سعید فائقی نیاز به معرفی ندارد. ورزش ما در دوران معاونت او در سازمان تربیت بدنی، یکی از دوره های خوب خود را سپری کرد، دوره ای که اهالی سختگیر ورزش به آن نمره قبولی دادند و همچنان در مثال های شان از آن روزها می گویند.
بررسی عملکرد کاروان ورزشی ایران در المپیک در گفت و گو با سعید فائقی:
مدیریت ورزش انتظارات را برآورده نکرد
صحبت از میانگین مدال در المپیک ها، زمینه سازی برای توجیه بود
9 شهريور 1395 ساعت 18:54
سعید فائقی نیاز به معرفی ندارد. ورزش ما در دوران معاونت او در سازمان تربیت بدنی، یکی از دوره های خوب خود را سپری کرد، دوره ای که اهالی سختگیر ورزش به آن نمره قبولی دادند و همچنان در مثال های شان از آن روزها می گویند.
سعید فائقی نیاز به معرفی ندارد. ورزش ما در دوران معاونت او در سازمان تربیت بدنی، یکی از دوره های خوب خود را سپری کرد، دوره ای که اهالی سختگیر ورزش به آن نمره قبولی دادند و همچنان در مثال های شان از آن روزها می گویند.
البته این مدیر خوش برخورد و خوش اخلاق هم همچنان عاشق ورزش است و مو به مو اتفاقات ورزشی را دنبال می کند و به قول خودش شاید هوس قمار دیگر، هیچ گاه او را رها نکند! حرف های فائقی آنقدر شیرین است که ترجیح می دهی بدون مقدمه چینی بروی سراغ اصل موضوع. پیشنهاد می کنیم حتما گفت وگوی "مردم سالاری" با معاون فنی اسبق سازمان تربیت بدنی را بخوانید:
** ورزش ایران در دوره معاونت شما در سازمان آقای هاشمی طبا، یکی از دوره های خوب خود را سپری کرد. در سال هایی هم که از مدیریت ورزش دور بودید همواره اظهارنظرهایی از شما منتشر می شد که نشان می داد همه اتفاقات ورزش را رصد می کنید. حتما المپیک اخیر را هم به همین شکل دنبال کرده اید؟
ورزش یک خاصیتی دارد و آن این است که جذاب است، جذابیتی خاص خودش که شاید بتوان آن را به نوعی یک اعتیاد مثبت دانست، به طوریکه به هر نحوی که وارد ورزشی شوی دیگر نمی توانی از آن جدا شوی، این هم برای کسی است که ورزش کرده، هم برای کسی که به عنوان دوستدار ورزش نقش تماشاگر را دارد و به خاطر همین است که این همه شاهد هواداران سینه چاک در رشته های مختلف ورزشی هستیم و هم کسی که کار مدیریتی کرده همیشه یک عشق و علاقه ای را در خود نسبت به ورزش احساس می کند. مدیریت در ورزش، مدیریت عاشقانه و داوطلبانه است، درست است که مدیریت در این بخش هم منصوبی است اما یک مدیر اگر عاشق نباشد و نخواهد داوطلبانه کار کند، بعید است که بتواند نتیجه خوبی از خود بر جای بگذارد.
** همین است که در تمام سال هایی که بین شما و ورزش جدایی اتفاق افتاده، همیشه کارشناسانه مسائل را دنبال کرده اید و حتما نسبت به وزارت ورزش نقدهایی هم دارید.
در دوره اخیر، در دولت تدبیر و امید افراد تحصیل کرده، آنهایی که متخصص تربیت بدنی هستند در راس قرار گرفتند. بیشتر افراد استاد دانشگاه هستند و طبیعی هم هست کسی که در حوزه ورزش تحصیل کرده حتما به ورزش علاقه دارد. حالا یا در دوران جوانی هم ورزش قهرمانی را دنبال کرده یا صرفا تحصیلاتش در این حوزه است اما چیزی که مهم است علاقمندی او به ورزش است که توانسته تا سطح دکترا آن را ادامه دهد. به همین دلائل فکر می کردیم حالا که اکثر افرادی که در مدیریت ورزش به کار گرفته شده اند متخصص این حوزه هستند. این نوع مدیریت می تواند خیلی بهتر از مدیریت های غیرورزشی عمل کند.
