حزب آزادی فروردینماه 1380 از کمیسیون ماده 10 احزاب مجوز فعالیت گرفت و از آن تاریخ در کنار مجموعه اصلاحطلبی در انتخاباتهای مختلف حضوری فعال داشت. این حزب اصلاحطلب که دفاتر استانیاش در 24 استان کشور دایر است، در انتخاباتهای ریاستجمهوری سالهای 1384 و 1388 از مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی و مهدی کروبی حمایت کرد و در انتخابات دور یازدهم ریاستجمهوری از حامیان اصلي دکتر حسن روحانی بود.
حزب آزادی فروردینماه 1380 از کمیسیون ماده 10 احزاب مجوز فعالیت گرفت و از آن تاریخ در کنار مجموعه اصلاحطلبی در انتخاباتهای مختلف حضوری فعال داشت. این حزب اصلاحطلب که دفاتر استانیاش در 24 استان کشور دایر است، در انتخاباتهای ریاستجمهوری سالهای 1384 و 1388 از مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی و مهدی کروبی حمایت کرد و در انتخابات دور یازدهم ریاستجمهوری از حامیان اصلي دکتر حسن روحانی بود. پای صحبت مجید محتشمی دبیر کل این حزب نشستیم و نقطه نظرات او را در خصوص چگونگی عملکرد دولت روحانی و انتخابات آینده ریاستجمهوری و شوراهای شهر و روستا جویا شدیم. این گفتوگو را با هم میخوانیم.
* اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم روی کاندیداتوری دکتر حسن روحانی به اجماع رسیدند. به نظر شما رییسجمهور روحانی تا چه اندازه توانست در راستای مطالبات این جریان سیاسی حرکت کند و در تحقق خواستهها و مطالبات آنها موفق باشد؟
این موضوع در دو حوزه قابل طرح است. یک حوزه مربوط به گشایش در فضای روابط بینالملل است. در این حوزه با انتخاب دکتر محمدجواد ظریف به عنوان وزیر امور خارجه و دادن مأموریت به دستگاه دیپلماسی کشور، اقدام بسیار مناسبی در جهت رسیدن به توافق نهایی با کشورهای 1+5 که شش قدرت بزرگ سیاسی و اقتصادی دنیا محسوب میشوند، صورت گرفت.
در جریان این مذاکرات ایران به عنوان یک قدرت تأثیرگذار در معادلات بینالمللی به ویژه در منطقه استراتژیک خاورمیانه پذیرفته شد. البته اگر چه افت و خیزهای زیادی را در اجرای مفاد برجام داشتیم، اما در مجموع در قالب این توافقنامه توانستیم، چالش هستهای را که به موضوعی امنیتی و نظامی بینالمللی تبدیل میشد، با برگزاری نشستهای مختلف با قدرتهای جهانی حل و فصل کنیم. تیم مذاکره کننده به سرپرستی دکتر ظریف، با موفقیت شش قطعنامه عمده شورای امنیت بر علیه کشور را پاکسازی کرد.
حوزه دوم مسایل داخلی کشور در زمینه های اقتصادی و سیاسی است. در زمینه اقتصادی هنوز گشایشهای لازم در برجام صورت نگرفته است و سیاستهای اقتصادی داخل کشور کماکان با ضعفهای مدیریتی ناشی از حضور نیروهای عمدتاً نزدیک به یک تشکل سیاسی در بدنه دولت دچار افت و خیزهایی است که نیاز به یک جراحی بزرگ دارد.
البته تکرقمی شدن نرخ تورم و مهار روند صعودی آن و رسیدن به رشد اقتصادی هفت درصدی و با ارایه تسهیلات بانکی به شرکتهای بزرگ، کوچک و متوسط و همچنین فعالکردن دوباره طرحهای نیمهتمام یا راکد از مهمترین اقدامات دولت در زمینه مسایل اقتصادی بود که کمک کرد تا رشد اقتصادی منفی شش درصدی دوران احمدینژاد به رشد مثبت هفت درصدی برسد که امیدواریم با گشایش در فضای اقتصادی، تخصیص اعتبارات و منابع مالی مناسب این روند رو به رشد ادامه پیدا کند.
در زمینه سیاسی نیز از زمان رویکارآمدن دولت تدبیر و امید، احزاب روح تازهای گرفته و تحزب در کشور انسجام بهتری پیدا کرده است. آزادی نقد به شکل نجوا و پنهانی خود را به آزادی نقد در قالب فضاهای بازتر اجتماعی، سیاسی و اقتصادی داد. البته امیدواریم امنیت اجتماعی و سیاسی جامعه روز به روز رشد بیشتری کند.
