فیلم بدون تاریخ بدون امضاء روایت سلسله خطا هایی است که رخدادشان ما را با یک فاجعه روبرو می کند. در داستان این اثر نخستین خطا سلسله ای از خطاها را موجب می شود و به ناگاه با یک خطای سر به مهر در نقطه ای از تعلیق مواجه می شویم.
نقدی بر فیلم بدون تاریخ بدون امضاء
در نکوهش رحم
31 ارديبهشت 1397 ساعت 12:18
فیلم بدون تاریخ بدون امضاء روایت سلسله خطا هایی است که رخدادشان ما را با یک فاجعه روبرو می کند. در داستان این اثر نخستین خطا سلسله ای از خطاها را موجب می شود و به ناگاه با یک خطای سر به مهر در نقطه ای از تعلیق مواجه می شویم.
فیلم بدون تاریخ بدون امضاء روایت سلسله خطا هایی است که رخدادشان ما را با یک فاجعه روبرو می کند. در داستان این اثر نخستین خطا سلسله ای از خطاها را موجب می شود و به ناگاه با یک خطای سر به مهر در نقطه ای از تعلیق مواجه می شویم.
در آغاز فیلم در بزرگراهی راننده ای با سرعت، سعی در سبقت دارد در این کنش خودرویی که با آغاز شدن داستان با آن همراه شده ایم با این خطا سانحه ی تصادف را رقم می زند. موتور سواری با موتور قرض گرفته شده با سه سرنشین در بزرگراه است که در این واقعه، داستانش آغاز می شود و رازش بازنمایی. راننده ای که سانحه ی تصادف را موجب شده است به واسطه ی پایان مدت بیمه خودرواش از تماس با مرکز 110 خودداری می کند. راننده خودرو پزشک پایگاه قضایی پزشکی قانونیست او یک روز پس از سانحۀ تصادف در روز آمار دهی کارکنان مرکز کالبدشکافی، متوجه ی فوت پسر موتور سوار می شود. در روند نتایج کالبد شکافی بیان می شود که علت فوت مسمومیت حاد غذایی بوده است. علت این مسمومیت یک راز سر به مهر یا بهتر بیان شود خطای سر به مهر، حساسیت ایجاد می کند که ناگهان در می یابیم پدر خانواده به علت عدم تمکن و یا توان مالی از فردی خوراک گوشتی خانواده را خریداری می کرده است که به طور پنهانی، مردار طیور را به فروش می رسانده است. در این روند پزشک داستان با احتمال علت فوت بر اثر تصادف به واکاوی پرونده ی پزشکی قانونی او می پردازد تا به سرانجام نبش قبر. همسر کارگر پس از دریافت علت فوت فرزندش با تغذیه ی مردار توسط مردش، رد اعتبار او را به عنوان سرپرست اعلام می کند و زوال نقش پدرانه و مردانۀ همسرش. سلسله مراتب داستان؛ مطمئن از کشته شدن فرزند کارگر بر اثر مسمومیت و گناه قبیح خطای شهروندی، ما را مطمئن به علت فاجعه می کند. اما پزشک پایگاه پزشکی قانونی با گردن گرفتن علت فوت پسر بچه بر اثر سانحه تصادف، رحم این بزرگ ترین فاجعه ی بشری را رقم می زند. او با رحم آوردن بر تراژدی زندگی زناشویی خانواده، واکاویِ خطایِ اصلی را مردود می کند و آن چه را که باعث ویرانی است حفظ می کند.
در مورد رحم به عنوان عنصری خانمان سوز می توان از گفته ی نیچه به عاریت، اوج نیستی این بعد اخلاقی را مورد توجه قرار داد. نیچه اعلام می کند رحم آن چه را که مستعد ویرانی است حفظ می کند. کنش رحم پزشک داستان باعث می شود تا کنشی که به فاجعه ی قتل عمد انجامیده است متوقف و یا پرداخت نشده مختومه شود و یا تمرکزی که باید به پردازش علت اصلی فاجعه بپردازد روی برگردانده و یا منحرف شود. تمرکز و وارسی گناه و خطایی که موجب فاجعه شده است، همچنان با کنش رحم، یک نیروی پیش رونده و مضمحل کننده باقی می ماند. اعلام احتمال مرگ کودک بر اثر تصادف، خود بزرگ ترین خطا را موجب می شود و آن سلسله مراتب خطا هایی است که با کنش رحم همچنان به خطا و فاجعه انسانی می پردازد. عدم مدیریت عرضه و توزیع و نظارت در مراکزی که مسئولانه باید به وظایف خود بپردازند، عدم تربیت نیروی اخلاقی کار و مشاغل و عدم بستر سازی مناسب زیستی قشر آسیب پذیر و خیلی از خطاهایی که می توان با کنار گذاشتن رحم این عنصر مردود به یک بستر سازی مناسب در جامعه پرداخت.