** اما در عمل اینطور نشد؟
متاسفانه آنها انتظارات جامعه را برآورده نکردند. البته برخی می گفتند چون مدیریت جدید وزارت ورزش متخصص این حوزه هستند توقع جامعه بالا رفته است و بیشتر از حد انتظار از آنها توقع وجود دارد ولی من معتقدم که توقع همه بیش از حد نبود و اتفاقا در سال هایی که عزیزانی آمده بودند و به نوعی عده ای با ورزش قهر کرده بودند و آرام آرام داشت این آشتی صورت می گرفت. مثلا در حوزه فوتبال که سنجش بهتری از بابت حضور تماشاگر و اقبال عمومی مردم دارد، دیدیم که بعد از سال ها رکود، در سال گذشته مقداری در لیگ ما و خصوصا دو باشگاه محبوب پایتخت و همچنین در فوتبال تبریز، اصفهان یا اهواز، اتفاقات خوبی افتاد و تماشاگران بیشتری به ورزشگاه آمدند و این نشان می داد که هواداران فوتبال آرام آرام با فوتبال آشتی کرده بودند و دوباره اشتیاق و شوقی در بین آنها ایجاد شده بود که به تبع آن، این موضوع به کل ورزش هم کشیده شده بود. موفقیت های والیبال هم اشتیاق دیگری بین مردم تولید کرده بود و به لحاظ اقبال عمومی و حمایت مردمی، ورزش حامیان خوبی پیدا کرده بود که این بحث اسپانسری و بُعد اقتصادی ورزش را هم شامل می شد. درخشش والیبال در میادین بین المللی حتی ثمره اش را در پارک ها هم نشان داد که چقدر علاقمندی در بین مردم نسبت به ورزش ایجاد شده است و در واقع جامعه در حوزه ورزش به نوعی فرهیختگی رسیده بود که خیلی خوب این حوزه را درک کنند و بشناسند.
** با این وجود مردم شاهد المپیک خوب و راضی کننده ای نبودند.
حُسن المپیک به این است که ورزش کشورها نتیجه کار چهار ساله شان را در آن می بینند و همه خود را در این میدان بزرگ و در یک آوردگاه عمومی محک می زنند. باید قبول داشته باشیم که ما هم قبل از اعزام به ریو، فکر می کردیم با توجه به آشتی جامعه با ورزش، بهتر از اینها نتیجه می گیریم که کاروان ایران انتظارات جامعه را برآورده نکرد. علی الخصوص که این المپیک فرق هایی هم با المپیک های قبلی داشت، اینکه پیش از اعزام تیم ها، بنرهایی در شهر در حمایت از المپیکی ها نصب شده بود، مراسم بدرقه ویژه ای داشتیم و همه اینها نیز به همین خاطر بود که انتظارات جامعه از ورزش بالا رفته بود و این یک پیش جشن بود برای جشن پیروزی که متاسفانه این اتفاق نیفتاد.
** البته حاشیه هایی از چند ماه مانده به المپیک سروصداهایی به پا کرد که نوید خوبی نمی داد.
در جامعه چنین وضعیتی حاکم شده بود اما از آن طرف پالس هایی از مدیریت ورزش آمد که بیانگر چیز دیگری بود. اولین پالس صحبت مدیران بود که می گفتند ورزش ما در حد دو سه مدال المپیکی است و اشاره به اینکه طلاهای قبلی ما چه تعداد بوده، حرف های این تیپی که به نوعی می خواست توقع جامعه را پایین بیاورد.
** یکی دیگر از این پالس ها هم در خانه کشتی اتفاق افتاد، در جایی که رسول خادم از رئیس جمهوری کمک خواست.
در رابطه با تدارکات تیم ملی، یکی دو بار محمد بنا گلایه کرد و متعاقب گلایه او، رئیس فدراسیون کشتی هم صحبت هایی را مطرح کرد و بعد هم به این متهم شد که چرا با مقامات بالاتر تماس می گیری. این داستان در حالی اتفاق می افتاد که جامعه می دید نفر اول ورزش ایران در رابطه با کارلوس کی روش اظهارنظر می کند، پس امیدوار می شد که وقتی وزیر ورزش برای کی روش اینقدر وقت می گذارد حتما برای سایر رشته ها هم همین میزان انرژی را صرف می کند؛ تا اینکه اختلافات بین وزارت ورزش و کمیته ملی المپیک هم رسانه ای شد. رئیس کمیته صحبتی کرد و بعد وزارتخانه پاسخی داد و کار کشید به سوال حقوقی از ریاست جمهوری و آرام آرام این اختلافات خود را نشان داد.
