فردوسی را اگر تنها یک شاعر بدانیم، جانِ سرایش او را درنخواهیم یافت، جان و جهانی که او با زبان شعر و تمثیل سعی در بیان آن دارد.
به مناسبت بیست و پنجم اردیبهشت، روز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی
فردوسی فقط یک شاعر نبود
24 ارديبهشت 1400 ساعت 14:47
فردوسی را اگر تنها یک شاعر بدانیم، جانِ سرایش او را درنخواهیم یافت، جان و جهانی که او با زبان شعر و تمثیل سعی در بیان آن دارد.
فردوسی را اگر تنها یک شاعر بدانیم، جانِ سرایش او را درنخواهیم یافت، جان و جهانی که او با زبان شعر و تمثیل سعی در بیان آن دارد. فردوسی نه تنها یک شاعر که همانطور که از انتساب حکیم بر نام او پیداست، فرزانه ایست بی بدیل در زمان خود. فردوسی را با استناد به معانی و مفاهیمی که با اشعارش سروده است می توان زمین شناس، زیست شناس، کیهان شناس، اسطوره شناس و مردم شناس دانست.
هنگامی که اندر آفرینش جهان می سراید؛
یکی آتشی برشده تابناک
میان آب و باد، از بر تیره خاک
نخستین که آتش به جنبش دمید
ز گرمیش پس خشکی آمد پدید
از آن پس زآرام سردی نمود
ز سردی همان باز تری فزود
پدید آمد این گنبد تیزرو
شگفتی نماینده نو به نو
در این آگاهی که سروده فردوسی به ما می دهد به میزان قابل توجهی از دانش که در ایران باستان بدست آمده و فردوسی در کسوت فرزانه از آن بهره برده، اشاره می شود. در این چند بیت اشاره به نظریه سده اخیرِکیهان شناسی، بیگ بنگ شده است؛ نخستین که آتش به جنبش دمید. در نظریه بیگ بنگ آتش و گداختگی و سپس سرد شدن و به وجود آمدن زندگی برای پا گذاشتن موجودات زنده، مورد بحث و بررسی است و همچنان نیز مورد پژوهش است.
در ادامه اشاره فردوسی به گنبد تیزرو نشانِ دانشِ ایرانیان از گرد بودن زمین و رسیدن این دانش به دست فردوسی نیز می باشد. اگر چه در متون کهن تر ایران باستان به گرد بودن زمین اشاره شده است در اوستا، مهریشت و آبان یشت، اما چگونگی دستیابی دانش باستان در قرن چهارم در پی تاخت و تاز دو قرن به ایران زمین و از بین بردن مراکز دانش و کتابخانه ها خود از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
زمین را بلندی نبد جایگاه
یکی مرکزی تیره بود و سیاه
ببالید کوه آب ها بردمید
سر رستنی سوی بالا کشید.
در پی یافته های زمین شناسان، کوه ها در برخورد خشکی ها به عنوان نخستین رویداد ادوار زمین شناسی ایجاد شده است. سپس با گرم شدن زمین، جاری شدن آب و سرانجام رستن گیاه که می توان به رویدادهای مهم ادوار زمین شناسی اشاره کرد.
در اشعار فردوسی حتی به انسانِ فاقد زبان اشاره می شود. انسانِ نخستین که تنها راه ارتباطی اش آوا بود نه واژه و کلام. در روزگارانِ اکنون که با مطالعه جهش یافته ی دانش پس از رنسانس، دریافته شده است که زبان قرارداد است و برساختی انسانی، فردوسی به این مهمترین مناسبات زیستی انسان که کشفی نوظهور است اما در هزار سال پیش اشاره می کند. در بخش گفتار اندر آفرینش جانوران و مردمان اشاره می کند؛
نه گویا زبان و نه گویا خرد
ز خار و زخاشاک تن پرود
در این دو بیت فردوسی علاوه بر اشاره به برساخت بودن زبان به نظریه تکاملی نیز اشاره کرده است.
