در گفتوگوی «مردمسالاری آنلاین» با «علیرضا نامور حقیقی»، استاد دانشگاه تورنتو، بررسی شد
جو بایدن که به ریاست جمهوری انتخاب شد، بسیاری از تحلیلگران انتظار داشتند همه چیز به ساعت صفر سال 2017 بازگردد. اما از چهار سال پیش، بسیاری از معادلات جهانی تغییر کرده است. علاوه بر اینکه فشارهای اقتصادی ترامپ بر ایران، امتیازاتی برای آمریکا فراهم کرده که دولت بایدن علاقهای به از دست دادنش ندارد. اما چرا جو بایدن علیرغم وعدههایی که پیش از انتخابات داده بود، هنوز به برجام بازنگشته است؟ آیا اقدامات ایران از این حرکت جلوگیری کرده یا مسائل دیگری وجود دارد؟ سناریوهای مطلوب و ممکن برای مناسبات ایران و آمریکا چه خواهد بود؟ در گفتگوی «مردم سالاری آنلاین» با «علیرضا نامور حقیقی» استاد دانشگاه تورنتو و تحلیلگر مسائل سیاسی این پرسشها را در میان گذاشتیم.
- بسیاری تصور میکردند بازگشت به برجام جزو اقدامات ابتدایی بایدن باشد. اما تا امروز که حدود 2 ماه از حضورش در کاخ سفید گذشته، در اینباره حتی صحبت هم نکرده است. به نظر شما چرا آمریکا هنوز خارج از برجام به سر میبرد؟
دولت بایدن در آمریکا با چند مشکل روبرو شد. اول اینکه نسبت به عربستان و در مواردی اسرائیل به خاطر حضور و دخالتشان در انتخابات آمریکا سیاست انتقادی دارد. به خصوص از عربستان ناراحتی بیشتری داشتند که در انتخابات 2020 هزینههای سنگینی برای حمایت از ترامپ کرد. سیاستهای نخستوزیر اسرائیل هم نارضایتیهایی ایجاد کرد که در زمان اوباما هم وجود داشت. بنابراین سیاست انتقادی که آمریکا در ارتباط با اسرائیل و عربستان داشت (و در مورد عربستان آن را فوری به کار برد)، باعث میشد برای بالانس قوا، دادن امتیاز به ایران در دستور کار قرار نگیرد. پس اول محیط پیرامونی بود.
مساله دوم این بود که ایران در سیاست بازیخوانی و بازیسازی، این موضوع را درک نکرد که باید از این فرصت برای حل مسائل استفاده کرد.
- چطور باید این اتفاق میافتاد؟
به نظر من ایران باید به سمت بهبود رابطه با عربستان میرفت. چون حل مساله با عربستان یکی از مهمترین کارتهای بهانهگیری آمریکا در مورد مسائل منطقهای ایران را حذف میکرد که متاسفانه این سیاست را دنبال نکردیم. از زمانی که بایدن پیروز شد، دو ماه برای این کار فرصت بود. در این دو ماه هیچ تلاش مشخصی از جانب ایران دیده نمیشود.
دوم اینکه به لحاظ شکلی ایران میتوانست پیام تبریک بفرستد. معلوم نیست چرا به آقای احمدینژاد اجازه ارسال تبریک به اوباما داده شد، اما آقای روحانی پیام تبریک برای آقای بایدن نفرستاد. خود پیام تبریک مهم نیست، اما درون خود حس دوستانه دارد. بنابراین آمادگی یعنی تفاوت دولت بایدن با ترامپ را مشخص کنیم. ما خیلی خوشحال شدیم که ترامپ رفته و بایدن آمده، اما وقتی برای آقای بایدن پیام نمیفرستیم، یعنی شما را به رسمیت نمیشناسیم.