** بعد هم بحث پوشش کاروان ایران در المپیک جنجالی شد.
اتفاقات قبلی به تدریج نارضایتی در دل علاقمندان به ورزش به وجود آورد تا اینکه این نارضایتی خودش را در بحث لباس کاروان نشانه داد. می دانید که تا پیش از این هیچ وقت پوشش کاروان اینطور رسانه ای نمی شد که همه بخواهند در موردش نظر بدهند ولی ایندفعه لباس ها به نمایش گذاشته شد و این نمایش همانا و سرریز شدن توقعات مردم هم همانا. این موضوع بلافاصله واکنش جامعه را به همراه داشت که این چه طرحی است، بعد هم آنهایی که قرار بود در المپیک شرکت کنند همنوا با مردم شدند و گفتند که این پوشش در حد ما نیست، بروز این مباحث در آستانه اعزام به ریو، مشکلات مدیریتی را نشان داد.
** که البته دامنه این مشکلات به برزیل هم کشید...
آنجا هم که رفتیم باز هم این شکاف و نارضایتی در ظاهر نشدن ورزشکاران در مراسم رژه و اعتراض شان خودش را نشان داد. در حالت عادی اش این بود که دو سه نفر در مراسم رژه حاضر نشدند اما بحث از این عمیق تر بود و معلوم بود که اعتراضاتی در بطن کاروان وجود دارد و حالا خود را نشان داده است. متاسفانه هر رسانه سراغ هر قهرمانی که می رفت با چهره شادابی مواجه نبودیم و دریغ از یک خنده ای که گوشه لب قهرمانی باشد، چه قبل از مسابقات، چه در حین رقابت و چه بعد از آن. حتی کاروان ما در مراسم اختتامیه هم حضور پیدا نکرد و همه نارضایتی ها خودش را نشان داد. این خیلی عذابم می داد که چرا بچه های ما اصلا شاد نبودند و حتی در بالاترین سطح مسابقات و برای طلا هم آنطور که شاید و باید، شادی نمی کنیم، درحالیکه ورزش حوزه شادی است و به آن اقتصاد شادی می گویند. هیچ کسی هم به اندازه خود ورزشکار از اوضاع روحی و روانی اش باخبر نیست. ما درحقیقت از نظر روحی و جسمی نتوانستیم ورزشکاران مان را به اوج آمادگی برسانیم و این موضوع هم از رکوردهایی که به جا ماند، هم مسابقاتی که انجام شد و برد و باخت ها کاملا مشخص بود.
** سه طلایی هم که گرفتیم داستان های متفاوتی داشت. دو طلای وزنه برداری که محصول تمرین شخصی و تلاش خارج از اردویی عنوان شد.
کیانوش رستمی که صراحتا عنوان کرد که مربی ندارد. از آن سو کیمیا علیزاده هم تشکر کرد که مربی اختصاصی اش را آورده اند. به هر حال بحث من، بحث مدیریتی هست، همه این مباحث بازمی گردد به مدیریت چون در دهکده بازی ها، همه در یک شرایط هستند. اینکه در این دوره خیلی تلاش کردند به آن بپردازند این مسئله بود که می خواهند اینطور نشان دهند که همه دنیا تمام هم و غم شان را گذاشته اند که ورزشکاران ما پیروز نشوند، درصورتی که من یادم هست در سیدنی ورزشکار (محمد طلایی) به حریف آمریکایی اش باخت، ما اعتراض کردیم، آن زمان هم در فیلا نماینده داشتیم (دکتر توکل) و کشتی تجدید شد و ما برنده شدیم. اینکه امروز در برخی رشته ها اصلا اعتراض نمی کنیم و در برخی هم اعتراض می کنیم و به جایی نمی رسد باز هم بحث مدیریتی است.
