ثبت نام بقایی و در پی آن محمود احمدی نژاد رئیس دولت های نهم و دهم جمهوری اسلامی ایران و سپس ردصلاحیت آنها بازتاب های فراوانی را در بین مردم و همچنین متخصصین عرصه های مختلف داشته داشته است. درحالیکه این روزها بیش از پیش از مشکلات و هزینه هایی که در دوره ریاست احمدی نژاد بر کشور وارد شد صحبت می شود، ورزشی ها هم خاطرات خوشی از آن دوران به یاد ندارند، از دوره ای که حاشیه بیش از متن به چشم می آمد.
ثبت نام بقایی و در پی آن محمود احمدی نژاد رئیس دولت های نهم و دهم جمهوری اسلامی ایران و سپس ردصلاحیت آنها بازتاب های فراوانی را در بین مردم و همچنین متخصصین عرصه های مختلف داشته داشته است. درحالیکه این روزها بیش از پیش از مشکلات و هزینه هایی که در دوره ریاست احمدی نژاد بر کشور وارد شد صحبت می شود، ورزشی ها هم خاطرات خوشی از آن دوران به یاد ندارند، از دوره ای که حاشیه بیش از متن به چشم می آمد.
یکی از این افراد ناصر فریادشیران مربی فوتبال و همراهِ همیشگی تیم نفت تهران است که در همان سال ها نیز تلاش زیادی کرد که نفت در تهران بماند و به سرنوشت دیگر باشگاه های پایتخت نشین که با نظر دولت وقت به استان های دیگر منتقل شدند، دچار نشود. گفت و گوی "مردم سالاری" با او در همین راستا انجام شده است:
** در آستانه انتخابات هستیم و قطعا فضای ورزش هم با انتخابات و تعیین دولت جدید دستخوش تحولاتی خواهد شد. وضعیت کنونی را چطور ارزیابی می کنید؟
در مدت اخیر اتفاقاتی رخ داد که به هر شکل خیلی خوشایند به نظر نمی رسند، اینکه آقای احمدی نژاد برخلاف توصیه رهبری در انتخابات ثبت نام کردند، درحالیکه در هشت سالی که احمدی نژاد رئیس قوه مجریه و رئیس جمهور بود در ورزش اتفاقات ناگواری رخ داد. من که در یک خانواده کاملا ورزشی بزرگ شده ام و خودم ورزشکار و مربی بوده ام، یکی از برادرانم 24 سال ریاست فدراسیون اتومبیلرانی را برعهده داشته و برادر دیگرم نادر نیز مربی و بازیکن ملی بوده، به همین دلیل اطلاعات کاملی از ساخت و سازهای اماکن ورزشی و وضعیت تمام رشته ها دارم چون در یک خانواده کاملا ورزشی بزرگ شده ام و من در سطح معمولی و برادرانم در سطوح بالای ورزش کار کرده اند. در دورهمی های خانوادگی هم صحبت های ما همیشه حول محور ورزش و خصوصا فوتبال می گذرد.
** سازمان ورزش ایران در دوره ریاست آقای علی آبادی روزهای خوبی را پشت سر نگذاشت و حاشیه های فراوانی داشت.
وقتی آقای علی آبادی سکان هدایت ورزش را به عهده گرفت اکثر ورزشگاه هایی که ساخت، غیراستاندارد و بیشتر یک ماکت بودند که استفاده از آنها مشکلات بسیاری داشت. در آن زمان در برخی از شهرها استادیوم های 15 هزار نفری تاسیس شد. یک زمانی مهندس هاشمی طبا آمد و گفت که باید هزار و سیصد و هفتاد و هشت سالن ورزشی در کشور بسازیم که طرح خیلی خوبی بود که به این شکل خیلی از شهرهای کوچک که برخی در حد روستا هم بودند صاحب سالن شدند که دولت احمدی نژاد برخی از آنها را تکمیل کرد. در زمان هاشمی طبا این طرح خیلی خوب داشت پیش می رفت و ورزش همگانی و قهرمانی توسعه بسیاری در کشور پیدا کرد. در کل کشور پایگاه های قهرمانی تشکیل شده بود و انقلابی در ورزش همگانی به وجود آمد. اما در دولت گذشته ورزشگاه هایی با هزینه بسیار زیاد در برخی استان ها ساخته شد که عملا کاربردی پیدا نکرد و بلااستفاده ماند. مثلا در کاشان استادیوم 15 هزار نفری زدند که اکنون با وجود آن همه هزینه، یک ورزشگاه مخروبه است. درحالیکه اگر در همین کاشان یا زاهدان به جای این استادیوم، چندین سالن ورزشی می زدند بسیار کاربردی تر و مفیدتر بود، بهتر از استادیومی که استاندارد نیست و بعدا هم صدای همه درآمد. اتفاقا به مناسبت افتتاح استادیوم کاشان، بازی دوستانه ای بین دو تیم پرسپولیس و منتخب کاشان هم برگزار شد اما حالا علف های این ورزشگاه از یک متر هم بلندتر شده است. به هر شکل ساخت ورزشگاه یک بحث است، تجهیز و نگهداری آن هم یک بحث.