در ادامه بیت ذکر شده در بالا اشاره می کند؛
چو زین بگذری، مردم آمد پدید
شد این بند ها را سراسر کلید
سرش راست بر شد چو سرو بلند
به گفتار خوب و خرد کاربند
در این بخش فردوسی به راست قامتی اشاره دارد. در پی کاوش های باستان شناسی با توجه به پدیداری اسکلت انسان های پیشین در دوره اولیه تکامل، آن چه به دست آمده است عدم راست قامتی بوده است. انسان اولیه با رها شدن از حرکت دست در یدِ پا، به راست قامتی و افزارمندی می رسد. انسان هموساپینس یا انسان خردمند در این مرحله پا به گستره زندگی می گذارد تا با میزان قابل توجهی از هوش و خرد به ایمنی و جلوگیری از انقراض نسل خود، بپردازد. هموساپینس در مطالعات باستان شناسی، لقب انسان خردمند است این واژه از همو به معنی انسان و ساپینس به معنای خردمند، به وجود آمده است. هموساپینس انسان خردمند و راست قامت است در برابر انسان منقرض شده که به واسطه بی بهرگی از خردمندی، قربانی بلایای طبیعی شد و رو به انقراض نهاد.
در ادامه فردوسی به توانایی انسان به ایجاد اجتماعی از حیوانات برای دست یافتن به حلقه ی ایمنی، اشاره می کند؛ پذیرنده هوش و رای و خرد/ مر او را دد و دام فرمان برد، اهلی کردن حیوانات که رفته رفته نیروی گسترش توانمندی انسان است در گستره حیات که پس از خردمندی انسان آغاز می شود. در این اندک آورده از شاهنامه این اثرِ بی بدیل جهانی، می توان به دانشی اشاره داشت که نه تنها در نیاکان پیش از فردوسی، بدست آمده بود بلکه توسط این خَلَف از سَلَف به زیباترین شکل ممکن به وراثت ماندگار و جاودان شد.
فردوسی را در جایگاه زمین شناس، کیهان شناس و زیست شناس و حتی باستان شناس به اندک با توجه به سروده هایش شناختیم که شناخت او در این همه جایگهِ شمره شده، مقالی و مجالی بیش از این می طلبد. حال در چکیده ای جایگاه فردوسی را به عنوان اسطوره شناس یا میتولوژیست، نیز مورد مطالعه قرار دهیم.
آغاز داستان پیشدادیان با کیومرس روایت می شود یک کهن نمونه انسانی که در تمام تمدن های کهن، نشانی از این نمونه، وجود دارد. در بخش پیشدادیان که به معنی دادگستران پیشین است، رفته رفته نشانه ها و مناسبات اجتماعی انسان که با گردآمدن به دور هم، زندگی ایمن تری را فراهم می کنند، توسط فردوسی به روایت کشیده می شود. بهتر می دانم در این چند شخصیت مهم؛ کیومرس، سیامک، هوشنگ که هر کدام در ریشه شناسی واژه یا اتیمولوژی، معانی و تاریخی بس کهن در خود دارد و هر کدام نماینده دوره ای از سیر زیستی در این سرزمین است به تهمورس بپردازم. تهمورس از واژه ی تَهم، تَخم در تهمتن و تهمینه به معنی پهلوانی است. تهمورس در پیشدادیانِ شاهنامه اشاره به دوران پهلوانی دارد. تهمورس پس از نشستن بر جای پدر، کمر بست به رای برای شستن بدی از جهان، او تاج و گنج و سپاه گرد می کند تا در جهان به دادگری بپردازد. تهمورس و شخصیت های دیگر پیشدادیان اگر که یک تن نیستند بلکه اشاره به ادوار ودوران هایی دارند و سیر تکاملی زندگی در فلات ایران. در زمان تهمورس رشتن پدیدار می شود و پوشاک و فرش به ارمغان می آید؛
پس از پشت میش و بره پشم و موی
برید و به رشتن نهادند روی
به کوشش از او کرد پوشش به رای
به گستردنی هم بود او رهنمای
در این زمان اهلی کردن حیوانات نیز رواج می یابد از این رو این دوره را می توان به دوره پهلوانی تاویل کرد چرا که برای اهلی کردن حیوانات وحشی به قدر بالایی تهمتنی و پهلوانی نیاز است و اما عناصر مربوط به پهلوانی در این دوره مبنی بر اهلی کردن حیوانات وحشی؛ شیداسپ دستور یا وزیر تهمورس نشان اهلی کردن اسب در این زمان است. شیداسپ از دو واژه شید و اسپ به وجود آمده است. شید به معنای تابناک و اسب که به معنی دارنده اسب تابناک است.