** نمود اصلی این موضوع در خصوص بهداد سلیمی بود.
من خیلی به علی مرادی احترام می گذارم اما وقتی رئیس فدراسیون وزنه برداری لباس مربی پوشیده و کنار ورزشکار حضور دارد یعنی اینکه ما در پشت صحنه کسی را نداریم که بخواهد از حق مان دفاع کند. این جور مسائل به تدریج خودش را نشان می دهد، بعد عنوان می شود که میانگین مدال ما در المپیک ها فلان تعداد بوده و اینها نشان می دهد که مدیریت ورزش نتیجه عمل خودش را می دانسته که زمینه سازی کرده است.
** در مورد کشتی رضا یزدانی هم به سرعت داور مسابقه محروم شد که عملا سودی به حال ما نداشت.
بله محرومیت داور فایده ای برای ما نداشت، فقط این مشخص شد که اینطور نیست همه عزم شان را جمع کرده باشند که اجازه ندهند ورزشکاران ما برنده شوند.
** البته گاهی هم واقعا اتفاقات عجیبی می افتد مثل المپیک سیدنی و اتفاقی که برای شاهین نصیری نیا رخ داد.
بله این مسائل بوده و هست و خواهد بود اما نه در همه زمینه ها. واقعیت مطلب این است که چنین مباحثی با گفتمانی که در دل ورزش وجود دارد، منافات دارد. نمی گویم هیچ وقت اتفاقی نمی افتد ولی اینطور هم نیست که همیشه در باخت ها چنین موضوعی وجود داشته باشد. به هر صورت ما عضو جامعه جهانی و قاره ای ورزش هستیم، یک وظیفه ما هم گرفتن کرسی های بین المللی است. شما نگاه کنید در وزارت امور خارجه، وابسته فرهنگی وجود دارد. ورزش هم جزئی از فرهنگ ماست، اما آیا تا به حال دیده اید از یکی از قهرمانان ما، درحالیکه یونسکو می آید آنها را سفیر خودش معرفی می کند و از آنها استفاده می کند، به عنوان وابسته فرهنگی استفاده کنیم؟! نه این کار را نمی کنیم، درحالیکه باید زمینه هایش را فراهم کرد. ما اینهمه ورزشکار تحصیل کرده داریم که میانگین تحصیلات آنها هم کارشناسی ارشد به بالاست چه اشکالی دارد آنها وابسته فرهنگی ما باشند و لااقل در جاهایی مثل لوزان سوئیس که با آن خیلی سرو کار داریم و مدیریت های جهانی ورزش درآنجا متمرکز است، در رفت و آمد باشند. در چنین روزهایی آنوقت می توانیم سری در سرها داشته باشیم.
** البته روسای برخی از فدراسیون های بین المللی خواستار دیدار با رئیس جمهوری بودند که زمینه آن هم فراهم نشد.
یک مناسباتی وجود دارد که باید رعایت کنیم. وقتی رئیس فدراسیون بین المللی فوتبال می آید و می تواند با ریاست جمهوری دیدار کند بایستی در بقیه رشته ها هم این موضوع را ساری و جاری کرد. مثلا تاماش آیان به ایران خیلی علاقه دارد، می خواهم بگویم ما اگر از المپین های مان درست استفاده کنیم، از این اتفاق سود می بریم. آیان حسین رضازاده را خیلی دوست دارد یعنی اگر رضازاده در ریو بین تماشاگران بود یا به عنوان سفیر از طرف ما به برزیل رفته بود، مطمئن باشید که طلای عزیزمان بهداد سلیمی امروز روی سینه اش بود. ما باید از داشته های مان استفاده کنیم. در دنیا هم از ورزشکاران سرآمدشان به این نحو استفاده می کنند مثل جایگاهی که یوردانف در کشتی برای کشورش دارد یا همین رسول خادم وقتی خودش می ایستد و کشتی گیرش را کچ می کند بایستی نائب رئیسش بنشیند کنار مدیران و ناظر باشد.
