براي اينکه فهميد در جريان اصولگرايي چه ميگذرد و قرار است چه ترکيب بندي اي در انتخابات آتي داشته باشند بايد سراغ افرادي رفت که در دل ماجرا هستند و ميدانند در چنته اصولگرايان چه ميگذرد. حجتالاسلام مصطفي درايتي مشاور رئيس جمهوري دولت اصلاحات در امور روحانيت در گفتوگو با مردم سالاری، معتقد است اصولگرايان در انتخابات رياست جمهوري 96 مجبورند از روحاني حمايت کنند.
با توجه به گفتههاي اعضاي مختلف جامعتين به نظر ميرسد اختلاف نظرهاي زيادي بر سر حمايت از حسن روحاني در انتخابات آينده وجود دارد. درست است؟
به نظر من عمده جريان اصولگرايي در نهايت مجبور خواهد شد از حسن روحاني حمايت کند چون گزينه اي بهتر از او نخواهد يافت. البته دراين ميان تندروها ممکن است رفتار ديگري بروز دهند. گفته ميشود آنها گزينه بهتري دارند، اما با توجه به داشتههايشان شاهديم که گزينه قابل قبولي ندارند. جامعتين با اين مسئله رو به روست براي همين در انتخابات آينده يا سکوت ميکنند يا در نهايت از روحاني حمايت خواهند کرد. خيلي بعيد ميدانم که گزينه ديگري مطرح باشد. از طرفي با توجه به جوي که در سياست کشور وجود دارد خيلي بعيد است که بخواهند از کسي حمايت کنند که ميدانند در نهايت ممکن است بازنده رقابت باشند. اقتضاي سياست اين است که از برنده حمايت کنند پس يا از روحاني حمايت ميکنند يا در کل سکوت ميکنند. ريسک حمايت از شخصي ديگر بالاست.
ولي اين همه ميگويند گزينههاي بهتري داريم و قحطالرجال نيست!
بله. در جامعتين يکدستي وجود ندارد و همچنين ظاهرش اين است که جريان اصولگرايي با بيان اين حرفها بازار گرميميکند. ولي در آخر از روحاني حمايت ميکنند. گزينههايي که تا به حال مطرح بوده اصلا آنقدر قابل قبول نبودند که اصولگرايان بخواهند پشت آنها قرار گيرند.
تا قبل از سال 88 جامعتين يک دستياش را حفظ کرده بود يا حداقل در ظاهر اينطور به نظر ميرسيد. چه چيزي باعث شد بعد از 88 چند دستگي در اين جمع ايجاد شود؟
جريان اصولگرا بعد از احمدينژاد به دو دسته تقسيم شد. بعد از اينکه احمدينژاد رئيس جمهور شد و چند ماه از حضورش در دفتر رياست جمهوري گذشت، اختلافات جدي تر شد. چون در کنار احمدينژاد در سال 84، آقاي هاشمي قرار داشت که طرفدار زيادي در جامعتين دارد. آنچه اتفاق افتاد اين بود که بعد از مدتي اصولگرايان متوجه شدند که حمايتشان از احمدينژاد درست نيست و اين چند دستگي عميقتر شد. البته نه اينکه قبلا هم اين مشکلات را نداشتند، به نظر من اتفاقاتي که افتاد متاثر از کل اتفاقاتي بود که کل جريان اصولگرايي از همان ابتداي تشکليش وجود داشت. تشتت، بيبرنامگي و چيزهايي از اين دست در تمام طول اين سالها در اين جريان وجود داشته است. البته بيبرنامگي را هميشه داشتهاند. هرچه که بود، اين شکافي که در ميان جريان اصولگرايي ايجاد شد، عميقتر شد. اين را ميشود به صورت مشهود ديد. لذا شخصا معتقدم ضربه اي که احمدينژاد به اين جريان زد، هيچ جريان ديگري نميتوانست به آن بزند. گرچه در زماني که احمدينژاد روي کار آمد اصلاح طلبان از جريان اجرايي سياسي کشور خارج شدند ولي حيات خود را ادامه دادند و حتي قوي تر شدند. ولي آنچه احمدينژاد بر سر جريان اصولگرايي آورد هيچکسي نميتوانست بياورد. اين مشکلات همچنان ادامه دارد و البته عميقتر هم ميشود. مگر اينکه بخش قوي تر اين جريان فکري بکنند و راهشان را از کساني که در به هم زدن ميدان حرفه اي هستند، جدا کنند.
سوال اين است که اين جريان چه چيزي در احمدينژاد ديد که او را انتخاب کرد؟
جريان اصولگرايي بناي سياست را در عرصه عموميبر همدلي و همراهي نگذاشته. آنها هميشه آويزان قدرت بودند! جايگاهي که به دست آوردند دقيقا از همين راه بود. آنها سياستورزي را به صورت قاعدهمند بلد نيستند. دچار توهماتي هستند که بر اثر تکرار مدام آن، به باور نسبت به آن توهمات رسيدهاند. اين توهمات در عرصه عمل با واقعيات جور در نميآيد و به شکست ميرسند. مشکل ديگري که وجود دارد به خاطر افراد جوان و جديدي است که به اين جريان ملحق ميشوند. اين افراد وقتي شعارهاي اين جريان را ميشوند خيلي از آن استقبال ميکنند ولي وقتي وارد بدنه ميشوند، همه چيز را در تضاد با آن شعارها ميبينند براي همين در دراز مدت دچار تفرقه ميشوند. در جريان سياسي نميشود همه چيز را کتمان کرد، اختلافات بالاخره در جايي بروز ميکند. افراد اين جريان بعد از مدتي شروع به درگير شدن با هم کردند. الان هم سر خيلي چيزها با هم اختلاف دارند. در واقع گفتمان اصولگرايي دچار چند دستگي شده است. حرفهايي که احمدينژاد در ابتدا ميزد خيلي گول زننده بود براي همين جريان اصولگرايي خيلي از آن حرفها و آن شخص استقبال کرد ولي در عرصه واقعيت، خراب کرد و برخلاف آنچه ميگفت عمل کرد.
با اين تفاسير فکر ميکنيد باز بخواهند از احمدينژاد يا فردي مثل او حمايت کنند؟
من تصور ميکنم عقلاي جريان اصولگرايي کم نيستند. همين عقلا باعث ميشوند که از احمدينژادها حمايت نشود. اما اين فرد و امثالهم ممکن است حمايت بخشي از جريان تندرو را داشته باشند. اين جريان تندرو هم خودش دچار انشقاق شده است. با توجه به روند کار احمدينژاد، خيلي از آن چيزهايي که اين جريان ميخواستند، ديگر در او پيدا نميکند.
من فکر ميکنم بايد در يک صحنه رقابتي ببينند که چند مرده حلاجند. ولي در کل، عمده اصولگرايان ديگر پشت احمدينژاد نخواهند بود.