سوم اینکه علیرغم نظر آقای دکتر ظریف در رابطه با شکستن تابوی مذاکره با آمریکا در گفتوگو با مردم سالاری، بهترین راهحل برای ایجاد یک نظم جدید، مذاکره مستقیم با خود آمریکا بود. چرا که تجربه نشان داده وزن آمریکا در ساماندهی تحریم در نظام بینالملل، دهها برابر سهم قدرتهای دیگر است. علاوه بر اینکه تجربه کار با اروپا هم نشان داد که آنها نه تنها هیچ هزینهای برای ما نمیکنند، بلکه در مواردی اشکال هم ایجاد میکنند. در زمان تحریم ترامپ هر چند که از منظر حقوقی در سازمان ملل حمایت کردند، اما از جنبه اقتصادی هیچ تلاش معناداری که برایشان هزینهساز باشد و بخواهند با آن جلوی آمریکا بایستند، انجام نشد و بیشتر بازی مخرب داشتند.
به هر حال معتقدم که اگر ایران و آمریکا مستقیما مذاکره میکردند باعث میشد که میانجیهای وسط ماجرا نتوانند اختلال ایجاد کنند.
- اما در داخل هم اجماعی برای مذاکره مستقیم وجود ندارد.
مذاکره مستقیم نباید به شکل جناحی مورد بررسی قرار گیرد. کسی که مذاکره مستقیم میکند (حالا آقای ظریف یا هر کس دیگر)، نماینده کل حکومت است. مذاکره مستقیم کمک میکند که بدانیم موضوع نزاع چیست؟ آیا قابل حل است یا خیر و نقاط اشتراک و افتراق را پیدا کنیم. این که ما بگوییم او این کار را بکند و ما این کار را میکنیم، مشکل حل نخواهد شد.
مذاکره به معنی هیچ امتیازی برای طرف مقابل نیست. ما الان با آمریکا دعوا داریم، اما کشورها در زمان جنگ هم با یکدیگر مذاکره میکنند. بنابراین بهترین راهحل این است که ما مستقیم با خود آمریکا مذاکره میکردیم. پیشنهاد قطر، متضمن همین موضوع بود. به نظر من قطر بهترین محل برای مذاکره مستقیم و بهترین میانجی است. چون این کشور میتواند میانجی رابطه ما با عربستان هم باشد. بدون تنشزدایی، بدون حل مساله، ما نمیتوانیم در چالشهای دیگری که با آن مواجهیم، موفق عمل کنیم.
سیاست مجلس و اولتیماتوم زمانی آن بحث بعدی است که میتوانست انجام نشود. مثلا در یک فرصت سه ماهه یا شش ماهه با تایید شورایعالی امنیت ملی (چون مسئولیت مذاکرات برجام با شورا بود) میتوانستیم انعطاف بیشتری در این بحث برقرار کنیم. در حال حاضر این زمانبندی مساله است. چون دولت بایدن هم در وضعیت مناسبی به سر نمیبرد.
دیگر اینکه سیاست منطقهای بایدن در رابطه با یمن و عربستان، فرصتهای دیگری برای ما ایجاد میکند. ما در مورد یمن، افغانستان، عراق و سوریه میتوانیم با کارت بالا بازی کنیم و زمینههای توافق با دولت بایدن، بسیار بیشتر از ترامپ است. آمریکا در یمن به دنبال پایان جنگ است، حوثیها را از فهرست تروریستی بیرون آورده و همچنین فروش سلاحهای تهاجمی و همکاری اطلاعاتی با عربستان را کنار گذاشته است.
- از این فضا چه استفادهای میتوان کرد؟
ما باید به طور جدی و همه جانبه برای صلح یمن فعال شویم. این میتواند یک امتیاز برای دولت بایدن هم تلقی شود و طبیعتا اگر در این مورد خوب بازی کنیم، به حل بیاعتمادی بین دو کشور کمک میکند. در مورد افغانستان هم آمریکا ابراز تمایل کرده که ایران حضور داشته باشد و ما باید تاکید کنیم که صلح برای افغانستان و یمن به نفع ایران و منطقه است. همچنین میتوانیم از حضور جریانهای رادیکال مذهبی که هدفشان ضربه به ایران است، جلوگیری کنیم.
بنابراین برای حل مسائل منطقهای فرصت جدیدی وجود دارد. ایران باید سیاستهای منطقهای خود را بازبینی و با نظم جدید تنظیم کند. آمریکا به دنبال یک نظم جدید در خاورمیانه است و برای مهار چین، تمایلی به بالا بردن سطح درگیری در منطقه ندارد. عدم همکاری باعث افزایش هزینه دفاعی-امنیتی و همچنین افزایش زمینههای درگیری در حوزههای هستهای و اقتصادی با آمریکا میشود که طبعا به نفع ما نیست.
