طنز مقوله دشواری در میان ساختارهای نمایشی و ادبی محسوب می شود بخصوص اگر محتوای سیاسی داشته باشد و بخواهد موضوعی سیاسی را در جامعه به نقد بکشد.
حذف جایگاه مردم در سریال نوروزی سیما در آستانه انتخابات
«علی البدل» یا نسخه ای بدل برای دموکراسی
19 فروردين 1396 ساعت 18:04
طنز مقوله دشواری در میان ساختارهای نمایشی و ادبی محسوب می شود بخصوص اگر محتوای سیاسی داشته باشد و بخواهد موضوعی سیاسی را در جامعه به نقد بکشد.
طنز مقوله دشواری در میان ساختارهای نمایشی و ادبی محسوب می شود بخصوص اگر محتوای سیاسی داشته باشد و بخواهد موضوعی سیاسی را در جامعه به نقد بکشد.
به گزارش پایگاه خبری فریادگر، این دشواری که تا حد زیادی هم به رابطه حکومت ها با هنرمندان و نیز تاریخ سیاسی – اجتماعی جوامع برمی گردد، باعث شده که در ایران هم هنرمندان چندانی نسبت به آن استقبال نشان ندهند بخصوص آنگاه که پای تلویزیون به میان می آید و قرار است یک محتوای سیاسی در قاب تلویزیون به نمایش درآید، چندان انتظار نمی رود که اثر قابل توجه و عمیقی ارائه گردد. از این رو هنوز بعد از این همه سال شاید بتوان قابل توجه ترین طنز سیاسی به لحاظ ساختار و محتوا را ساخته معروف مهران مدیری یعنی «شب های برره» نام برد که وقایع آن به لحاظ زمانی در محدوده دوران پهلوی اول و در ناکجا آبادی به نام برره رخ می داد. البته ناگفته نماند به دلایل قابل درک در اکثر موارد سازندگان اینگونه آثار، اثر خود را یک اثر اجتماعی می نامند و نه سیاسی که البته خود حکایت دیگری دارد و ما قصد موشکافی جامعه شناختی آن پدیده را در اینجا نداریم. فارغ از همه این احوال، آغاز سریالی با عنوان «علی البدل» از شبکه اول سیما در ایام نوروز، ناگهان این انتظار را در مخاطبین به وجود آورد که احتمالا قرار است در این تعطیلات، شاهد طنزی بامزه و پرمحتوا، با محوریت مناسبات سیاسی - اجتماعی حاکم بر جامعه در یک ناکجا آباد رسانه ای باشیم. نا کجا آبادی که علیرغم تمهیدات کارگردان چندان هم ناکجا آباد نبود و در پارادوکسی عجیب، به نظر می رسید حوادث داستان در نقطه جغرافیایی خاصی رخ می دهد که آن هم شاید به دلیل وامدار بودن سریال به دستگاه های متولی گردشگری بود. با این حال بخوبی مشخص بود که کارگردان محترم در زمان حال به سر می برد و بخصوص مقارن با «ثبت نام های نجومی» ! مشتاقان خدمت در شورا ها، دستمایه اصلی طنز خود را موضوع شورا و حواشی پیرامون آن قرار داده است و در این مسیر به موضوعات حساسیت برانگیزی همچون فساد و ناکارآمدی های نظام بروکراتیک و شیوه های مدیریت هم نظری طنز آلود دارد. اما خیلی زود ورق برگشت و بیننده نکته سنج تلویزیون پی برد که هدف اصلی سازندگان «علی البدل» به نقد کشیدن وضعیت موجود نبوده و ظاهرا قرار است کارگردان محترم با واقع نمایی طنز آلود، ذهن ها به سمت نسخه ای علی البدل برای دموکراسی سوق دهد .