** به نظر می رسد عدم کار کارشناسی برای انتخاب استانی که دولت می خواست در آن استادیوم بسازد یکی از مهم ترین مسائل بود و این موضوع تنها به یکی دو استان ختم نشد...
بله. مثلا همین کاشان که برایش استادیوم ساختند، نه تیم لیگ برتری داشت و نه لیگ یکی، تیم هایش در لیگ های دسته دو و سه بودند. در قم هم همین طرح پیاده شد چون می خواستند با زدن ورزشگاه، تماشاگر را جذب کنند، ورزشگاه ساختند آن هم در شهری که تیم فوتبال نداشت در لیگ برتر و حتی لیگ دسته اول. این طرحی بود از سوی دولت احمدی نژاد و همفکرانش در مجلس، برای رأی جمع کردن در انتخابات ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و شورای شهر. در واقع انتقال سیاسی باشگاه های فوتبال به سایر استان ها طرحی برای رأی جمع کردن بود. با این کار می خواستند مردم این استان ها را متقاعد کنند که این دولت حق شما را از پایتخت گرفته و باشگاه های بزرگ را به شهر آنها انتقال داد.
** طرحی که علاوه بر اینکه با شکست مواجه شد، به قیمت نابودی باشگاه های ریشه دار هم بود...
آقاي کیومرث هاشمی که اکنون رئیس کمیته ملی المپیک است، آقای حاجی بابایی که نماینده مجلس است و قبلا وزیر آموزش و پرورش بود، آقای احمدی مقدم فرمانده وقت نیروی انتظامی و آقای محمدرضا رحیمی معاون اول رییس دولت قبل با همفکری هم برای رأی جمع کردن دست به کار شدند، به این شکل پاس را به همدان انتقال دادند. پاس را با آن همه قدمت که رقیب اصلی دو تیم پرسپولیس و استقلال بود، باشگاه سازنده ای در تمام دورانش به شمار می رفت و در همه رشته ها فعال بود، من هم یکی دو سالی در پاس بودم. آخرین بازیکن نامی که در این باشگاه حضور داشت جواد نکونام کاپیتان تیم ملی بود که تا چندی پیش با کی روش همکاری می کرد. حشمت مهاجرانی، حسین فرکی، مهدی مناجاتی، حسن حبیبی و خیلی از بزرگان فوتبال ما از این باشگاه بودند. باشگاهی که تشکیلات منظمی داشت، استادیوم اختصاصی، حتی خبرگزاری و روزنامه اختصاصی و... اما این باشگاه را با این انتقال نابود کردند. شعار دولت احمدی نژاد هم این بود که باشگاه پاس را به خانواده چند هزار نفری استان همدان هدیه کرده است، با هزینه کردن از اسم شهدا و با پوشش کار ارزشی، اجازه هم ندادند که کسی موضوع را نقد کند. تهران این همه شهید داشت چرا باید تیمی با این قدمت به همدان منتقل می شد؟ پاس هم از لیگ برتر به لیگ دسته اول سقوط کرد و بعد هم به لیگ دو رسید. دولت احمدی نژاد با همراهی حاجی بابایی، رحیمی و... این تیم را نابود کردند.
** و کار به همین جا هم ختم نشد و همچنان این انتقال ها ادامه داشت...
گفتند استان قزوین هم بزرگ است باشگاه پیکان را بدهیم به قزوین. اتفاقا همان زمان با تیم نفت برای مسابقه با پیکان به قزوین رفتیم که حتی یک هتل استاندارد معمولی هم نداشت. پیکان هم قدمتی 60 ساله دارد که به آن شکل تیم را به قزوین بردند و دوباره برگشت. قبل از آن هم سایپا را هم به کرج فرستادند به خاطر رأی جمع کردن که این تیم هم سال گذشته به تهران برگشت و مسابقاتش در دستجردی برگزار می شود. صباباتری که حتی در جام باشگاه های آسیا هم حضور پیدا کرده بود و در رشته های مختلف هم تیم دارد، استادیوم استانداردی در رباط کریم دارد که به تایید ای اف سی هم رسیده، البته این ورزشگاه امروز پر از گاو و گوسفند شده و بلااستفاده مانده و کسی آنجا فعالیت نمی کند، این باشگاه را هم نابود کردند. این تیم شرایط مالی خوبی ندارد حتی بازیکنانش اعتصاب هم کردند، حالا که آخر فصل شده تازه دارند حمایت می کنند. راه آهن هم قرار بود به شهرری برود. همه اینها هم نه به قصد توسعه ورزش و دوست داشتن فوتبال صورت گرفت بلکه همه تنها به خاطر رأی جمع کردن بود.
