نجفقلی حبیبی از شاگردان شهید مطهری بوده است و از دانشکده الهیات دانشگاه تهران فارغ التحصیل شده، آثار گرانسنگی در فلسفه اسلامی دارد و در سمتهای دانشگاهی خدمات زیادی انجام داده است. حبیبی علاوه بر جایگاه علمی از اعضای شورای بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸ بود. چنین سابقهای باعث میشود تا بتواند به ارزیابی از اهداف انقلاب و عملکردها بپردازد.
نجفقلی حبیبی از شاگردان شهید مطهری بوده است و از دانشکده الهیات دانشگاه تهران فارغ التحصیل شده، آثار گرانسنگی در فلسفه اسلامی دارد و در سمتهای دانشگاهی خدمات زیادی انجام داده است. حبیبی علاوه بر جایگاه علمی از اعضای شورای بازنگری قانون اساسی در سال ۱۳۶۸ بود. چنین سابقهای باعث میشود تا بتواند به ارزیابی از اهداف انقلاب و عملکردها بپردازد. حبیبی معتقد است سرخوردگیهای ایجاد شده به خاطر لنگیدن در حوزه آزادیهای اساسی است، روندی که ادامه آن چالشزا میتواند باشد. گفت و گوی «مردم سالاری» با دکتر نجفقلی حبیبی را بخوانید:
مهمترین خصوصیت انقلاب اسلامی چه بود؟ آیا عوض شدن نوع حکومت بود یا اصولی وجود داشت؟
باید به خود شعارهای اصلی انقلاب یعنی آزادی، استقلال و جمهوری اسلامی بازگشت که نشان میدهد مردم چه میخواستند. سلطه خارجی پس از انقلاب مشروطه شدت گرفت. البته این مسئله قبل از مشروطه نیز در تاریخ ایران وجود داشت و تقریبا غربیها از اواخر دوره صفویه در ایران راه پیدا کرده بودند و به تدریج با پیشرفتشان بیشتر وارد کشورهای دیگر از جمله ایران شدند. با صنعتی شدن غرب، دو انگیزه ایجاد میشود، یکی بازار فروش و دیگری نیاز حوزه نفوذ و موارد اولیه که باعث نفوذ غرب در شرق و ایران میشود و در دوره قاجاریه این نفوذ بسیار زیاد شده و حتی کار به جایی رسید که برخی از مقامات را خارجیها تعیین میکردند.
در انقلاب مشروطه ایده آزادیهای سیاسی و اجتماعی و جایگاه مردم در سیاست مطرح شد، اما پس از آن به مرور سلطه خارجی در ایران زیاد شد و حکومتهای داخلی تحت سیطره غرب در آمدند. برای غرب این مهم بود که مواد اولیه خام را از اینجا تامین کند و محصولات خود را بفروشد و با این وضع چیزی برای مردم باقی نمیماند. ما در انقلاب اسلامی شاهد سه شعار بودیم، یکی آزادی است که بیانگر تمایل مردم برای خروج از استبداد بوده که همواره مانع رشد مردم بود. استبداد به دنبال حفظ قدرت و منافع یک عده در حاکمیت بود و نه منافع ملی. استقلال یکی دیگر از شعارهای مردم، در راستای مخالفت با سلطه خارجی بود. بنابراین یکی از این شعارها به دنبال از بین بردن استبداد و حاکمیت ملی و شعار دیگر مخالفت با سلطه خارجی بود. این دو شعار مبنای جمهوری اسلامی بود که در جمهوریت، ضدیت با استبداد داخلی و خارجی وجود داشت و در اسلامیت روح حاکم بر روابط اسلامی سازگار با اسلام بود.
بعد از پیروزی انقلاب قانون اساسی نوشته شد و در آن استقلال از کشورهای خارجی تصریح شد. در زمان انقلاب دو قدرت جهانی شرق و غرب وجود داشت که شعار «نه غربی و نه شرقی» مطرح شد که تکیه بر استقلال داشت. از طرف دیگر آزادیهای اجتماعی، آزادی بیان، برگزاری اجتماعات و احزاب که جامعه بشری به ضرورت آن پی برده بود، به تصریح در قانون اساسی دیده شد. همچنین دولت مکلف شد در حدود 18 وظیفه را که در اصل سوم قانون اساسی آمده است، برای آسایش عمومی انجام دهد. در میان وظایف اقتصاد، عدالت اجتماعی، تحصیل، اشتغال، علم و رشد علمی وجود دارد و تاکید در خصوص رشد علمی هم جالب است که بیان شده ما به اندازهای در رشد علمی باید پیش برویم که به علم جهانی کمک کرده و آن را پیش ببریم و این به خاطر سابقه ایران در علم جهانی است.
