کد QR مطلبدریافت صفحه با کد QR

روایتی متفاوت از نقش عادل فردوسی پور در جامعه فوتبال ایران

"عادل" به مثابه فیلسوف

1 ارديبهشت 1398 ساعت 14:31

الف. افلاطون در رسالۀ جمهور و همچنین تیمائوس، نفس انسانى را مركّب از سه جزء می‌داند: جزءعقلانى(لوگيستيكون)، جزء اراده (تيمو اَيدس) و جزء شهوانى (اين تومه تيكون). متعاقبا، با نظر به هریک از این جنبه‌های سه‌گانه، انسان دارای فضیلتی خواهد بود


 
الف. افلاطون در رسالۀ جمهور و همچنین تیمائوس، نفس انسانى را مركّب از سه جزء می‌داند: جزءعقلانى(لوگيستيكون)، جزء اراده (تيمو اَيدس) و جزء شهوانى (اين تومه تيكون). متعاقبا، با نظر به هریک از این جنبه‌های سه‌گانه، انسان دارای فضیلتی خواهد بود: انسانی که قوۀ عقلانی در او حکفرماست، دارای فضیلت حکمت و دانش است؛ انسانی که قوۀ همت و اراده در او غالب است دارای فضیلت شجاعت و انسانی که توانایی کنترل قوۀ شهوانی را داراست، از فضیلت پرهیزگاری و عفت برخوردار است.
اکنون اگر این فضایل فوق الذکر را با هم بنگریم و یا به عبارت دیگر انسانی دارای این فضایل سه‌گانه با همدیگر باشد، عادل خواهد بود؛ در حقیقت، با چنین مقدماتی، یکی از ارزش‌های مدنظر افلاطون یعنی ارزش عدالت محقق خواهد شد؛ چرا که ارزش از منظر افلاطون عبارتست از زیبایی، عدالت و حقیقت.
ب. به بیانِ دیگر، سه جزء نفس انسان، از نظر افلاطون عبارتند از: جزء خردمند، جزء اراده و جزء میل‌کننده. همچنین افلاطون در رسالۀ جمهوری اجزاء نفس را از نظر تعداد و کارکرد با اجزاء شهر(جامعه) یکی می‌داند: جزء خردمند برابر با طبقۀ فرمانروایان، جزء اراده برابر با طبقۀ حافظان شهر(سپاهیان) و جزء میل‌کننده برابر با طبقۀ شهروندان و پیشه‌وران. مطابق با نظر سقراط "عادل" کسی است که هر جزء نفس او تنها وظیفۀ خود را انجام دهد و در کار دیگری مداخله نکند. در حقیقت، «جزءِ خرد» انسان خردمند، بر دو جزء دیگر حکومت می‌کند و «جزءِ اراده»، آن را در کنترل «جزء میل کننده» کمک می‌کند.
همچنین، به منظور برقراری عدالت در شهر(جامعه) طبقات جامعه نیز، همانند اجزاء نفس انسان،  باید با یکدیگر هماهنگ باشند. به عبارت بهتر، هنگامی در شهر یا جامعه عدالت برقرار می‌شود که هر کس بر اساس تعلقش به طبقۀ مربوطه و مطابق با لیاقت و شایستگی در جایگاه خود قرار گیرد و وظیفه‌ای را که برای آن ساخته شده به نحو احسن انجام دهد. تنها و تنها در این صورت خواهد بود که هماهنگی و هارمونی در نفس و هم چنین در جامعه ایجاد خواهد شد و این هماهنگی و هارمونی سبب سلامتی و زیبایی نفس و جامعه می‌شود.
در این زمینه، کاسمن در مقالۀ "عدالت و فضیلت" به نکته‌ای اشاره می‌کند که بیان آن برای فهم عدالت افلاطونی لازم است. وی می‌گوید:
 اکثر مفسران از عدالت افلاطونی به گونه‌ای برداشت کرده‌اند که گویا افلاطون فقط به اصل وحدت و هماهنگی بین اجزای نفس و طبقات شهر تأکید می‌کند، در حالی‌که در عدالت افلاطونی نباید فقط به وحدت و هماهنگی و نظم تکیه کرد. بلکه برای فهم بهتر هماهنگی و وحدت در عدالت افلاطونی باید به تمایزات در عدالت نیز توجه نمود. سقراط در رساله جمهوری عدالت را یک فضیلت می‌داند. اگر ما به دنبال عدالت به مثابه یک فضیلت هستیم ضروری است که تقسیم‌بندی کاری را که در آن هر کس باید به وظیفه خاص خویش عمل کند بر طبق اصول معیارگرا (اصل تمایزات) به انجام برسانیم. همین اصل معیارگراست که بیانگر فضیلت عدالت در درون شهر است. آن اصلی که در این جا کاسمن به آن اشاره می‌کند اصلی است که بیانگر تمایز در عملکردها با توسل به عناصر مختلف در شهر می‌باشد که سبب می‌شود بهترین عمل در شهر انجام شود، یعنی وقتی جامعه براساس اصل تقسیم وظایف بنا می‌شود. این بدان دلیل است که این تقسیم‌بندی ویژگی اساسی زندگی  اجتماعی به شمار می‌رود. در اینجا عدالت در واقع به معنای اصل تمایز در باب عملکردهاست که مستقر بر شایستگی طبیعی افراد است. پس اگر سؤال اساسی در جامعه این باشد که گروه‌های مختلف مردم چه کارهایی انجام می‌دهند؟ پاسخ این است که آن کاری که در آن خوب هستند. یعنی آن کاری که برای انجام آن مناسب‌ترند که این همان عدالت است. پس گفتن این مطلب که عدالت در واقع اصل تمایز در عملکردهایی است که بر پایه قابلیت‌های طبیعی بنا نهاده شده است معادل با گفتن این جمله است که این اصل تمایزات بر پایه فضیلت‌ها می‌باشد. چراکه فضیلت کیفیت و خصوصیتی است که فرد را قادر به انجام دادن یک عملکرد به نحو احسن می‌نماید. بنابراین زمانی که سقراط می‌گوید عدالت اصلی است که بر مبنای آن هر کس می‌بایست کاری را انجام دهد که به طور طبیعی برای آن مناسب است، او اساساً به این نکته اشاره می‌کند که در یک جامعۀ مبتنی بر عدالت هر فردی وظایفی را بر عهده می‌گیرد که فضیلت متناسب با آن را دارا باشد. 
ج. از نظر نگارنده، عادل فردوسی‌پور انسانی است که واجد هر سه فضیلت ذکر شده مطابق با بند «الف» است و از این رو نام "عادل" بسیار زیبنده اوست. در حقیقت، فردوسی‌پور هم در کار حرفه‌ای خود از دانش سطح اول بین المللی برخوردار است و هر لحظه خود را با دانش روزِ رسانه نو می‌کند و هم از شجاعت غیرقابل وصفی در مواجه و پرداختن به فساد، رانت، سوء مدیریت و بداخلاقی‌های موجود در فوتبال ایران بهره‌مند است: «از پرداختن به انتقال غیر فوتبالی تیم‌های دسته‌اولی به لیگ برتر از طریق رانت برخی نمایندگان مجلس شهرهای مربوطه» گرفته تا «بازکردن پروندۀ دلال‌ها برای خرید و فروش بازیکنان». بعلاوه، از افشاگری بی‌سابقه او درباره سحر و جادو در برنامۀ نود تا مبارزه با بداخلاقی‌هایی همچون فحاشی در ورزشگاه‌ها، برخورد غیر حرفه‌ای برخی از بازیکنان، مدیران و مسئولان باشگاه‌ها و .... . همه و همۀ اینها به خاطر شجاعت بی‌مثال "عادل" است. فضیلت سوم عادل فردوسی‌پور پاکی، عفت و پرهیزگاری است. او به شدت در برابر