** یعنی معتقدید رسول خادم نباید در جایگاه کوچینگ باشد؟
اگر آن روز رسول خادم به عنوان رئیس فدراسیون نشسته بود به عقیده من باز هم آن اتفاق برای رضا یزدانی رخ نمی داد. البته رسول هم چون به او در بحث کوچینگ نیاز بود باید کنار کشتی گیرانش بود اما چه اشکالی داشت که نایب رئیسش از حق یزدانی دفاع می کرد. متاسفانه چنین اشتباهاتی بود و عمده ترین مشکل ما هم این بود که دوگانه تمرین نکرده بودیم. وقتی از یک نیمکره به نیمکره دیگر می رویم که شب و روزمان با هم تفاوت دارد، باید از ماه ها پیش از اعزام، ساعت تمرین و ساعت خواب مان را با ساعت مسابقه هماهنگ کنیم. باید شیفتی تمرین می کردیم تا همه سرحال و آماده در مسابقه حاضر شوند که کاملا مشخص بود چنین کاری انجام نشده است. رطوبت ریو 95 درجه بود اما ما کاملا در خشکی تمرین کرده بودیم و اینها همه واضح و بدیهی بود که مهندسی ورزشی انجام نشده است. من باورم نمی شد که زهرا نعمتی به آن شکل کار کند و آن روز هم به خاطر او خیلی اشک ریختم. او مدال می گرفت فقط اگر باد را در تمریناتش طراحی کرده بودیم. نعمتی فقط به باد باخت، من مکانیک خوانده ام و خودم سرعت و باد و عوامل دیگر را خیلی سریع برای مسابقه او محاسبه کردم که خدای من کسی که همیشه 10 می زد چطور یکدفعه اینطور کار می کند.
** از والیبال انتظارات بیشتری در ریو وجود داشت، خیلی ها معتقدند حاشیه مراسم رژه در عدم کامیابی این تیم موثر بود. شما چه نظری دارید؟
حاشیه روزهای ابتدایی نشان داد که در این تیم نارضایتی وجود دارد. به هر حال بعد از رفتن ولاسکو، کسی را در حد این مربی نداشتیم و این یک دلیل است، دلیل دیگر هم اینکه در مسابقات اخیر، خیلی از تیم ها داشته های اصلی شان را رو نکردند که ما توانستیم آرژانتین و روسیه و ... را ببریم و از برزیل امتیاز بگیریم. آنها داشته های اصلی خود را گذاشتند برای المپیک. باید این را هم قبول کنیم که ما آنقدر حرفه ای نشده ایم که بتوانیم دست مان را برای حریفان مان رو نکنیم، ضمن اینکه داشته های ما به اندازه آنها نیست که دست مان در جابجایی مهره ها اینقدر باز باشد. ضمن اینکه وقتی این نفرات در لیگ جهانی و انتخابی المپیک به اوج رسیده بودند، دوباره به اوج رساندن آنها کار دشواری بود و نمی توانستیم آنها را در شرایط آرمانی نگه داریم. همه این عوامل دست به دست هم داد تا این نتیجه به دست آید. البته این را هم باید در نظر بگیریم که فوتبال ما چند بار به جام جهانی راه یافته اما المپیک را سالهای طولانی است تجربه نکرده است اما این اتفاق برای والیبال افتاد و انصافا والیبال خودش را خوب به المپیک رساند و حتی از گروه خودش هم بالا آمد. نمی گویم که از این تیم توقع نداشته باشیم که خود من هم یک برنز برای آنها کنار گذاشته بودم اما شکست روز اول مقابل آرژانتین اثر منفی روی تیم گذاشت و زمان برد تا تیم خودش را دوباره پیدا کند. اگر انصاف داشته باشیم آنها به نسبت خوب بودند.
** شمشیربازی چطور؟
خوب شد که گفتید، این بهترین اتفاق از نظر من بود. مبارزه های مجتبی عابدینی خیلی زیبا بود. انصافا خیلی خوب جنگید و به او دست مریزاد می گویم. کارش عالی بود، ان شاءالله که دفعه بعد مدال می گیرد.