** نفت تهران هم یکی از آخرین باشگاه هایی بود که در این دام افتاد.
بله آخرینش نفت تهران بود. در مورد باشگاه های قبلی که گفتم دستوری بود، یعنی چند نفر نشستند و تصمیم گرفتند و فردایش هم تیم را به همدان، قزوین، شهرری، کرج، قم و ... فرستادند اما در مورد نفت تهران محکم کاری کردند و در سفرهای استانی که همه وزراء هم حضور داشتند به کمک آقای میرکاظمی و با طرحی که سجادی که معاون سعیدلو بود، ریخته بود، این کار انجام شد. طرح انتقال تیم به همدان را کیومرث هاشمی و حاجی بابایی که همدانی هستند ریختند، اراکی ها هم طرح رفتن نفت تهران به استان مرکزی را. علی آبادی، دکتر سجادی و قمری مدیرکل وقت تربیت بدنی استان مرکزی که در حال حاضر رئیس فدراسیون دوچرخه سواری است، میرکاظمی که وزیر نفت بود و چند تن از نمایندگان مجلس که طرفدار دولت احمدی نژاد بودند مصوب کردند که نفت تهران به این استان برود. اتفاقا یادم هست آقای رحیمی رفت بالا و اعلام کرد که نفت آبادان از این تاریخ به اراک می رود و بعد حرفش را اصلاح کرد که تیم نفت تهران به این استان منتقل خواهد شد، به این شکل انتقال سیاسی باشگاه نفت تهران اعلام شد.
** این طرح مخالفان زیادی هم داشت و تلاش های زیادی شد که چنین اتفاقی نیفتد.
من چون کارمند نفت بودم، زمانی به عنوان سرمربی و زمانی به عنوان مربی، کمک کردم که این تیم مرحله به مرحله بالا بیاید. آن زمان کمک فرکی بودم. شبِ قبل از بازی با ملوان این موضوع را اعلام کردند که تیم به هم ریخت. همان صبح بازی با رادیو صحبت و مخالفتم را با این طرح اعلام کردم که 10 روز بعد حکم اخراجم را دادند. بعد از آن هم عده ای معلوم الحال لقب دلال را به من دادند که درنهایت با کمک رسانه ها و فردی در شرکت نفت، نفت تهران در تهران ماند درحالیکه می خواستند خیلی راحت این تیم را به اراک انتقال دهند.
** جدا از فوتبال، اتفاقات چندان خوبی هم در سایر رشته ها رخ نداد.
حاصل کار دولت احمدی نژاد در ورزش صرفا رکود و درجا زدن بود. اگر نتیجه ای هم گرفتیم حاصل تلاش و مدیریت هاشمی طباء و مهرعلیزاده و روسای فدراسیون های قبلی بود. اتفاقا یکی از این طرح ها، المپیاد ورزشی ایرانیان بود که بودجه زیادی صرف آن شد و هدف هم جوانان بودند درحالیکه خداداد عزیزی که آن زمان 29 ساله بود هم در رشته فوتبالش آمد و بازی کرد. این طرح، اصلا طرحی اصولی نبود.
** کاندیداتوری رئیس سازمان ورزش ایران در انتخابات فدراسیون فوتبال هم یکی دیگر از اتفاقات عجیب آن دوران بود.
فوتبال ما در این دوره تعلیق شد به دلیل دخالت مستقیم دولت در انتخابات فوتبال. خودِ احمدی نژاد هم دوست داشت رئیس فدراسیون فوتبال شود، بعد علی آبادی گفت که رئیس می شود و فوتبال ما تعلیق شد. بعد کمیته انتقالی را تشکیل دادند و کیومرث هاشمی را گذاشتند در رأس آن و التماسِ صفایی فراهانی کردند و دیگر دوستان که بیایند و مشکل را حل کنند که صفایی فراهانی با وجودی که سمتی نداشت آمد و کمک کرد. کمیته تعلیق تشکیل شد و کارها پیش رفت. علی آبادی رئیس سازمان ورزش بود اما دوست داشت رئیس فدراسیون فوتبال شود و به همین دلیل فوتبال ما تعلیق شد. علاوه بر این، او آدم های غیرمتخصصی را به فدراسیون ها آورد. صیدانلو که عضو کمیته فرهنگی بود را گذاشت در فدراسیون اتومبیلرانی و موتورسواری، یا قمری که مصاحبه می کرد که نفت تهران حتما باید به استان مرکزی بیاید و این تیم از آن شهدای استان است، را گذاشت در فدراسیون دوچرخه سواری. آن زمان گفتند انتقال نفت تهران به استان مرکزی حکم حکومتی است که درواقع حکم حکومتی برای مقام معظم رهبری است، نه رئیس قوه مجریه. در هر صورت اصلا دوران خوبی نبود و لطمات زیادی به ورزش قهرمانی، فوتبال و حتی باشگاه های پرسپولیس و استقلال وارد شد. بدهی های دو باشگاه برای همان دوره ای است که رویانیان و علی آبادی بودند، همان مدیران قبلی که وضعیت فعلی را به پرسپولیس و استقلال تحمیل کردند. یکی دیگر از طرح های غیر کارشناسی که در راستای نابودی فوتبال بود، این بود که علی آبادی می گفت ما 30 استان داریم و باید 30 تیم لیگ برتری هم داشته باشیم که خوشبختانه مورد قبول قرار نگرفت.