هر چند دستها و رگههای استبدادی تحت عنوان «دلواپسان معیشت» در کشور وجود دارند که میخواهند فضای سیاسی را در قالب شلیکهایی با دستاویز قرار دادن مسایل اقتصادی به سمت ناموفق نشان دادن دولت روحانی در زمینه اقتصاد پیش ببرند. مجموعه این فشارها در قالب ستادی که آن را «ستاد شلیک» نام نهادم، و توسط کسانی که مسایل معیشتی را مطرح میکنند، اما دغدغه معیشت مردم را ندارند، مدیریت میشود.
*برخی گروهها و چهرههای جریان اصلاحطلب صحبت از انتخاب «کاندیدای در سایه» برای حمایت از کاندیداتوری دکتر روحانی میکنند، نظر شما در خصوص این ساز و کار انتخاباتی چیست؟
با توجه به صحبتهای آقاي احمد جنتی در اجلاسیه مجلس خبرگان رهبری که به نوعی عدم کارایی دولت یازدهم به ویژه در خصوص معیشت مردم را مطرح کردند، و به دنبال این موضعگیری سرازیرشدن هجمهها به سمت دولت روحانی، عملاٌ شائبه ردصلاحیت احتمالی دکتر روحانی در افکار عمومی به میان آمد. مجموعه اصلاحطلبان نیز احساس میکنند که چند کاندیدا به عنوان «کاندیدای در سایه» یا آلترناتیو دکتر روحانی در انتخابات پیشرو ثبتنام کنند که اگر مشکلی پیش آمد، دست اصلاحطلبان برای ادامه رقابت انتخاباتی باز باشد.
*به نظر شما اصلاحطلبان باید بدون قید و شرط روی کاندیداتوری دکتر روحانی برای انتخابات ریاستجمهوری سال آینده، اجماع کنند یا برای حمایت خود پیششرط قرار دهند؟
در انتخابات دور قبل ریاستجمهوری، به خاطر شرایط موجود، مجموعه اصلاحطلبان بدون پیششرط از کاندیداتوری روحانی حمایت همهجانبه کردند. اما متأسفانه روحانی در برخی حوزهها مانند نحوه چینش مدیران خوب عمل نکرد و به چهرههایی عمدتاٌ سالخورده و متعلق به یک حزب خاص بیشتر بها داد. ما نمیگوییم پیششرط برای انتخابات سال آینده داریم اما خود روحانی باید بپذیرد که از نخبگان جریان اصلاحطلبی در احزاب مختلف برای تصدی پستهای مدیریتی و اجرایی کشور استفاده کند. باید تعهد را قلبا و رسما اعلام کند . سپردن ساختار نظام اجرایی کشور به یک گروه خاص که تجربیات برجستهای نیز در گذشته ندارند، با خواستهها و مطالبات عمومی مردم و اصلاحطلبان همخوانی ندارد.
*سال آینده انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا نیز برگزار میشود. به نظر شما اصلاحطلبان باید چه ملاکهایی را برای قراردادن کاندیداها در لیست انتخاباتی خود قرار دهند تا به عنوان نمونه ضعفهای لیست دور چهارم شهر تهران تکرار نشود؟
در شورای چهارم هنوز انسجام کامل بین اصلاحطلبان ایجاد نشده بود و ردپای اصولگرایان از شوراهای دوم و سوم وجود داشت. به عنوان نمونه هر چند الهه راستگو از لیست اصلاحطلبان وارد شورا شد، اما ساخته و پرداخته یک منظومه منسجم حزبی نبود و به دلیل نداشتن پایگاه فکری قوی و تعریفشده از جریان اصلاحطلبی، مسیر دیگری را انتخاب کرد. اصولگرایان نیز در این سالها نشان دادند تخصص لازم را برای مدیریت شهری ندارند.
اعضاي شوراها، نمایندگی تمامی شهروندان را به عهده دارند و نباید برای ورود به آن روی داشتن یک تخصص خاص تأکید کرد. تعهد به معنای خوب انجام دادن كار، تخصص و دانش علمی لازم در حوزه مدیریت شهری بیشتر باید به عنوان ملاک مورد توجه قرار بگیرد.