** گرچه خیلی از مردم معتقدند باید به او هم پاداش مدال داده شود اما صراحتا اعلام شد که این اتفاق نمی افتد.
یکی از مشکلات اساسی ما همین پاداش هاست. ما باید بحث پاداش را به میزان بهره وری تبدیل کنیم و تعریف جدیدی برایش داشته باشیم. در یک رشته ای که اصلا توقع مدال نداریم مثل دوی صد متر، همین که ورزشکار از گروه خود بالا می آید یک شاهکار است یا در رشته های رکوردی، وقتی ورزشکار از رکورد همیشگی خود بالاتر کار می کند، این قابل تقدیر است. باید عملکردها را در حد انتظار، بالاتر و یا پایین تر از حد انتظار تعریف کرد تا وقتی یک عزیزی مثل شمشیربازی اینطور درخشان ظاهر می شود، انصاف نیست که مورد تقدیر قرار نگیرد و بهره وری او را نبینیم. باید به او پاداش بدهیم و جایزه هم بماند برای آنهایی که مدال گرفته اند.
** در چه رشته هایی به عقیده شما انتظارات برآورده نشد؟
در برخی رشته ها دوستان خوب ظاهر شدند و در یک جاهایی هم نه، مثلا در بخش پرتابی ها عملکردها خوب نبود. به نظر من وقتی عملکرد خوب نیست می شود توبیخ هم کرد البته منهای بحث مصدومیت، ولی انتظار این است که حداقل یک ورزشکار رکورد خود را بزند.
** رئیس فدراسیون تکواندو اظهارنظری در مورد سرمربی ایرانی تیم ملی جمهوری آذربایجان داشت که این موضوع هم حاشیه ساز شد. این صحبت ها را چطور دیدید؟
راستش را بخواهید من می خواهم در این خصوص از زاویه ای دیگر به موضوع نگاه کنم. از عدالت خداوندی به دور است که ظلم را نبیند. به نظر من این صحبتی که در تکواندو گفته شد، ظلم آشکار هست و ما اصلا حق ورود به حریم خصوصی افراد را نداریم و من امیدوارم دوست عزیزم آقای پولادگر کلاهش را قاضی کند و از خدا طلب بخشش کند و من این اتفاق را عنایت عادلانه خداوند می بینم، خداوند عالم که ضربه اش صدا ندارد. در حالی که همه چیز از لحاظ فنی برای کسب مدال مهیا بود اما چیزی که در ریو در مورد تکواندو اتفاق افتاد را من چوب خدا می دانم.
** الهه احمدی هم یکی از گزینه های اصلی کسب مدال بود که مانند المپیک قبلی به مقام ششمی بسنده کرد. دلیل شکست او را در چه می دانید؟
آن بحث عدم آمادگی روحی و روانی که گفتم در تیراندازی به شدت خودش را نشان داد. افسردگی در همه چهره ها دیده می شد. من دهکده بازی ها را یک بار دیده ام که محل شادی هست، واقعا نمی دانم چرا بچه های ما اینطور شده بودند و چهره ها اصلا شاد نبود. مطمئنم که این مسئله و عدم تعادل فکر و روح و جسم در تیراندازی بیش از سایر رشته ها خودش را نشان داد و آنها تمرکز لازم را نداشتند، مخصوصا خانم احمدی که خیلی از نظر من ورزشکاری قوی با اعصابی قوی هست. باید پای درددل آنها نشست تا پی برد که چرا نتوانسته اند خوب کار کنند چون الهه احمدی خیلی هم خواهان مدال بود، واقعا نمی دانم چه شد.
** و کسب اولین مدال المپیک بانوان از سوی کیمیا علیزاده؟
او که عالی بود، واقعا کیمیاست.