با توجه به اینکه مردم ایران رنج استبداد را به شدت در دوره قاجار و پهلوی درک کرده بودند، اداره امور کشور در قانون اسلامی به صورت جمهوری ذکر شد و بیان شد که در جامعه باید شوراهایی اعم از شوراهای ده، ادارات، روستا، شهرستان، مرکز و مجلس شورای اسلامی وجود داشته باشند که اداره امور را به دست بگیرند. همچنین توجه زیادی شد تا جلوی استبداد و دیکتاتوری گرفته شود و حتی مطرح شد که نفوذ مردم باید در همه جا وجود داشته باشد. با همین نگاه است که نه تنها مجلس و رییس جمهور باید توسط مردم انتخاب شوند که اعضای کابینه نیز برای برخوردار شدن از حمایت مردم، باید از مجلس رای بگیرد. در خصوص رهبری نیز خبرگان با انتخاب مردم به انتخاب رهبری دست میزنند. قانون اساسی پس از ده سال بر اساس اشکالاتی که معلوم شده بود، تجدید نظر و اصلاح شد. بر اساس قانون اساسی از ذیل تا صدر تعیین، انتخاب و نظارت مردم ملاحظه شده است.
امروز چقدر موفق شدهایم و چه ارزیابی میتوان از انقلاب به دست داد؟
طبق یک عرف جهانی پس از هر انقلاب یک حمله سخت خارجی به وجود میآید و علیالظاهر دشمنان انقلاب نمیگذارند که آب خوش از گلوی آن پایین برود. انقلاب ما به سختترین وضعش هم دچار شد زیرا تمام قدرتها با او بودند. شاه به نحوی رفتار میکرد که همه قدرتهای خارجی راضی باشند و به نفعشان بود تا بازارها در اختیارشان بوده و مواد اولیهشان را تامین کنند. با سقوط شاه همه متحد شدند که نگذارند انقلاب پیروز شود. یکی دیگر از دلایل اجماع قدرتهای جهانی آن بود که ماهیت انقلاب ایران اسلامی بود و به خاطر ماهیت اسلامی منطقه و سلطه خارجی در این بخش از جهان، پیروزی انقلاب که ماهیت اسلامی داشت میتوانست کل منطقه را از سیطره غرب و شرق خارج کند. حمله سنگین علیه جمهوری اسلامی به نوعی مورد تحمیل از جانب قدرتهای بزرگ جهانی بود و ایران از این کشورها مورد حمایت قرار نگرفت. همه راهها به روی ایران بسته شد تا خود را نجات دهد. وضعیت جنگ بسیار سخت بود، اما وقتی الان به آن نگاه میکنیم، فایده هم داشت و آن این بود که اگر این همه فشار وارد شد مردم آب دیده شده و متوجه روابط و مناسبات جهانی شدند. مردم با فداکاری خیلی زیاد و رهبری امام(ره) و تلاش بزرگوارانی در حوزههای اقتصاد، علم، سیاست و دیپلماسی، جنگ را پشت سرگذاشتند.