همچنین برای افرادی که در شوراهای شهر بهخصوص در کلانشهرها حضور دارند، علاوه بر کارشناس بودن، داشتن نوعی نگاه مدیریتی به حوزه فعالیتهای خود لازم است. هماکنون در شورای شهر تهران چندین ورزشکار وجود دارد که به دلیل معروفیت فردی رأی آوردند. اینها میتوانستند در فدراسیونهای تخصصی ورزشی مربوط به خودشان شرکت کنند و شورای شهر را به مجموعه و معجونی از تخصصهای حوزه مدیریت شهری بسپارند.
البته به نظر من در شرایط کنونی ما مدیریت شهرداری داریم نه مدیریت شهری. در نگرش مدیریت شهری، همه فعالیتهای داخل جغرافیای شهری باید دست به دست هم دهند تا در شهر زمینه سکونت امن و شايسته شهروندان فراهم شود. در قانون برنامه سوم تصویب شد که دولت با احصای وظایف غیر حاکمیتی خود و واگذاري آن به شهرداری و شورای شهر، مدیریت جامع شهری را به مرور زمان از کلان شهرها تا شهرهای کوچک ایجاد کند. این اتفاق اگرچه در قانون برنامه سوم دیده شد، اما تاكنون و در قانون برنامه ششم هنوز اجرایی نشده است.
*صحبتهای زیادی در خصوص دادن سهمیه ویژه به جوانان برای حضور در لیست انتخاباتی اصلاحطلبان مطرح شده است. آیا شما نیز از این موضع حمایت می کنید؟
در جاهای مختلف ساختار سیاسی کشور ما افراد کهنسال زیاد دیده میشوند. متأسفانه این موضوع به یک اپیدمی در سطح مدیریت کشور تبدیل شده است. دولت روحانی نیز افراد کهنسال زیادی در حوزه مدیریتی دارد. این مدیران باید مجموعه تجربیات مدیریتی خود را به قشر جوان تحویل دهند. میشود با استفاده از نیروهای جوان به سمت فضاها و کاربردهای جدید، ارتقای مطلوب، سرعت و شتاب بیشتر در فعالیتها حرکت کنیم. از سوی دیگر نباید برای حضور جوانان در لیست نرخ تعیین کرد و گفت این تعداد از لیست باید حتماً جوان باشند.
*به نظر شما نحوه مواجهه اصولگرایان برای رقابت با دکتر روحانی در انتخابات سال آینده چگونه است؟ آیا روی یک کاندیدای واحد به اجماع میرسند و اگر اجماعی صورت گیرد، محتملترین گزینه اجماع این جریان سیاسی چه کسی میتواند باشد؟
اصولگرایان در قالب جبهه مردمی نیروهای انقلاب، نزدیکبه 15 چهره برجسته را در سبد کاندیداهای خود قرار دادند و قرار است این تعداد را به 5 تن برسانند تا بتوانند کاندیدای خود را از میان پنج نفر نهایی، انتخاب کنند. در لیست آنها چهرههای مانند مهندس باهنر، سیدابراهیم رئیسی، محمدباقر قالیباف، محسن رضایی، علیرضا زاکانی و میرسلیم وجود دارند.
حدس میزنم که آقای رئیسی میخواهد با یک حرکت تاکتیکی وزن و سطح خود را در افکار عمومی بالا ببرد. در گمانهزنيها، آقای رئیسی میخواهد یک دوره کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری شود، سپس انصراف دهد و به عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام منصوب شود.
از سوی دیگر پیشبینی میکنم مهندس باهنر که در انتخابات مجلس کاندیدا نشد و چهره معتدلتری نسبت به رگههای افراطی داخل جریان اصولگرایی دارد که کمتر مواضع بر علیه دیگر جریانات سیاسی گرفته و خودش را منصفتر نشان داده است، از لیست انتخاباتی اصولگرایان بیرون می آید و دیگر افراد درون لیست جهت کمک به باهنر و به عنوان آلترناتیو در انتخابات پیشرو حضور خواهند داشت. من شانسی برای آقای قالیباف قایل نیستم. او میتواند به عنوان معاون اول رییسجمهور، ستادهای انتخاباتیاش را در اختیار باهنر قرار دهد.