** پیرو ناکامی های قبلی، وقتی که تیم فرنگی ما نتیجه نگرفت وزیر ورزش صحبتی قابل تامل داشت که حد ورزش ما همین است و باید حساب المپیک قبلی را از سایر المپیک ها جدا کرد. گرچه بعد از صحبت او، باز هم به مدال هایی رسیدیم اما واقعا حد ورزش ما همین بود؟
اگر به واقعیت هر رشته ای نگاه کنیم، پس منظور این است که ما در لندن در کشتی فرنگی اتفاقی سه مدال طلا گرفتیم که در ریو تبدیل شده به دو برنز، خب نمی شد این دو برنز، دو طلا باشد؟ اگر ما توانسته بودیم بدن این ورزشکاران را در اوج نگه داریم آن وقت نتیجه دیگری حاصل می شد. چطور می شود که روسیه را 6 بر صفر می بری اما دقیقا به همین حریف در المپیک می بازی. این نمی تواند یک اتفاق باشد. یا تکواندو، ماها که به ملی پوشان مان لقب سونامی و ویرانگر نداده بودیم، این عنوان را فدراسیون جهانی به آنها اطلاق کرده بود. یعنی برداشت دنیا این بوده که اینها می توانند قهرمان شوند. حریف انگلیسی که می آید و تکواندوکار ما را شکست می دهد قبل از مسابقه می گوید که من از این مبارزه خیلی می ترسم چون کسی که رودرروی من قرار می گیرد ابرقدرتی در تکواندو هست. شما مصاحبه حریفان بچه های ما را بخوانید. تصور آنها، درست همان تصور من و شماست و فکر نمی کردند که به این شکل کار بکنیم. آنها در رشته های که همیشه در المپیک ها صاحب عنوان می شویم ما را حریف اصلی خود می دانستند. یعنی می خواهم بگویم اگر حریفان مان را رصد کرده و مهندسی ورزشی کرده بودیم درست مثل کاری که حریفان روی ما انجام داده بودند، نتیجه بهتر از این می شد. آنها کاملا روی ما کار کرده و نقاط ضعف مان را یافته بودند، ولی ما این کار را نکردیم یا شاید هم نتوانستیم نکات دقیق و حساس را به ورزشکاران مان القا کنیم. رسول خادم هر جا که تشخیص داد کنار تشک رفت و فریاد زد و همان مسیری که می خواست را جلو برد و نتیجه هم گرفت. باید قبول کنیم که ما به لحاظ مهندسی و علمی در این المپیک در مقایسه با المپیک قبلی خوب کار نکردیم.
** شما یکی از گزینه های وزارت ورزش در دولت تدبیر و امید بودید، چه شد که وزیر نشدید؟
راستش را بخواهید اینکه جامعه ورزش بزرگواری در حق من داشته و از من حمایت کردند دلیل نمی شود که من باید حتما در این سمت قرار می گرفتم. من فکر می کنم ورزش ما آنقدر بزرگ هست و انسان های بزرگ در خود دارد که من در بین آنها نه توقعی دارم، نه ادعایی داشتم. ورزش ما خیلی بزرگ است. اتفاقا دیروز یکی از دوستان فوتبالی ام از من پرسید چرا برای فوتبال کاندیدا نشدی، به او گفتم که من با بودن این همه آدم بزرگ در فوتبال خجالت می کشم که در این حوزه کار کنم. ما باید قدر آدم های ورزشی مان را بدانیم. اینکه چرا نمی خواهیم بزرگان مان را ببینیم به مدیریت ورزشی مان بازمی گردد. برای همین است که ورزشی ها سر از جاهای دیگر درآورده اند و اتفاقا هم در آن حوزه ها موفق هم بوده اند. مثل همین شورای شهر که ورزشی ها خیلی بهتر از دیگران کار کرده اند. من مدتی در مترو کار کرده ام و با بچه های جنوب شهر که صحبت می کردم امیدشان به علیرضا دبیر، هادی ساعی و رسول خادم در برهه ای که در شورا حضور داشت، بود. اتفاقا می دیدم این بچه های ورزشی چقدر هم قشنگ حرف می زنند. آنها چندین المپیک را دیده اند و اتفاقا المپیک ها را شهرها برگزار می کنند و قهرمانان ما از نزدیک مدیریت شهری را دیده اند که شهرداران جهان چطور فعالیت می کنند.
** پس با وجود هجمه ای که این روزها علیه حضور ورزشکاران در شوراها وجود دارد، شما موافق حضور آنها هستید؟
بنده های خدا حضورشان در جامعه خودشان مهیا نیست، در محیط ورزش برای آنها جا نیست. اگر در جامعه ورزش آنها را به کار گرفت چرا باید به سمت دیگری بروند. آنها لیاقت خود را قبلا در محیط ورزش نشان داده اند و باز هم می توانند در این حوزه خدمتگزار باشند. تا کی باید از بیرون مدیر بیاوریم؟ انصاف نیست که برای باشگاه ها و برای فدراسیون ها مدیر غیرورزشی انتخاب کرد. کار را به جایی رسانده اند که دلسوزان ورزش را با بحث بازنشستگی و دوشغله ها از کار دور می کنند که واقعا راهش این نیست. ورزش که بازنشستگی ندارد اتفاقا روسای فدراسیون های بین المللی معمولا 60 سال به بالا هستند و این نشان می دهد در ورزش این سن، سن کارآمدی است و آنها صاحب تجربه بسیاری هستند. من از زمانی که یادم می آید خیلی از روسای بین المللی در پست شان مشغول به کار بوده اند، مثلا من در سال 64 رئیس فدراسیون وزنه برداری بودم و تاماش آیان آن زمان دبیرکل فدراسیون جهانی وزنه برداری بود و دو سال بعدش رئیس شد. او اکنون دست و پایش می لرزد اما همچنان رئیس است. این موضوع باید حل شود ولی جدی گرفته نمی شود، من مطمئنم اگر طرح و لایحه ای در این خصوص به مجلس برود حتما با آن موافقت خواهد شد.