اخلاق که تعریفی فردی دارد در تقابل با قانون که تعریفی اجتماعی دارد مورد زور آزمایی است. در این اثر بدون تاریخ بدون امضاء، ظفر مندی و پیروزی اخلاق را در ظاهر در برابر قانون نظاره گر هستیم. در جامعه همچنان اخلاق که یک کنش فردی است در برابر قانون که یک ساختار نظم بخشی اجتماعی که منظورِ امنیت است، تعیین کننده است. سیر سرپیچی از قانون با عامل رخداد فاجعه سرعت غیر مجاز در بزرگراه، عدم استفاده ی درست از موتور با بیش از ظرفیت آن و عدم استفاده از کلاه ایمنی و سرپیچی از قانون تمدید بیمه همه و همه در ادامه با گردن گرفتن علت رخداد فاجعه و جلوگیری به پردازش علت اصلی این فاجعه، اخلاق در تقابل با قانون وارد کنش می شود. در این بستر است که می توان به گفته ی نیچه بیشتر اندیشید؛
"ترحم متضاد هیجان های نیرو بخش است که بر نیروی احساس زندگی می افزاید. ترحم اثری افسرنده دارد. انسان زمانی که ترحم می آورد قدرت خود را از دست می دهد. رحم کلا قانون تکامل را، که خود قانون گرینش است، بی اثر می کند. رحم آن چه را که مستعد ویرانی است حفظ می کند. رحم از محروم شدگان از ارث و محکومین زندگی دفاع می کند و از راه وفور انواع بد سرشتی ها که در زندگانی نگه می دارد به خود زندگانی سیمایی تیره و مشکوک می دهد. رحم نیست انگاری عملی است بزرگترین خطر در کجاست در دلسوزی.
نیچه در پی بیان تعریفی نوزا از اخلاق، نگاهی دیگر از اخلاق را به ما ارائه می دهد. نیچه راهی را که بشر در مسیر اخلاق تا کنون پیموده است را نه همچون یک فرآیند تکاملی مثبت و ارزنده بلکه تاریخچه ی دیرپای خطاهای انسان و مسبب سرنوشت هولناک و هراس انگیز او می داند از این رو به نقد اخلاق که به اصطلاح میراثی تاریخی و دست آوردی ارزشمند برای بشر تلقی می شد می پردازد.
نیچه معتقد است که احکام اخلاقی مبتنی بر دو امر هستند یکی نتایج عمل و دیگری نیت فاعل که هر دو مردود است. از نظر او ما به آینده علم نداریم لذا نمی توانیم نتایج یک عمل را بدانیم. شاید بتوانیم نتایج آنی را بشناسیم اما سلسله ی عمل هرگز پایان نمی یابد. چیزی که نخست به عنوان یک نتیجه ی خوب حاصل می شود ممکن است در بلند مدت به نتیجه منفی بدل شود.
نیچه همچنین در تحلیل عقیده ای که نه فقط بر نتیجه ی عمل فاعل بلکه به نیت به فعل اخلاقی تاکید می کند می گوید که وقتی عامل انجام دهنده آگاهی روشنی از انگیزه های عمل پنهان عمل خود ندارد تصمیم او برای انجام آن عمل هیچ گاه آزادانه نیست. ولی تفکر آگاه ما در مقایسه با غریضه و تفکر نا آگاه سطحی و بی اهمیت است بنابر این ما نه تنها توان تشخیص انگیزه های هیچ فرد دیگری را نداریم بلکه حتی نمی توانیم انگیزه های خود را تشخیص دهیم ما به خودمان نیز دروغ می گوییم و این رایج ترین دروغ ماست. پزشک داستان با گردن گرفتن قتل پسر بچه با توجه به انگیزۀ کنش، از عواقب کنش خود بی خبر است. در داستان بیشتر این مورد مهم می شود تا اعتبار مردی که پایبندی اخلاقی دارد، در خانواده حفظ شود از این رو کنش پزشک، خطای پدر خانواده را که از عدم توانایی تامین معاش سر برون آورده بود با خطای بزرگ تر خود؛ رحم، مورد عفو قرار می دهد. در این عفو و بخشودگی که از رحمی که مبنای اخلاقی دارد، نتیجه می شود خطاهای دیگر را در پوشش و ستر قرار می دهد تا هرگز پرداخت نشود. این کنش اخلاقمند، عدم واکاوی بزرگترین خطاها را باعث می شود. در داستان باید توجه داشت که این سلسله خطا ها را مردان موجب می شوند. داستان با کنشگری مردان آغاز و پایان می یابد و زنان در این سلسله خطاها نه تنها کنشگر نیستند که واکنش گرند. همسر پزشک در برابر ادعای همسر خود مبنی بر ادعای جرم خود بر علت فوت، کسی که کالبدشکافی را انجام داده است و نتیجه را بررسی کرده است، تنها نظاره گر است و معترض. همسر کارگر در برابر کنش همسر خود تنها سوگوار است و معترض. مهم ترین حضور زنانه ای که در اثر دیده می شود مادریست که در مرگ خفته است. در این کنش اصلی؛ خطا، ما زنان را به عنوان آسیب هایی می بینیم که در واکنش با کنش مردانه قرار دارند.
پانوشت : تبار شناسی اخلاق، نیچه، داریوش آشوری. انتشارات آگه، چاپ دوم زمستان ۱۳۷۷
فاطمه مشهدی باقر
کد مطلب: 87195