروز و عمونوروز

نوروز، روزی نو نیست، نوزادی از زمان است

28 اسفند 1396 ساعت 16:39

فرهنگ گستره مهم زیستی انسان است، فرهنگ چون سفره گسترده ایست که ساکنینش از آن جان می‌گیرند، برومند می‌شوند، به بالندگی می‌رسند، نشو و نما می‌کنند و سر به آسمان می‌سایند. افرادی که در این سفره گرد هم می‌آیند برای برکت و نعمت این گستره تا جایی که در توانشان است باید کوشا باشند.


فرهنگ گستره مهم زیستی انسان است، فرهنگ چون سفره گسترده ایست که ساکنینش از آن جان می‌گیرند، برومند می‌شوند، به بالندگی می‌رسند، نشو و نما می‌کنند و سر به آسمان می‌سایند.  افرادی که در این سفره گرد هم می‌آیند برای برکت و نعمت این گستره تا جایی که در توانشان است باید کوشا باشند. فقدان کوشش برای برکت این سفره گشوده، خشکسالی و نیستی این سرزمین را در پی خواهد داشت. گستره فرهنگ با فرزندانش پر رزق و روزی می‌شود. سفره رنگین فرهنگ تنها با وجود ساکنان و بهره‌مندان این برکت، مهیا می‌شود. هنگامی‌ را  به یاد آوریم که  ما از این سفره خوردیم و آشامیدیم اما هیچ گاه برای جبران آن چه که مایه زندگیمان شد نکوشیدیم. چه بسیار چشم دوختیم بر سفره دیگران و هر آن گاهی که در این سرزمین به این فرهنگ نپرداختیم و تمنای دیگری کردیم نخستین رویداد بد شگون، خانه‌هایمان بود که در آتش سوخت و جوانانی که قربانی رزق سفره دیگران شد. برای نمونه می‌توان به اثر بزرگ شاهنامه رجوع کرد. در این اثر ارزشمند که پژواک زیست مردم این سرزمین است هنگامی ‌که مردم این دیار  به دادخواهی به پا می‌خیزند و اژی دهاک یا ضحاک را از سرزمین  تازیان به رهبری برای دادگری و دادخواهی، جای نشین جمشید می‌کنند از این تمنا بزرگترین کشتار این سرزمین رخ می‌دهد. مردم این دیار برای امنیت اژی دهاک کشته‌های بی شماری را از برای قربانی می‌دهند. پس از کشتارهای بی شمار با فریدون فرخ زاد که از گاو برمایه بالنده شده است سرزمین از کشتار رهایی می‌یابد. فریدون اما می‌تواند نشان معنایی ارزش‌های فرهنگی این دیار باشد تا با توسل به آن از شبیخون یورشگران در امان بمانیم. یکی از نشانه‌های مهم این دیار که شوربختانه آن مقدار که شایسته توجه است پرداخته نشده است نماد‌های عمو نوروز و حاجی فیروز است. این دو نماد از نشانه‌های مهم این مرز و بوم است که در دل این سرزمین زایش یافته است اما ما به عنوان نگهدارندگان این زایش توان لازم را برای پروراندن، چندیست نداریم. برای این توانایی باید پژوهید و اندیشید. به دیدار ابراهیم گله‌دارزاده که از مدرسین رشته هنرهای نمایشی است می‌روم تا گفت و گویی در خصوص این دو انگاره ی ایران داشته باشیم.