رمنده ددان را همه بنگرید
سیه گوش و یوز از میان برگزید
به چاره بیاوردش از دشت و کوه
به بند آمدند آن که بُد همگروه
حال بپردازیم به دلیل دیگر تهمتنی و پهلوانی در این دوره. با رشد و پیشرفت مردم نه تنها در این دوره بلکه در همه ادوار وسوسه تازش بیگانگان، تهدید زندگانی است. در این دوران نیز به واسطه درخشش، مردم عقب مانده از این پیشرفت در همسایگی، قصد تطاول و تجاوز می کنند. دیوان که همیشه در اسطوره های ایران زمین نماینده تباهی و سیاهی هستند بر تهمورس، تازش می کنند که دیری نمی پاید تهمورس آن ها را در بند می کند. این دیری نپاییدن خود نشان رزم آوری و پهلوانی دارد. دیوان برای رهایی از اسارت به تهمورس پیشنهاد می کنند تا نبشتن از آن ها بیاموزد. حال نیک بنگریم که نبشتن یا نوشتن چگونه ایجاد می شود. در دوره ای که در حال رشد و پیشرفت و رسیدن به دستاورد های ارزشمند زیستی است. ایران زمین خود از مبدعان زودهنگام خط در دنیاست و طی کاوش های باستان شناسان در جیرفت سابقه طولانی تری از سومریان در تاریخ این دیار به یادگار مانده است. پس این نوشتن چگونه نوشتنی است؟ استاد فریدون جنیدی اشاره می کنند که نوشتن، نبشتن از نوردیدن و نورد به منظور لوله کردن است. در کهن ترین زمان نگارش، خط بر روی دیوار و سنگ و کوه ها نگاشته می شد. در این بخش از سروده های فردوسی می توان به نوشتن بر روی پوست حیوانات اشاره کرد و در نتیجه به برقراری روابط فرامرزی ایران با همسایگانش اشاره داشت. دیوانی که تاختند بر بساط تهمورس و او آن ها را دربند کرده است و دیوان به او نبشتن یاد می دهند. چه بسا این نوشتن پیشنهاد دربند شدگانی است که امید به گریختن پس از تجاوز و تاراج داشتند در نتیجه حال که چنین نشده است، برای برقراری ارتباط با قوم و قبیله خود و ایجاد وسیله ارتباطی با رییس قبیله، این نوشتن را خواهان می شوند. نوشتن به گونه ی لوله کردن با توجه به اهلی شدن حیوانات، می توان آغاز نوشتار برای تعامل و برقراری ارتباط با اقوام و اجتماعات دیگر بر روی پوست حیوانات باشد. در این بخش از پیشدادیان که با زبان تمثیل سخن می گوید می توان به این مورد اشاره داشت که ما در دوره تهمورس به دیپلماسی و سیاست می رسیم. برقراری ارتباط بین ایران و اقوام یا جماعتی دور مانده از پیشرفت ایرانیان که قصد تطول و اخاذی دارند برای هشدار و اخطار یا ایجاد همکاری و همیاری.
نوشته یکی نه که نزدیک سی
چه رومی چه تازی و چه پارسی
چه هندی و چینی و چه پهلوی
نگاریدن آن کجا، بشنوی
اگر که ما در زمان بس کهنی در دوره تهمورس سیر می کنیم، آوردن این اقوام در ادامه ی داستانِ نوشتن، می تواند اشاره به مناسبات فرامرزی در بین مردم اطراف و اکناف این گستره زیستی باشد.
فاطمه مشهدی باقر
کد مطلب: 150167