ما نمیتوانیم با مدل بازی قدیم بازی کنیم. امروز صحنه بازی و بازیگران عوض شده و باید برای بازیهای جدید انعطافپذیر باشیم. همچنین علاوه بر بحران اقتصادی و منابع محدود، امروز جامعه با امنیت بهداشتی هم مواجه است. ما هشتاد میلیون جمعیت داریم، اما کل واکسنی که وارد شده 400 هزار دوز است. همچنین 40 میلیارد دلار پول فریز شده داریم. در چنین وضعیتی ایران باید همکاری منطقهای و نزدیک شدن به نظم جدید را در دستور کار خود قرار دهد.
- سوال این است که چرا آمریکا به برجام بازنمیگردد؟ دیپلماتهای ایالات متحده مدام به بازگشت ایران به تعهداتش اشاره میکنند، در حالی که آمریکا از برجام خارج شده است. تبعات این وضعیت چه میتواند باشد؟
دولت بایدن برخلاف قولهایی که داده بود، حاضر نشد در قدم اول، اقدامات اطمینانساز مبنی بر بازگشت به برجام انجام دهد. صحبتهای خانم وندی شرمن هم به این عدم اعتماد افزود. او گفت که برجام مال یک دورهای بوده و امروز ما چیز جدیدی میخواهیم.
اگر سیاست آمریکا این باشد، ایران هم به سمت وضعیتی میرود که الان هست. حتی ممکن است به سمت غنیسازی 60 درصد و سانتریفیوژهای پیشرفته هم برود. در این وضعیت اروپاییها ممکن است به سمت استفاده از مکانیسم ماشه بروند و پرونده ایران به شورای امنیت بازگردد که من امیدوارم این اتفاق نیفتد.
ما باید یک تصمیم استراتژیک بگیریم و آن اینکه از غنیسازی چه استفاده ای میخواهیم بکنیم؟ در واقع ما از کارت غنیسازی میتوانیم چند جور استفاده کنیم. اول برای اینکه برجام را احیا کنیم و دوم اینکه در مسائل منطقه به یک توافق برسیم. مسائل موشکی انقدر حساس نیست. مهمترین مساله ایران و آمریکا منطقهای و هستهای است.
مشکل این است که به خاطر گزارشهایی که هر شش ماه باید بدهیم، دائما در حالت تعلیق تحریم هستیم. اگر هم دولت در آمریکا تغییر کند، با مشکلات جدی مواجه میشویم.
- نیروهایی که دولت بایدن برای بخش سیاست خارجی خود استفاده کرده، تقریبا همان نیروهای کابینه اوباما هستند. در ابتدا به نظر میرسید که سیاست به شکل سابق بازگردد، اما ظاهرا اینطور نیست. به نظر شما چه سناریوهایی در مناسبات دو کشور وجود دارد؟
راه اول این است که به ژانویه 2017 بازگردیم، برجام را حفظ کنیم و با مسائل منطقهای کاری نداشته باشیم که بعید میدانم انجام شود. چون در مسائل منطقه آمریکا از ما بازی دیگری میطلبد و ایران باید نشان دهد که همکاری خواهد کرد. چون مثلا در 2017 بحث یمن کاملا متفاوت بود.
سیاست دوم این است که غنیسازی را بالا ببریم. یک جناحهایی در اصولگرایان معتقدند که ما درجه غنیسازی را بالا برده، سانتریفیوژهای پیشرفته به کار ببریم و با بالا بردن تولید اورانیوم فلزی، آمریکا را بین جنگ و مذاکره قرار دهیم. در این حالت چون دست بالاتری داریم، قطعا برجام 2 امتیازات بهتری برای ایران خواهد داشت.
- ایراد این ایده چیست؟ اگر آمریکا به برجام بازنگردد، چرا با استفاده از این ابزار، او را مجبور به بازگشت نکنیم؟
این ایده به چند مساله توجه ندارد، اول اینکه از جنبه اطلاعاتی، یعنی دزدیدن اسناد و ترور آقای فخریزاده و آقای سلیمانی نشان داده که در سیستم ما آسیبپذیری به واسطه نفوذ اطلاعاتی زیاد است. در چنین موقعیتی اگر مورد هجوم سایبری، نظامی (به شکل محدود) یا خرابکاری قرار بگیریم، هزینهاش برای ما زیاد خواهد بود.