*جبهههای دیگری مانند ایستادگی و پایداری که درون جریان اصولگرایی تعریف میشوند، چه نقشی میتوانند در انتخابات ریاستجمهوری آتی ایفا کنند؟ آیا با برنامه انتخاباتی جبهه مردمی نیروهای انقلاب حرکت میکنند؟
در جبهه اصولگرایی ایدئولوژی جبهه پایداری تعیینکننده است. هر چند جبهههای دیگری مانند ایستادگی درون اصولگرایی وجود دارند. ایدئولوژی جبهه پایداری بر سمع و طاعت يعني گوشدادن و اطاعتکردن استوار است که شکل و شمایل کمتری به اصولگرایی مدرن تر دارد. به اعتقاد من جبهه پایداری بر انديشه سلفي گري استوار است، به مرور ایزوله مي شود و از جریان اصولگرایی کنار خواهد رفت. همچنین جریان احمدینژاد نیز به لحاظ محتوائي شباهت کمتری به جریان اصولگرایی دارد. به نظر ميرسد اصولگرایی بیشتر با حزب مؤتلفه اسلامی و احزاب مدرنتری تعریف میشود که به عنوان نمونه مهندس باهنر متعلق به این طیف معتدل است. البته جبهه نیروهای مردمی انقلاب با هدف ایجاد یکپارچگی درون جریان اصولگرایی شکل گرفته است که با این رویههای ایدئولوژیکی جبهه پایداری در تقابل است. همچنین وزن نیروهای جبهه مردمی انقلاب چندان زیاد نیست و شخصیت کاریزمای خاصی مانند مصباح یزدی جبهه پایداری درون جبهه مردمی وجود ندارد.
*برخی رسانههای نزدیک به جریان اصولگرایی صحبت از یکدورهای بودن ریاستجمهوری دکتر روحانی میکنند. شما به این پیشبینی تا چه اندازه اعتقاد دارید؟
یکدورهای بودن ریاستجمهوری روحانی یعنی یا شورای نگهبان با رد صلاحيت ايشان، به او اجازه کاندیداتوری در انتخابات دور دوازدهم ریاستجمهوری را نمیدهد، یا «ستاد شلیک» آنقدر به کابینه او شلیک کند و روی افکار عمومی تأثیرگذار باشد تا روحانی در انتخابات آتی با ریزش آرا مواجه شود. به نظر من دکتر روحانی باید بسیار با تدبیر حرکت کند و در فرصت باقی مانده تا انتخابات ریاست جمهوری با فعالکردن بیشتر تیم اطلاعرسانی خود، روی مجموعه خدمات دولت تدبیر و امید در حوزههای مختلف بینالمللی و داخلی برای آگاهی به مردم کار کند.
*پس شما پیروزی روحانی را در انتخابات سال آینده با تمام این تفاسیر پیشبینی میکنید؟
بله. من معتقدم آقای روحانی برای دور دوازدهم نیز با آرای قابل قبولی پیروز انتخابات خواهد شد. هر چند "ستاد شلیک" نیز کار خود را ادامه میدهد و باید منتظر حوادث غیرمترقبه دیگری نیز بود.
*با درگذشت آیتالله هاشمی رفسنجانی، اصلاحطلبان سنگینترین وزنه حامی خود را از دست دادند. حیات سیاسی این جریان سیاسی را در دوران پساهاشمی چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا در بدنه جریان اصلاحطلبی کسی وجود دارد که بتواند نقش حمایتی مرحوم آیتالله هاشمی را به گونهای ایفا کند و این مسیر را ادامه دهد؟
از مرحوم آیتالله هاشمی به عنوان نخ تسبیحی که میتوانست جریان اصلاحطلبی را به مجموعه حاکمیت متصل کند، نام برده میشد. باید بپذیریم که حذف اصلاحطلبی به معنای حذف اصولگرایی است و حذف اصولگرایی به معنای حذف اصلاحطلبی. جریانات سیاسی باید در یک فضای رقابتی سالم یکدیگر را تحمل کنند.
مرحوم آیتالله هاشمی در راستای ایجاد این فضای سیاسی حرکت میکرد. به اعتقاد من خود دکتر روحانی به عنوان شخصیتی پذیرفتهشده میان دو جریان این نقش را میتواند بازی کند چون هم به ساختار نظام نزدیکتر است و هم مورد حمایت اصلاحطلبان است. روحانی به عنوان یک رییسجمهور میانهرو باید هم از نخبگان اصلاحطلب و هم از چهرههای معتدل اصولگرایی استفاده کند. البته چهرههای دیگری مانند سیدحسن خمینی، سیدهادی خامنهای، آیتالله بجنوردی نیز میتوانند به این اتصال کمک کنند.
گفت و گو : صادق دوپیکر /مردم سالاری