 یکی از مهمترین نشانه‌های سرزمین مان عمو نوروز و حاجی فیروز است  که می‌توان حتی مسیر آن را در پیش تاریخ دنبال کرددر آستانه نوروز، شرحی پیرامون این دو نشانه بگویید.
گو اینکه هر جلوه‌ نمایشی می‌تواند نشانه باشد، اما تقلیل این آیین‌ها به نشانه راه را بر ذهن پرسشگر می‌بندد، آیین‌های نمایشی و نمایش‌های آیینی را باید در بستری از فهم آیین بررسی کرد. مسئله‌ نوروز مسئله بسیار مهمی‌است می‌دانید که نوروز وابستگی اساسی با زمان دارد و زمان در فهم انسان ایرانی در طول تاریخ موضوعی اساسی قلمداد شده است. گواه این نکته توجه به روزشمار یا اصطلاحا تقویم ایرانی است، دقیق‌ترین تقسیم بندی‌های زمان ایرانی است و همه جهان به این دقت زمان در ایران باور و اذعان دارند و قابل کتمان نیست. نوروز یک اتفاق نیست که ادامه ضروری ایام دیگر باشد. ما فکر می‌کنیم که نوروز یعنی روز نو در حالی که صرفا چنین نیست. نو بودن در عبارت نوروز، بر زایش زمانی نو، روزی تازه آفریده شده است، روزی که هیچ مانندی ندارد، روزی که همچون کودکی نوزاد، همین حالا به فرموده‌ مزدا اهورا از زهدان مادر زمان زاییده می‌شود، امروزه نو بودن به تنهایی بار معنایی لازم را ندارد، نو بودن به معنای بی‌مانند بودن هم هست، همچون کودکی که تشبه به انسان و والدین دارد، اما کاملا با روحی یگانه و مجردزاده شده است. نوروز یعنی روز نویی زاده شده که ماقبل آن روزی چنین زاده نشده است و این روز بداهتا در این لحظه دارد خلق می‌شود. برای همین شما دور سفره نشستید با افراد خانواده و دوستان درست لحظه‌ای که نوروز رخ می‌دهد و همه با هم روبوسی می‌کنند گویی این لحظه یک بار دیگر خلق شده انگار این زمان پیوسته نیست با زمان قبلی، در یک لحظه زمان قطع می‌شود و ما وارد یک جهان دیگر می‌شویم.  به این واسطه نوروز مبداء و مرجع بسیاری از امور است امیدوارم دوستان و خوانندگان علاقمند بتوانند به کتاب‌های معتبری در این باره دست یابند تا بتوانند مطالعه دقیق‌تری داشته باشند. نوروز در اساطیر  در دوره جمشید رخ می‌دهد  پیش از او  کیومرث بوده سیامک بوده هوشنگ و تهمورس بودند اتفاقی که می‌افتد این است که جمشید می‌آید و نوروز را وضع می‌کند زمان را از ما قبل خودش جدا می‌کند. پیش از جمشید چه بوده و پس از نوروز چه می‌شود؟ چرا آن زمان نیاز به نوروز نبود اما پس از آن نیاز به نوروز است؟ چون جمشید واضع حیات طبی انسان است. امورات طبیعی و شئونات انسان را شروع می‌کند به سامان دادن. روز نو در حقیقت در  دوره‌ اسطوره جمشید پس از فراخی زمین، پس از سهولت حیات و سامان‌دهی خوراک رخ می‌دهد و در تاریخ اندیشه ایرانی اتفاق می‌افتد. حال بپردازیم به دو مورد حاجی فیروز و عمو نوروز که خیلی از هم متفاوتند. عمو نوروز پیوند تنگاتنگ با نوروز دارد گویی خودش نوروز است. البته او سرباز نوروز است. او چهل سرباز دارد که در حقیقت چهل روز مانده به نوروز از نوزدهم بهمن ماه مبارزه را برای نوروز آغاز می‌کند، این مبارزه در ایام آشوب پایان سال هم ادامه دارد. در داستان‌های قدیمی‌گفته می‌شود که عمو نوروز شبی یک سرباز کشته  می‌دهد. چهل خون ریخته قربانی می‌شود تا نوروز رخ بنماید و این نبردی ابدی است.

می‌فرمایید این خون ریختن از برای چیست؟
برای آبادانی، برای گرمای خورشید، برای زندگی دوباره. نوروز از یک زمان ضروری قطعی محتمل رخ نمی‌دهد پشت سر زمان پیش از خودش نیست. باید مبارزه کرد برای رخ دادن نوروز.  عمو نوروز از کسانی است که نوروز را می‌آورد. از دسته شخصیت‌های اساطیری است که نبرد می‌کند تا نوروز رخ دهد. البته نبرد واژه درستی نیست.

چرا نبرد در این گفتگو واژه درستی نیست؟
چون نبرد واژه ایست در فارسی که نبرذَ خوانده می‌شده است نبرذَ به معنی برنده جنگ است نه مبارزه. 

حال در مورد حاجی فیروز بگویید...
 حاجی فیروز بلاگردان است. عمو نوروز هدیه می‌آورد. هدیه او نوروز است اما حاجی فیروز بلاگردان است. عمو نوروز با دست پر می‌آید هنگامی‌که می‌آید با دست پر از گل و گیاه و میوه و نعمت و سبزی می‌آید. با عطر می‌آید. او دست دهنده دارد. اما حاجی فیروز بلا گردان است. او خبر می‌آورد که دارد نوروز رخ می‌دهد. او به طور کلی در روز‌های پایانی سال می‌آید که در این روز‌ها همه چیز در یک آشوب فرو می‌رود که گفته می‌شود آشوب نخستین که من می‌گویم آشوب پایانی. هر چند تفاوتی هم ندارد. پس از این آشوب نوروز رخ می‌دهد مبارزه به انتهاش دارد نزدیک کی شود و سنگین‌ترین لحظه مبارزه همان لحظه ایست که زمان دارد زائل می‌شود که زمین دارد زائل می‌شود و همه چیز حتی زمان دارد زائل می‌شود اما همه اتفاقات در لحظه نوروز به وقوع می‌پیوندد و عمو نوروز پیروز می‌شود.