«علی البدل» در بستری از درام شکل گرفت که در آن تعدادی از افراد بی سواد و فاقد کوچکترین سطح تخصص، در فرآیندی حاصل از انتخاب مردم! به عنوان اعضای شورا انتخاب شده بودند و در سکوت و روز مره گی بهت آور مردمی عجیب، بطور مطلق به فساد و سوء استفاده های مداوم از قدرت مشغول بودند. این افراد یا خود از پشتوانه قدرت (خان) و ثروت برخوردار بودند یا منصوب خان محسوب می شدند لذا خواسته یا ناخواسته و با کمال تعجب، اولین پیامی که از این وضعیت به بیننده منتقل می شد این است که حاصل آرای مردم، چیزی نیست جز همین افراد ناکارآمد. نکته مهم و قابل نقد دیگر در این سریال هم این بود که در آن هیچگاه خود مردم به عنوان رکن اصلی جامعه به درستی معرفی نشدند. مردم این ناکجا آباد رسانه ای، از یک طرف در ابتدای سریال گروهی فاقد درک و شعور کافی معرفی شدند که با شنیدن خبر آمدن یک گردشگر رفتارهای عجیب و غریب از خود بروز می دادند و از طرف دیگر در انتهای سریال، افرادی با روحیه انقلابی گری! معرفی شدند که با اندک نسیمی به هیجان درآمده و با چوب و چماق به خانه خان ها یا همان اعضای شورایی که خود انتخاب کرده بودند هجوم آوردند. جالب اینکه در اواسط داستان، همین مردم در اتحادی تاسف بار و مثال زدنی حاضر به امضای یک برگه استشهاد نبودند! بدون شک اگر سطح تحلیل ما از بنیان های واقعی جامعه همین باشد، هر بیننده یا شنونده منصفی تایید می کند که این جامعه مخشوش، فاقد قدرت و صلاحیت تصمیم گیری است. کارگردان محترم با همین منطق ساده نتیجه اصلی خود را در لابلای تمام حوادث ریز و درشت به بیننده القا کرد و آن لحظه ای بود که آقای بخشدار پس از دو بار و تنها دوبار مراجعه به روستا، شخصا تصمیم به عزل همه اعضای منتخب مردم می گیرد و فرد دیگری را موسوم به علی البدل، در سکوت مبهم همان مردم به قدرت می گمارد. شخصیت علی البدل هم در این سریال بسیار جالب است. فردی ساده لوح و فاقد هرگونه اصل و نسب که درخانه این خان و آن خان بزرگ شده، سر سوزن عقلی دارد و به شدت تحت امر بخشدار است و آنچنان به دنبال احقاق حقوق مردم است که پس از این همه سال سکوت و همراهی و تحت امر بودن خوانین و اعضای مفت خور شورا ، به محض به قدرت رسیدن انتصابی ، خود را مدافع حقوق مردم احساس می کند و شبانه دست به کار می شود تا اموال پراکنده شورا را از این خانه و آن خانه جمع و به شورا برگرداند! (لطفا این علی البدل را با شخصیت سیامک انصاری در آثار مهران مدیری، بخصوص مجموعه «شب های برره» مقایسه کنید). جالب اینکه در نهایت داستان هم ، حذف شورای ناسالم اما انتخابی مردم و گماشته شدن فرد جدید از سوی بخشداری که عملا به معنی حذف جایگاه مردم است به نفع جامعه تمام می شود بدون آنکه پرسیده شود چه فرآیندی باعث شده تا آن خان ها به قدرت برسند؟ چرا باید علاوه بر آن خان ها، آن سه فرد بی سواد در معرض انتخاب مردم قرار بگیرند؟ چرا مردم نباید از آگاهی کافی برخوردار باشند تا چنین افرادی برگزیده شوند و مهمتر از همه آنکه آیا بهتر نبود نویسنده و کارگردان محترم به آموزه صحیح اسلامی یعنی «و امرهم شورا بینهم» که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نماد حاکمیت مردم بر سرنوشت خود قرار گرفته احترام می گذاشت و به جای تعجیل در نصب و گماشتن افراد در فرآیند درام به آگاهی افزایی مردم همت می گماشت و در این آستانه انتخابات، جایگاه مردم را به عنوان کسانی که به فرموده قرآن مسئول و تعیین کننده سرنوشت خود هستند مخدوش نمی کرد؟ آیا این با اصل و پایه نظام جمهوری اسلامی که در همان ایام فروردین (12 فروردین1358) بر پایه آرای مردم شکل گرفت، مطابقت بیشتری نداشت؟ در این نوشتار نخواستم به نقد کاملی از این سریال شتابزده بپردازم وگرنه روایتگری نویسنده محترم و طرح سه فقره مرگ و مصیبت در یک سریال نوروزی حداقل جای بحث بیشتری داشت . از این رو به همین بسنده می کنم و یادآور می شوم طنز ساختار بسیار فاخر و ارزشمندی است که باید در خدمت ارتقای فرهنگ و دانش مردم در جهت نیل به توسعه و پیشرفت قرار گیرد بی آنکه مجبور باشد مطالبی خلاف واقعیت جاری بیان کند ویا در نقد نتایج اصول و پایه های زیربنایی را نفی کند.
• رضا سیف پور- مدرس دانشگاه
کد مطلب: 68116