وسوسه‌های مالی، دیده شدن‌ بیشتر و جاه و مقام مقاوم بود. یکی از نمونه‌های بسیار کوچک آن نقل قولی است از زبان اسکندر کوتی، گزارشگر تلویزیونی فوتبال؛ او که در برنامۀ خندوانه به دعوتِ رامبد جوان دعوت شده بود، درباره عادل می‌گوید: «من خبر دارم که برای اجرای یک برنامه، آن هم تنها برای سه شب، از عادل فردوسی‌پور دعوت کردند تا در ازای آن یک میلیارد تومان به او بدهند و او به راحتی چنین پیشنهادی را رد کرد». نمونه‌های اینچنینی در وصف پرهیزگاری عادل فردوسی‌پور در ارتباط با اجرای برنامۀپربیننده و محبوب نود بسیارند.
د. سقراط در رسالۀ جمهوری، فیلسوف را برابر با انسان"عادل" قرار می‌دهد. چرا که فیلسوف کسی است که خرد بر او حاکم است و در حقیقت بالاترین جزءِ نفس او بر دیگر اجزاءِ نفس تسلط دارد. او بر این باور است که به منظور برقراری عدالت در شهر(جامعه) و یا به عبارت بهتر به زبان او به منظور تحقق آرمان‌شهر، فیلسوف باید زمام جامعه را در دست گیرد؛ فیلسوفی که عادل است و موجب اجرای عدالت در جامعه نیز خواهد شد. بنابراین، در قالب یک تمثیل و به زبانی ساده، اگر شهر و یا جامعۀ مورد نظر افلاطون را به جامعۀ فوتبالی در کشورمان تقلیل دهیم،آنگاه در جامعه‌ای که مسئولین فداراسیون فوتبال- اعم از رئیس و نایب رئیس فدارسیون، کمیتۀ اخلاق، کمیتۀ داوری و سازمان لیگ- در آن نقش حافظان جامعۀ فوتبالی را برعهده دارند و بازیکنان، مربیان، مدیران و مسئولین باشگاه‌ها و کلیۀ پیشه‌های دیگرِ در ارتباط با فوتبال نقش شهروندان آن جامعه را بازی می‌کنند، "عادل" فردوسی‌پور با تولید و اجرای برنامۀ نود در نقش "عادل" یا " فیلسوف" آن جامعه در طی بیست سال گذشته نقش‌آفرینی کرده است. مردی از جنس عدالت، که هم مؤلفه‌های درونی نفسش هماهنگ و سازگار بودند و هم ناظر بر اجرای عدالت و قرار گیری هر فرد در جایگاه خود بر اساس شایستگی‌هایش در جامعۀ فوتبالی کشورمان بود و این نقش فردی و اجتماعی برای بینندگان برنامۀ نود چه زیبا و سازنده به نظر می‌رسید. باشد روزگای که قدر فیلسوفان هر جامعه‌ای دانسته شود.
محمدرضا واعظ شهرستانی، پژوهشگر فلسفه-دانشگاه بُن
 

 1-افلاطون، دوره آثار افلاطون، ترجمه محمد حسن لطفی، صص964- 965.
2-نگاه کنید به:
Kosman, A., Justice and Virtue: The Republic’s Inquiry into Proper Difference, Cambridge University, press, 2007, pp.126–133.
 
3-به نقل از:
ثریا ملکی و شمس الملوک مصطفوی، "بررسى و نقد نظریه عدالت در رساله جمهورى افلاطون"، دوره 15، شماره 28، پاییز و زمستان 1394، صفحه 141-173.
4-ثریا ملکی و شمس الملوک مصطفوی، "بررسى و نقد نظریه عدالت در رساله جمهورى افلاطون"، دوره 15، شماره 28، پاییز و زمستان 1394، صفحه 141-173.
 
 


کد مطلب: 106325

آدرس مطلب :
https://www.mardomsalari.ir/article/106325/عادل-مثابه-فیلسوف

مردم سالاری آنلاين
  https://www.mardomsalari.ir