حاجی فیروز را چرا حاجی می‌نامیم؟
حاجی از واژه حاجیوس یونانی می‌آید به معنی مقدس و هیچ ربطی به حج ندارد. حاجی بودن حاجی فیروز ربطی به  حاجی بودن او به معنای مردی سفر کرده به حجاز  ندارد. برای مثال ما به کسی که مشهد به زیارت می‌رود می‌گوییم مشهدی به کسی که به کربلا می‌رود می‌گوییم کربلایی. کسی هم که به زیارت خانه خدا می‌رود به حجاز می‌رود پس چرا ما به او می‌گویی حاجی؟ باید بگوییم حجازی در حالی که ما می‌گوییم حاجی؟ چرا ایرانیان در تمام طول تاریخ هنگامی‌که به زیارت گاه‌ها می‌رفتند نام آن مکان را نسبت می‌دادند به خودشان اما چرا صفت حاجی، که الزاما نه حجی و نه حجازی است در این زیارت مطرح می‌شود؟ خانم فضائلی در اثری عنوان می‌کنند که این واژه‌ حج از واژه حجیوس به معنی مقدس است . هر انسانی که سیر و سلوک  معنوی انجام داده باشد صفت حاجی به معنی مقدس می‌گرفت و بدین منوال کسی که به زیارت خانه خدا می‌رفت هم با عنوان حاجی به معنای مقدس به او اطلاق می‌کردند. حتی در زمان میترائیسم کسی که سیر و سلوک معنوی انجام می‌داد آن را حاجی می‌نامیدند. چطور می‌توان مرد رقصان با لباس سرخ را بر سر کوی و برزن حاجی، به معنای کسی که مناسک معنوی حج تمتع را انجام داده است، نامید؟ در بعضی از کتاب‌ها آمده است که این فرد سیاه پوستی بود که در نزد حاجیان خدمت می‌کرده است برای سفر حج و سپس حاجیان به او لقب حاجی دادند و او هم سر چهارراه‌ها رقصید. این معادله بی اندازه نادرست و نا بجاست.

سیاه بودن چهره سیاه از چه روست؟ نشانه‌های ظاهری این شخصیت را بیشتر توضیح دهید.
هر سفر کرده‌ای که از سرزمین پر آشوب مرگ خیز می‌آید قطعا نور ندیده او در دل تاریکی و آشوب بوده که خبر می‌آورد نور خواهد آمد و خورشید دوباره خواهد آمد. به طور حتم او که از جهان سیاهی می‌آید یک نشان از سیاهی با خود می‌آورد که چهره سیاه اوست. نشان سیاهی از جهان تاریکی بر صورت او نشسته است. او لباسی پوشیده است که رنگ خون است. در حقیقت باروری است که در رگ‌های طبیعت جاری است.  شما حتی دقت کنید درختان هم هنگامی‌که جوانه می‌زنند کمی‌سبزی نوک جوانه‌ها به ویژه بلوط در ایران به سرخی می‌زند و سپس آرام آرام آغاز می‌کند به رویش  در آمدن برگ،  این همان سرخی است که بر  لباس او می‌نشیند. این سرخی لباس همان  خونی است که وابسته است به آتش خورشید به رگ‌های طبیعت و ملهم از مایع جاری در رگ انسان است.

مقایسه نا بجا و نادرست حاجی فیروز با پاپا نوئل هم گاهی بیان می‌شود. لطفا این تقابل و قیاس را توضیح دهید.
 با توجه به این که نشانه‌ها و دست یافته‌های باستان شناسی و اسطوره شناسی این مهم را ادعا و می‌توان گفت که ثابت کرده‌اند که پاپا نوئل از ایران برآمده است از آئین میترا در پیش از کیش زرتشت. در سیر تفکر بشر، جوامع متعدد، تمدن‌های دور و نزدیک بسیار بر هم اثر گذاشته‌اند، واژه‌ حاجی، احتمالا از یونانی وارد فرهنگ ما شده است و محتملا بسیاری هم از این سو، از ایران به دنیای اروپای باستان رفته است که نمونه‌های فراوانی دارد، تاثیر و تاثر ویژگی فرهنگ ساده‌ و بی‌تعصب باستان است. بله پاپا نوئل تحت تاثیر میتراییسم است ....البته نه تنها این وجود فرهنگی بلکه بی شمار است مراسم و مناسباتی که از میترا وارد شده به فرهنگ اروپا و آمریکا. این نشانه پاپا نوئل از مرتبه پدر در فرهنگ میترائیسم تاثیر گرفته است در سیر و سلوک میترا یکی از عالی ترین مرتبه‌ها پدر است با لباس سرخ ، این ویژگی‌ها از مشخصه‌های مرتبه پدر در آیین و سیر و سلوک میترایی است.
گفت و گو : فاطمه مشهدی باقر


کد مطلب: 84066

آدرس مطلب :
https://www.mardomsalari.ir/interview/84066/نوروز-روزی-نو-نیست-نوزادی-زمان

مردم سالاری آنلاين
  https://www.mardomsalari.ir