** در مصاحبه ای خواندم که گفته بودید ورزش ما سنگین شده است. منظورتان چه بود؟
این یک بحث دینامیکی و اینورسی هست، وقتی یک متحرکی می ایستد، این ایستادگی باعث زنگ زدگی اش می شود و برای به راه افتادن دوباره به انرژی بیشتری احتیاج دارد. نگرانی من از این است که داریم ورزش ما دارد لخت می شود و به حرکت درآوردن مجدد آن به انرژی زیادی احتیاج پیدا می کند، درصورتی که ورزش یعنی حرکت و اصلا نباید متوقف شود و باید همیشه حرکت رو به جلو داشته باشد. ورزش حوزه ای رو به جلو هست، رکوردها را ببینید، گاهی یک رکورد آنقدر بالا هست که فکر می کنی دیگر به هیچوجه این رکورد جابجا نمی شود اما باز هم رکوردی دیگر ثبت می شود، چون انسان ها خارق العاده هستند. شما نگاه کنید امسال سنگاپور هم می آید مدعی می شود و مدال می گیرد، این همان کشوری است که قبلا در ورزش آسیا نامی از آنها مطرح نبود، ما قرار است در سال 1404 قدرت اول منطقه باشیم یعنی می خواهیم از ترکیه، آذربایجان و ... جلو بزنیم اما در همین المپیک ببینید آنها چه نتیجه ای گرفتند. قزاقستان که از ما پیش افتاده بود اما در همین المپیک اخیر ازبکستان هم از ما جلو زد. ما در آسیا قرار بود بعد از چین، کره و ژاپن، مدعی باشیم اما اینکه باقی آسیایی ها دارند شانه به شانه ما در ورزش عمل می کنند، نگران کننده است.
** با این کارنامه ای که وزارت ورزش در این چند ساله داشته فکر می کنید تغییری صورت بگیرد؟
دولت اکنون برای تغییر دیگر فرصتی ندارد و باید تمام هم و غمش این باشد که بتواند خودش را برای دوره بعدی جمع کند و کسب مقبولیت کند. یکی از راه های کسب مقبولیت هم شاید همین ورزش باشد و تغییر چاره کار باشد، اما من فکر می کنم که دیگر زمانی برای تغییر نداریم و هر کسی که برای این چند ماه بیاید، به او هم ظلم شده است چون در فاصله چند ماه هیچ کسی نمی تواند کار خاصی انجام دهد و این شاید به نوعی یک فرصت دیگر باشد که در اختیار همین مدیریت قرار می گیرد و احتمال دارد آنها از تجارب قبلی خود استفاده کنند و راه جدیدی را باز کنند و خودشان و توانمندی هایشان را نشان دهند. واقعا شاید همین گروه با استفاده از تجربیات قبلی، خودشان را ارزیابی کرده و به راه جدیدی برسند و افق خوبی را برای ورزش کشور ترسیم کنند. این در واقع امتحان دیگری برای کسب مقبولیت است و اگر از آن استفاده نکنند در دولت بعدی اتوماتیک وار جایی ندارند.
** به عنوان آخرین سوال دوست دارم بپرسم که آیا بار دیگر شاهد حضور سعید فائقی در دستگاه ورزش ایران خواهیم بود؟
«خنک آن قماربازی که بباخت آن چه بودش
بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر» هوس قمار دیگر...
گفت و گو : مرضیه دارابی
کد مطلب: 60490