پس از جنگ به تدریج ساختن کشور شروع شد و امروز که 40 سال از انقلاب گذاشته است، میتوانیم داوری خود را از آن داشته باشیم. به هر حال ما همواره با مشکلات خارجی مواجه بودهایم ولو اینکه اجازه ندادیم در حاکمیت واقعی ما دخالت کنند، اما اقتصاد به روابط خارجی مربوط است و ما دائما در معرض این چالشها بودهایم و تا حدود قابل قبولی استقلال خود را حفظ کردهایم و اگر امروز اشکالی وجود دارد، به تصمیمگیریهای خودمان باز میگردد. پس از انقلاب در حوزه اقتصادی و در راستای عدالت اجتماعی گامهای بسیار خوبی برداشته شد، از نظر علمی میبینیم که ساز و کاری اندیشیده شد تا مردم مناطق محروم نیز بتوانند در دانشگاهها وارد شوند و بتوانند به اشتغال بپردازند. در توزیع امکانات اقتصادی از طریق سهمیهبندی برخورداریهای به وجود آمد و عده بسیار زیادی صاحب مسکن شدند و تلاش شد که عدالت اجتماعی که اسلام و قانون میگوید، فراهم شود. به تدریج با افزایش رفاه اجتماعی عدهای از آرمانها فاصله گرفتند و ما در عدالت اجتماعی دچار مشکل شدیم، عدهای ثروتمندتر شدند و تلاش کردند برخی در قدرت نفوذ بیشتری داشته باشند که باعث بیعدالتیهای اجتماعی شد و در سالیان اخیر ما دچار فساد، بدترین مشکلی که میتوانست انقلاب را تهدید کند، شدهایم، اما زمینه این وضعیت به آن دوران باز میگردد. پس از جنگ ما به سوی جلو حرکت میکردیم، نقصها را جبران میکردیم، توسعه علمی را آغاز کرده بودیم و حرکتهای خوبی صورت میگرفت، اما کم کم عدهای شروع به سوءاستفاده کردند، چه کسانی که در جریان جنگ به دنبال منافع خود بودند و چه کسانی که یادشان رفته بود جنگی پشت سرگذاشته شده و شرایط مطلوب نیست. گفتن این حرفها امروز برای من سخت است. کشور خیلی برای پیشرفت تلاش کرده والان نیز در مقایسه با روز سقوط شاه، وضعیت قابل مقایسه نیست، منتهی بخشی از این پیشرفت به پیشرفت خود جهان باز میگردد و بخشی از این وضعیت رو به جلو، در مقایسه با کشورهای منطقه است. اما نظام ما اسلامی و برخاسته از انقلابی عظیم بوده و از این رو توقعات ما زیاد است. بسیاری برای این پیشرفت شهید شدهاند و دستاوردها رایگان به دست نیامده است.
آغاز انحراف چه زمانی بوده است؟
این انحرافات به تدریج و بعضا از زمان جنگ آغاز شد. در زمان مجلس سوم بعضا این توقع وجود داشت که امتیازاتی انحصاری برای واردات برخی از کالاها وجود داشته باشد. بعضا برخی از اجناس مانند ویدئو به صورت قاچاقی وارد میشد و عدهای از قِبَل جنگ ثروتهایی بر خلاف موازین جنگ انباشته بودند و چنین نبود که از یک زمان خاصی مانند دوره سازندگی این انحرافات شروع شده باشد. برخی از انسانها یاد میگیرند که در جنگ سوءاستفاده کنند، در حالی که عموم مردم از موارد مصرفی خود میگذشتند تا برای جبهه و جنگ ارسال کنند. الان در عین اینکه از یک جهت تعداد دانشگاه، استاد و محیطهای آموزشی افزایش یافته و ما امکانات و پیشرفتهای خوبی داشتهایم، گلایههایی که وجود دارد به خاطر ظرفیتهای موجود است که از یک سو شامل نیروهای انسانی نخبه و از سوی دیگر شامل منابع طبیعی است. افراد روشنفکر و تحصیلکرده در کشور ما زیاد است و توقعشان این است که در نظام جمهوری اسلامی نه دخالتی باید از سوی صاحبان قدرت در اداره امور کشورشود و نه ثروت ملی در اختیار افرادی خاص قرار بگیرد. از مجلس چهارم نظارت استصوابی باب شد و بسیاری از کسانی که شایستگی حضور در مجلس داشتند با سلیقههای خاصی که اسلامی خوانده شد، حذف شدند. جریان فکری خاصی مسلط شده است که اعمال سلیقه میکند و این مسئله خوبی نیست که رخ داده و بعد هم در همه زمینهها گسترش پیدا کرده است، به صورتی که وقتی میخواهید وزیر انتخاب کنید، دوباره همین دید مطرح میشود که فردی باشد و فردی نباشد، در حالی که همه مردم در انقلاب شرکت داشتند. در هر جامعهای دیدگاههای مختلفی وجود دارد و مجلس هم درست شده است که این جریانهای مختلف در آن وجود داشته باشند. امام در یکی از بیانات جملهای دارند که بد نیست یادآوری شود.ایشان میفرمایند مجلس محلی است برای گفتوگو و یافتن بهترین راهحلها. خوب گفتوگو چگونه ممکن است و اگر همه مانند هم باشند که گفتوگویی رخ نخواهد داد. یک فرد ممکن است بگوید ما باید صنعت را توسعه بدهیم و فرد دیگری ممکن است بگوید ما باید کشاورزی را توسعه دهیم. من به یاد دارم در مجلس سوم همین بحثها وجود داشت و برخی این بحثها را برای رسیدن به توسعه مطرح میکردند. فردی صریحا در بحثهایش داشت که ایران وقتی رشد میکند که تجارت خارجیاش رونق بگیرد. گفتوگو برای رسیدن به بهترین راهحل است و مثلا کشاورزی، تجارت یا صنعت عامل توسعه است.