دوم اینکه بازی با ریسک بالا، ممکن است اروپاییها را به استفاده از مکانیسم ماشه ترغیب کند و این یعنی اعمال تحریمهای سازمان ملل در فصل هفتم که در این حالت بازگرداندن پرونده به حالت عادی، پروسهای طولانی خواهد بود. به هر حال یکی از مزایای برجام این بود که با قطعنامه شورای امنیت، پرونده هستهای و پیامدی (PMD) را بست.
نکته سوم هم اینکه موقعیت اقتصادی ایران ضعیفتر از سال 2012 است و البته بحث امنیت بهداشتی که اشاره کردیم. به هر حال حفظ سلامت جامعه مهمترین کارکرد دولت است و الان دولت واقعا در مورد تولید واکسن و سیاستهای مالی برای اعمال قرنطینه مشکل دارد.
نکته آخر هم اینکه تجربه نشان داده این نوع سیاستها، میتواند در درازمدت به فاجعه داخلی یا فروپاشی منجر شود. یعنی دائما هزینههای دفاعی بالا میرود، بدون اینکه ساختار اقتصادی این هزینه را تامین کند. شوروی نمونه این قضیه است که دائما خودش را در افغانستان و کشورهای دیگر درگیر کرد، اما تولید اقتصادی همزمان بالا نرفت. کره شمالی هم که با یک قحطی انسانی روبروست و صدهزار نفر زندانی سیاسی در کمپ نگهداری میشوند. افرادی که در ایران در بلوک قدرت هستند، حتی 5 دقیقه نمیتوانند زندگیشان را به مدل کره شمالی تنظیم کنند.
- در نظرات کارشناسی بحثها بیشتر روی این دو مدل است. به نظر شما سناریوهای دیگری هم وجود دارد؟
ایران تا امروز 2000 میلیارد دلار برای غنیسازی هزینه کرده است. علاوه بر فرصتهای اقتصادی ایران که از دست رفته، در حوزه انرژی و حوزههای دیگر مثل مس، فولاد، آلومینیوم هزینه پرداخت شده است. در بحث فرار مغزها اگر حداقل 50 هزار نفر را در نظر بگیرید با قیمتهایی که مرکز پژوهشهای مجلس مشخص کرده، در طول 20 سال گذشته حداقل 250 میلیارد دلار خسارت دیدهایم.
با توجه به صحبت آقای روحانی که اگر بیشتر از برجام میخواهید، باید بیشتر بدهید، ایران میتواند وارد یک گفتگو شود. در این بازی هم دو مسیر متصور است. یا غروب هستهای را افزایش دهد و یا غنیسازی را بدهد و در ازای آن کل تحریمهای آمریکا (شامل معاملات دلاری، سرمایهگذاری در حوزه انرژی و تحریمهای تکنولوژی) لغو شود.
با سناریوی سوم، ایران امکانات بیشتری به دست میآورد و نباید تصور کرد با این هزینه، توافق چه فایدهای دارد. این تحلیل باید در سطح حاکمیت انجام شود. به هر حال ما بابت یک استراتژی هزینه دادیم، ولی محاسباتش آنطور که میخواستیم پیش نرفت. اما نباید پروژهای که حوزههای اقتصادی و حتی علمی ایران را دچار مشکل میکند، ادامه داد. خوب است بدانید که به دلیل تحریم، ایرانیها به لحاظ علمی در حاشیه قرار گرفتهاند. در حالی که کل مزیت ایجاد شده از جنبه اقتصادی، طبق گفته آقای صالحی، صرفهجویی سالی 11 میلیون بشکه نفت است.
- نکته این است که آیا ایالات متحده حاضر است چنین امتیاز بزرگی بدهد؟ چون ذهنیت جامعه در ایران هم بعد از خروج آمریکا از برجام نسبت به تعهدپذیری این کشور منفی شده است.