** اثرات مخرب خیلی از عزل و نصب ها هنوز هم در ورزش ما دیده می شود. موافقید؟
آن سال ها برای ورزش اصلا خوب نبودند. آدم هایی را وارد ورزش کردند که تخصص لازم را نداشتند. مثلا قمری مدیرکل تربیت بدنی استان مرکزی بود که در همان دوران رئیس فدراسیون دوچرخه سواری شد که این رشته هم وضعیت مناسبی ندارد. یا فردی که در کارهای فرهنگی شرکت داشت و قرآن و میکروفون می آورد حالا رئیس فدراسیون است. من در مورد چیزهایی که در موردش اطلاعات دارم صحبت می کنم، مثلا به عنوان یک مربی فوتبال نمی توانم بگویم کشتی در آن زمان چه وضعیتی داشت. کفاشیان که یک فرد شکست خورده در دوومیدانی بود شد رئیس فدراسیون فوتبال که هشت سال با اعصاب و روان همه بازی کرد. به همه چیز می خندید و هنوز هم هست. به این شکل افرادی که ردپایی در ورزش داشتند و در این زمینه متخصص بودند مثل دنیامالی، کریم صفایی یا برادر من محرم فریادشیران، دکتر علی نژاد که ووشو را متحول کرده و ... از کار دور شدند. در دورانی که ورزش در دستان دولت احمدی نژاد بود ما چیزی ندیدیم. بحث بازی بانوان استقلال با نوجوانان این باشگاه، حضور دوجنسه ها در لیگ بانوان که هر کدام مشکلات زیادی را به وجود آورد، شکایت روسای فدراسیون ها از وضعیت به دلیل عدم اشراف علی آبادی به مباحث ورزشی، همه و همه در همان دوران ایجاد شد. خوشبختانه اکنون کمی وضعیت سروسامان یافته است.
** شما هم در آن دوران با مشکلات عدیده ای مواجه شده بودید.
در دوران حکومت آقایان بیشترین لطمه را دیدم، البته هرگز قصد عقده گشایی ندارم و این بحث ها اصلا شخصی نیست. با وجودی که مقام معظم رهبری صلاح ندانستند که بیایند اما امروز شده اند سه تفنگدار و تبلیغات می کنند. من آن دوران و رکود و نزول و درجا زدن در ورزش را از نزدیک احساس کردم و خواستم این حقایق را بگویم. من که نفت را با کمک دوستان و همکاران کاربلدم از لیگ دسته اول باشگاه های تهران تا لیگ برتر بالا آوردیم، از این باشگاه اخراج کردند، درحالیکه به خاطر اینکه وقت بیشتری را صرف تیم کنم خودم را پیش از موعد بازنشسته کردم، بعد در این دولت گفتند که تو بازنشسته ای و نمی توانی کار کنی. با من قرارداد نمی بستند یا همراه با تیم برایم بلیت نمی گرفتند. ورزش نفت در آن دوران نابود شد، نفت در بسیاری از رشته ها تیم داشت، حالا نمی دانم با چه رویی دوباره حرف از بازگشت می زنند.
البته رشته ها یا باشگاه هایی که موفق عمل کردند به همت شخصی ورزشکاران و مدیران متخصصی بود که در رأس آنها بودند، اما رزومه آقای علی آبادی به عنوان نابودگرِ ورزش کاملا مشخص هست. اتفاقا حجت الاسلام یحیی زاده که نماینده مردم یزد بود و آدم خیلی خوبی هم بودند، پرونده ای را در مورد تخلفاتی که در دوران ریاست علی آبادی در فدراسیون های مختلف و سازمان ورزش شکل گرفته بود تشکیل داد که پرونده قطوری هم بود. یحیی زاده آن زمان که در قید حیات بود خیلی موضوع را پیگیری کرد که از علی آبادی تحقیق و تفحص صورت بگیرد اما بعد از درگذشت او، اصلا معلوم نشد آن پرونده چه شد و کجا رفت.