من گمان میکنم که جمهوری اسلامی در مجموع موفق بوده است. اولا استقلال خود را حفظ کرده و تحت سلطه خارجیها نیست و تحریمها نشان داد که ایران مستقل است و باید قدر آن را بدانیم و البته به یاد داشته باشیم استقلال با تعامل ضدیتی ندارد. ما در آزادیها خیلی موفق نبودهایم. برخی از اعتراضاتی که امروز در جهت حجاب اجباری میبینیم کارهای پست و کوچکی است. آزادیهای اساسی به اینها ربطی ندارد و به این معناست که بتوانید به رویهها اعتراض کنید.
در مجموع انقلاب را مثبت ارزیابی میکنید، اما امروز یک سرخوردگی در جامعه وجود دارد، برخی ایران را در حوزه پیشرفت با کره جنوبی مقایسه میکنند. ابتدا بفرمائید دانشگاههای ما کجای علم جهانی هستند؟
من این سرخوردگی را قبول دارم، اما میخواهم بگویم مبنایش چیزهای اساسیتر است. اگر مردم از آزادیهای اساسی که آنها را به رشد میرساند و باب مشارکت در قدرت را فراهم میکند برخوردار باشند، سرخوردگیای وجود نخواهد داشت. من در این اواخر به مرحوم آیتاللههاشمی گفتم که خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب اخلاق ناصری وقتی از جوامع فاسد بحث میکند، یکی از جوامع را جامعهای میداند که تکیه خود را بر آزادی گذاشته است. خواجه معتقد است در چنین جامعهای طولی نمیکشد که دانشمندان و انسانهای بزرگ رشد میکنند. مراد از آزادی این است و اگر در این معنا آزادی وجود داشته باشد، دیگر آزادیها هم به وجود میآید. اگر این آزادی وجود داشت که جوانان بتوانند در مسائل کلان رشد کنند و در حوزه سیاسی ما شاهد آزادی بودیم، علم درست حرکت میکرد. سیاست امروز بالاترین تاثیر خود را در حوزههای مختلف خود نشان میدهد. آب خوردن و هوای مردم امروز دست دولتهاست. این مهم است که افرادی که سر کار میآیند، چگونه به این جایگاه میرسند. این آزادیها درست اعمال شود، مسائل فرعی حل میشود. اگر جوانان در این حوزهها رشد میکردند، هیچ وقت سر روسری خود دعوا نمیکردند.
علت سرخوردگی امروز لنگیدن در زمینه آزادیهای سیاسی است. آزادیهای سیاسی باشد، ما در مدیریتهای خودمان مشکلی نخواهیم داشت. اگر اصلاحطلب درست عمل کند هر جریانی میخواهد جز آن باشد و اگر اصولگرا درست عمل کند، اختلاف شدیدی نباید داشته باشند. اگر اصولگرا معتقد به اسلام صحیح باشد، کدام اصلاحطلب با آن مخالف خواهد بود. اصلاحطلب واقعی میگوید دوران انقلاب تمام شده است و ما نمیتوانیم با شورشهای اجتماعی و کوبیدن دولتها وضعیت جدیدی به وجود بیاوریم، بلکه باید وضعیت موجود را اصلاح کنیم و به سوی وضعیت بهتر برویم. برخی میگویند انقلاب کنیم و اصلاحطلبان میگویند انقلاب خسارت زیادی دارد که نمیتوان آن را جبران کرد و باید با روندی تدریجی پیش برویم. اگر اصلاحات بخواهد به خوبی پیش برود، باید با مبانی خودی حرکت کند. اصولگرای واقعی نیز باید به دنبال اسلام درست باشد که با اصلاحات واقعی مشکلی نخواهد داشت. از این رو من گمان میکنم اصلاحطلبان و اصولگرایان میتوانند در خصوص روشهای اداره امور اختلاف داشته باشند و در مبنا نمیتوانند مشکلی با هم داشته باشند. اگر اصولگرا بگوید اصلاحطلب با اسلام مشکل دارد، دروغ میگوید. مردم آزادی میخواهند و اینکه کارها درست پیش برود. مردم میخواهند فساد اقتصادی که در مدیریت کشور ریشه کرده است، پاکسازی شود و وقتی این مسائل محقق نمیشود، عصبانی میشوند. آقای روحانی هم زورش نمیرسد چون عدهای با هر عنوانی چنان در مقابل تحولات ایستادهاند که تغییری رخ نمیدهد. یک وقتی ما میگفتیم اقتصاد باید دولتی باشد که ما خوب عمل نکردیم که نتیجه نداد، امروز به دنبال خصوصیسازی هستند، حالا باید به نوعی عمل شود که همه چیز در دست عدهای باشد. برخی از شرکتهای دولتی در دست چند نفر هستند و برای همین است که آقای روحانی از وضعیت خصولتی شکایت میکند.