اخیرا آقای محسن رنانی مساله غنیسازی را به یک دام تشبیه کرده بود که ایران بایستی یک طرفه و بدون دریافت امتیاز از آن خارج شود. اما بحث من این است که ایران میتواند در ازای دادن غنیسازی، تکنولوژی ساخت نیروگاه بگیرد و کلیه تحریمها را بردارد که این یک تغییر جدی در موقعیت بینالمللی ایران خواهد بود.
باید توجه کنیم که در ده سال آینده، به دلیل تغییر الگوی مصرف سوخت در جهان، ارزش منابع فسیلی به عنوان مهمترین منبع درآمد ایران، یک پنجم خواهد شد. در آن موقعیت منابع ما ارزشی نخواهند داشت و بهتر اینکه ما سرمایه انسانی ارزشمند ایران را بارور کرده، اجازه وصل شدن جامعه علمی به سیستم بینالمللی را بدهیم که امید بروز و ظهور در همین سیستم را داشته باشد.
برای این کار هم باید از فضای تحریم خارج شویم. در غیر این صورت، نیروی کارآمد به سمت مهاجرت میرود و ممکن است شما در همه حوزههای فنی و تخصصی با کمبود نیروی انسانی مواجه شوید. یعنی وضعیتی که جمعیت و نیروهای به دنبال شغل وجود دارد، اما نیروی متخصصی که بتواند حوزههای اصلی را مدیریت کند، غایب است. به نظر من اولویت باید بر توسعه و تربیت نیروی انسانی و تولید اقتصادی بخصوص در حوزه آی تی متمرکز باشد.
- به نظر میرسد انتخابات پیش رو میدانی برای سنجش سناریوهاست. چقدر انتخابات را در مورد سناریوی انتخابی و پشتوانه اجتماعی آن موثر میدانید؟ و وضعیت هر سناریو را در نسبت با مشارکت در انتخابات چطور میبینید؟
انتخابات ریاست جمهوری اگر چشم انداز استراتژیک وجود داشته باشد، نقش زیادی در اجرای یک پکیج مطلوب دارد. مثلا در زمان اشغال عراق، اطراف ایران حدود 150 تا 200 هزار سرباز آمریکایی حضور و حتی دستور حمله داشتند. ایران محور شرارت بود و بعد از عراق باید سراغ ایران میآمدند. اما چیزی که فضا را حفظ کرد، این بود که دولت آقای خاتمی برآیند اکثریت جامعه ایران بود. اروپا و کشورهای عربی متوجه این موضوع بودند و آمریکا به تنهایی نمیتوانست دست به هر اقدامی بزند.
اما در مورد سناریوها، راهحل متوسط این است که برجام را حفظ کنیم. یعنی اقدام در مقابل اقدام و همین سیاست را ادامه بدهیم که اجازه نمیدهد از همه امکانات برای توسعه استفاده کنیم. علاوه بر اینکه هزینههای دفاعی بالا میرود و نیروی انسانی چشمانداز خوبی نسبت به آینده ندارد. طبعا دعواهای درون بلوک قدرت هم افزایش پیدا خواهد کرد و سیاستهای راهبردی مورد اقبال قرار نمیگیرند. وقتی چنین وضعیتی حاکم است، دولت بعدی آمریکا میتواند زیر میز بزند.
سناریوی بد هم بیشتر روی یکپارچگی بلوک قدرت تمرکز دارد و مشارکت در انتخابات مهم نیست. در این سناریو قدرت بینالمللی به چالش کشیده میشود و مثل سیاست ادامه جنگ، هر هزینهای برای تحقق شعارها انجام میشود. البته این سناریو نیازمند حمایت کلیت جامعه، منابع مالی مناسب، اجماع در بلوک قدرت و مساعد بودن فضای بینالمللی است که از قضا هر چهار عنصرش فراهم نیست و اعمال آن میتواند هزینههای سنگین در پی داشته باشد. تجربه هم نشان داده که هیچ قدرت منطقهای نمیتواند برخلاف کل سیاست بینالملل اقدام کند. ما در زمان جنگ هم علیرغم مقاومت در برابر دنیا، در اعمال صلح نتوانستیم نظرمان را به کرسی بنشانیم. در نهایت هم به قطعنامه 598 تن دردادیم. چون وقتی امکانات بازی را از دست میدهید، ممکن است به راهحلهایی رجوع کنید که قبلا آن را مردود شمرده بودید.
گفتگو: موسی حسن وند