وارد سال چهلم انقلاب میشویم، دغدغهها و چالشهای اصلی دهه چهارم چیست و ما چه رویکردهایی باید داشته باشیم؟
همه مسئولین باید صداقت را احیا کنند و مشکلات بیان شده و رودربایستیها کنار گذاشته شود. تا وقتی افراد ملاحظه هم را کرده و پنهانکاری میکنند، فردی دستور میدهد و دیگری اجرا میکند، اوضاع اصلاح نخواهد شد. باید صراحت داشت و در اینجا به درستی شفافسازی مطرح شده است. آزادیهای مطبوعات باید به صورت واقعی افزایش یابد. رسانهها باید بتوانند به مراکز عمده تصمیمگیری راه بیابند و ببینند که در آنجا چه تصمیماتی گرفته میشود و عیب کارها مشخص شود. وقتی مسئولی ببیند که مطبوعات بر او نظارت دارند، دیگر نمیتواند اختلاس کند و نهادهای اقتصادی که این فسادهای کلان در آنها رخ داده است، حاصل آن است که کسی خبر نداشت و معتقد بودند خودمان بین خودمان مسئله را حل میکنیم و خوب معلوم است که نتیجه وضعیت موجود است.
امروز جریاناتی برای خودشان انحصار دارند و حتما از آقای روحانی شنیدهاید که چرا عدهای هرکاری دلشان میخواهد انجام میدهند و کسی نمیتواند بر آنها خرده بگیرد. این یکی از عوامل مشکلات کشور است و باید رفع شده و همه تابع قانون باشند. اگر قانونی هست برای همه قانون است. اگر بهرهمندی از امتیازاتی مطرح است، هر کسی که شرایطش را دارد باید بتواند بهرهمند شود. این تبعیضهای اجتماعی که اتفاق میافتد، جوانان عاصی میشوند، زیرا نمیتوانند امتیازات را به دست بیاورند و بعد شورش میکنند. بنابراین باید ریشهها را اصلاح کرد.
باید امتیازات و شئون ویژه لغو شود و تنها باید قانون حکومت کند و در این صورت حریم همه حفظ خواهد شد و به کسی اهانت نخواهد شد. وظیفه دیوان محاسبات این است که تمامی نهادهایی را که از بودجه دولت استفاده میکنند بررسی کند. برخی گفتند نهادهای زیر نظر رهبری استثنا هستند، چه کسی این را گفته است؟ این رویکرد فساد میآورد. رهبری در این زمینه دخالتی نداشتهاند و برخی خودشان این رویه را ایجاد میکنند که هر کاری میخواهند بکنند. اگر همه در برابر قانون مساوی باشند مشکلات حل خواهد شد. شما باید پایه را درست کنید که یک جوانی که در جمهوری اسلامی است مطمئن باشد که با طی رویه تحصیل بتواند به اشتغال برسد. اگر عدالت اجتماعی رعایت نشود، شرایط امروز بدتر میشود، زیرا سرخوردگیها انباشت میشود و در مسئلهای مانند حجاب خود را نشان میدهد و منجر میشود اگر حرف درستی هم زده شود برخی لجاجت کنند. اگر عدالت اجتماعی مطرح میشود و تبعیضی بین زن و مرد نبود، بحث اجباری بودن و نبودن حجاب مطرح نمیشد و گلایه از جای دیگری است که به اینجا میرسد.
گفت و گو : میثم قهوهچیان